مرداويج‌ در ترازو - تاریخ ایران اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ ایران اسلامی - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مرداويج‌، از خبر شكست‌ سپاهش‌، خشمگين‌ شد وخود به‌ سوي‌ همدان‌ رفت‌.اين‌ بار بر شهر غلبه‌ كرد وده‌ها هزار نفر از مردم‌ شهر را كشت‌. وي‌ حتي‌ پس‌ از امان‌دادن‌ به‌ مردم‌ وگردآوري‌ آنها، بار ديگر دستور داد تا سپاهش‌ شمشير كشيده‌ آنها رانيز كشتند. كشتار بعدي‌ در شهر دينور بود كه‌ در آن‌ نيز ميان‌ هفده‌ تا بيست‌ وپنج‌هزار تن‌ كشته‌ شدند. سپاه‌ مرداويج‌، به‌ سوي‌ خوزستان‌ رفتند وآن‌ ناحيه‌ را نيز به‌تصرف‌ خود درآوردند.

اين‌ زمان‌ اواخر دوران‌ خليفه‌ عباسي‌ المقتدر بالله‌ (295 ـ 320) در بغداد بود.خلافت‌ عباسي‌ كه‌ از پيروزي‌هاي‌ مرداويج‌ سخت‌ به‌ وحشت‌ افتاده‌ بود، با وي‌ كنارآمد. شرق  اسلامي‌ را به‌ اقطاع‌ِ او داد ومقرر شد مرداويج‌، سالانه‌ دويست‌ هزار دينارـ سكه‌ طلا ـ به‌ خليفه‌ بپردازد.

اين‌ بهاي‌ خراج‌ غرب‌ ايران‌، به‌ويژه‌ دينور وهمدان‌بود كه‌ تا آن‌ زمان‌، خلافت‌ عباسي‌ حق‌ مداخله‌ دولت‌هاي‌ ايراني‌ را در آن‌ نداده‌ بود.طبق‌ معمول‌ هدايا وپول‌ها ارسال‌ شد وحكم‌ خليفه‌ همراه‌ با خلعت‌ اميري‌ نصيب‌مرداويج‌ شد.

وي‌ بار ديگر، درگير مسأله‌ طبرستان‌ وگرگان‌ شد. ماكان‌ بن‌ كاكي‌ آن‌ ناحيه‌ را باحمايت‌ سامانيان‌ تصرف‌ كرد. سپاه‌ مرداويج‌ به‌ آن‌ سوي‌ لشكر كشيد وبا بيرون‌راندن‌ ماكان‌، بار ديگر طبرستان‌ را در اختيار گرفت‌. نصر بن‌ احمد ساماني‌ قصدجنگ‌ ديگري‌ كرد وبه‌ گرگان‌ آمد؛ اما كار با مصالحه‌ تمام‌ شد. گرگان‌ در اختيارسامانيان‌ قرار گرفت‌ وطبرستان‌ در اختيار زياريان‌.

اين‌ بار مرداويج‌، مشكل‌ جديدي‌ پيدا كرد وآن‌ مشكل‌ ظهور آل‌بويه‌ بود.عمادالدوله‌ كه‌ از سوي‌ مرداويج‌ به‌ حكومت‌ كرج‌ منصوب‌ شد، از وي‌ روي‌ گرداند.وي‌ با خرم‌دينان‌ آن‌ ناحيه‌ به‌ نبرد پرداخت‌ و بدين‌ وسيله‌ خاطر مسلمانان‌ آن‌ نواحي‌را به‌ خود جذب‌ كرد.

عمادالدوله‌ نتوانست‌ در كرج‌ بماند. به‌ همين‌ دليل‌ به‌ اصفهان‌ رفت‌ و آن‌ شهر رابه‌ تصرف‌ خود درآورد. وقتي‌ مقاومت‌ در برابر مرداويج‌ را بيهوده‌ ديد راهي‌ ارّجان‌ـ بهبهان‌ ـ شد. پس‌ از اين‌ در شرح‌ حال‌ آل‌ بويه‌ خواهيم‌ گفت‌ كه‌ وي‌ چگونه‌ موفق‌شد، شيراز را به‌ تصرف‌ خود در آورد. در نهايت‌ تلاش‌هاي‌ مرداويج‌ سبب‌ شد تاميان‌ عمادالدوله‌ واو صلحي‌ صورت‌ پذيرد ووي‌ در شيراز به‌ نام‌ مرداويج‌ خطبه‌بخواند. اين‌ حوادث‌ تا سال‌ 322 به‌ درازا كشيد تا آن‌ كه‌ مرداويج‌ به‌ سال‌ 223 دراصفهان‌ كشته‌ شد.

مرداويج‌ در ترازو

مرداويج‌ را از يك‌ جهت‌ بايد با مازيار واز جهت‌ ديگر با يعقوب‌ ليث‌ مقايسه‌ كرد.قدرتمندي‌ كه‌ در فاصله‌ سالهاي‌ كوتاهي‌ موفقيت‌هاي‌ فراواني‌ به‌ دست‌ آورد وبعداز آن‌، داعيه‌ ضديت‌ با اسلام‌ ومبارزه‌ با خلافت‌ را مطرح‌ كرد. اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌طاهريان‌ وسامانيان‌ وفادار به‌ اسلام‌ وخلافت‌ عباسي‌ بودند. او نيز همانند يعقوب‌،برادري‌ با نام‌ وشمگير داشت‌ كه‌ كارش‌ را ادامه‌ داد ودرست‌ بمانند آنان‌، بعدها،بازماندگانش‌، تنها به‌ منطقه‌ كوچكي‌ اكتفا كردند.

با اين‌ حال‌، مرداويج‌ ويژگي‌هاي‌ خاصي‌ داشت‌. روحيه‌ ستمگري‌ او به‌ هيچ‌روي‌ در يعقوب‌ وجود نداشت‌. قدرت‌نمايي‌ پادشاهانه‌ او وزيستن‌ بسان‌ شاهان‌ساساني‌ كه‌ نشان‌ از گرايش‌هاي‌ فكري‌ او داشت‌، در يعقوب‌ وجود نداشت‌.

البته‌ يعقوب‌ نيز نسبت‌ به‌ سيستانيان‌ اعتبار واهميت‌ مي‌داد وتا اندازه‌اي‌ حركت‌او جنبه‌ ملي‌ ـ محلي‌ داشت‌؛ اما نه‌ آن‌ چنان‌ كه‌ مرداويج‌ با تركان‌ سپاهش‌ كرد. او به‌رغم‌ استفاده‌ از تركان‌، آنان‌ را به‌ سختي‌ تحقير مي‌كرد وبا مجازات‌هاي‌ سنگين‌،خشم‌ نژادپرستانه‌ خود را نسبت‌ به‌ آنها نشان‌ مي‌داد.

زماني‌ كه‌ در وقت‌ خواب‌ او اسبان‌ شيهه‌ كشيدند واو را از خواب‌ بيدار كردند،دستور داد تا به‌ تركاني‌ كه‌ مراقب‌ اسبان‌ بودند، افسار وپوزه‌بند بزنند ودر اصطبل‌نگاه‌ دارند. اين‌

/ 223