بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
وسيعي بود كه جاي اميران بسياري را در گوشه وكنار خود داشت. هر بخشيدر دست اميري محلي يا علوي بود كه پس از شكست در جنگ، براي تصرف سايرمناطق، به سرزمين بومي خود باز ميگشت وبه انتظار گردآورينيروصبوريميكرد.بيستون وقابوس، دو فرزند وشمگير، بر سر جانشيني اختلاف كردند. سامانيانبيشتر جانب قابوس را ـ كه مادرش دختر اسپهبد شروين باوندي، از خاندان اشرافياسپهبدان مازندران بود ـ گرفتند. گرگان كه به خراسان ساماني نزديك بود، در دستقابوس قرار گرفت وطبرستان كه به بويهيان قدرتمند نزديك بود، با حمايت آنها، بهبيستون رسيد. وي سروري بويهيان را به تمام معنا پذيرفت وبر روي سكههايخود نامشان را آورد. زماني كه بيستون در سال 366 درگذشت، قابوس كه اكنونلقب شمسالمعالي را از خليفه بغداد گرفته بود، به امارت تمامي گرگانوطبرستانرسيد.زماني كه در سال 371 ميان قابوس وعضدالدوله اختلاف شد واو از بويهيانشكست خورد، گرگان را ترك كرد وبه سامانيان پناه برد. وي تا هيجده سال درخراسان ماند ونتوانست به گرگان باز گردد. در تمام اين مدت، تا سال 387 گرگان دراختيار بويهيان بود. در اين سال، فخرالدوله بويهي درگذشت وفرزند خردسالشمجدالدوله با كمك مادرش سيّده به امارت رسيد. قابوس با استفاده از اين فرصت، بهكمك غزنويان ونيز يكي از اسپهبدان باوندي، توانست در سال 388 برطبرستانتسلط يابد. وي تا سال 403 كه سپاهيانش بر او شوريدند وفرزندشمنوچهر را به جاي او گماشتند، بر سرير قدرت بود. پس از آن، وي را بهنقطهايدراطراف گرگان تبعيد كردند. بدين ترتيب باز حكومت در خاندان زيار باقيماند.قابوس دوراني طولاني داشت وگرچه هيجده سال تمام را در خراسان بود، اماسالهاي امارتش هم به درازا كشيد. وي از يك سوي، مردي خشن وتندخو بود وازسوي ديگر، پذيراي عالمان وشاعران برجسته.يكي از بلندپايهترين عالمان دوران درخشان تمدن اسلامي در قرن چهارم، يعنيابوريحان بيروني، كتاب مهم الاثار الباقيه عن القرون الخاليه را به نام قابوستأليفكرد.آوازه قابوس تا به آنجا بود كه ابنسينا نيز اراده رفتن نزد او راداشت؛امادرهمان زمان، قابوس از امارت خلع واندكي بعد كشته شد وابن سينا ناكام