بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
رئيس سابق خود بپيوندد.ماكان بن كاكي از علويان جدا شد وسرگردان ماند. اسفار از ماكان جدا شد؛ اما بهجايي نرسيد. مرداويج از اسفار جدا شد وسلسله زياري را تأسيس كرد. اين باربويهيان از مرداويج جدا شدند وموفق به تشكيل يك سلسله نيرومند شدند. اگرمرداويج ميتواند از اسفار جدا شود وحكومتي مستقل داشته باشد، چرا سه برادربويهي نتوانند چنين كنند؟ در اصل، نظم وآرامش به دليل نبودن يك حكومت قوي در مركز ايران، زمينه رابراي روي كار آمدن اين حكومت فراهم كرده بود. خلافت عباسي، عراق وغربوجنوب ايران را تا نواحي كرمانشاه وهمدان وفارس را در اختيار داشت. از اينسوي، سامانيان در بخارا بودند وحتي نيشابور وگاه تا گرگان تسلط خويش را حفظميكردند؛ اما منطقه ديلم وگيل وطبرستان تا ري واصفهان، ميانه عباسيانوسامانيان، بدون يك دولت استوار رها شده بود. آل بويه اين خلاء را پر كردند.
نخستين پيروزيهاي فرزندان بويه
اشاره كرديم كه سه برادر، پس از شكست ماكان بن كاكي از مرداويج گيلي، به ويپيوستند. مرداويج كه در اوايل كار، به حُسْن برخورد با مردم شهرت داشت، از آنهااستقبال شايستهاي كرد وعلي را كه شايستهترين آنها بود، به حكومت كرج گماشت.پيش از اين گفتيم كه شهر كرج را كه در نزديكي اراك كنوني بوده، ابودلف بنيانگذاشت.زماني كه علي با شماري از يارانش به آن سوي حركت كرد، مرداويج از رفتن وياحساس خطر كرده، كسي را فرستاد تا او را باز گردانند. عمادالدوله در ري، از طريقالعميد وزير مرداويج از حكم عزل خويش آگاهي يافت وبه سرعت به سوي كرجابودلف رفت. وي به سرعت نفوذي ميان مردم آن ناحيه به دست آورد. اين نفوذ،مديون نبرد او با خرّمديناني بود كه در كوههاي اطراف بوده وبه مردم آزارميرساندند.ماندن در كرج براي او امكانپذير نبود. به همين دليل به سرعت به سوي اصفهانرهسپار شد. حركتهاي بعدي او تابع يك برنامه مشخص نبود. وي به دنبال آن بودتا در نقطهاي بتواند قدرت خود را استوار كند. نيروي اندكي كه وي در اختيارداشت، ديلمياني بودند كه در سپاه مرداويج بوده واو توانسته بود آنها را به سويخويش جذب كند. نيروهاي نظامي ديلميان كه بهطور عمده پياده سوار بودند،قدرت شگرفي داشته به راحتي ميتوانستند در برابر سپاهي چند برابر خودبايستند. در برابر تركان، نيروي سوار كار به حساب ميآمدند.زماني كه عمادالدوله با سپاه سيصد نفري خود به اصفهان رسيد، مظفر بن ياقوتاز طرف خليفه عباسي بر اين شهر حكومت ميكرد وچهارهزار نفر سپاهي داشت.دو سپاه در سه فرسنگي شهر با يكديگر درگير شدند. هفتصد نفر از ديلميان وگيليانسپاه مظفر كه از يك سو احساس مشتركي با سپاه عمادالدوله ديلمي داشته وازسوي ديگر آوازه بخشندگي وي را شنيده بودند، به او پيوستند. همين سببشكست سپاه عباسي شد واصفهان به تصرف عمادالدوله درآمد. او خراج يك ماه رااز مردم شهر گرفت وبه سرعت، در ذي قعده سال 321 قمري شهر را به سوي ارّجانـ بهبهان كنوني ـ ترك كرد. وي آگاه بود كه به زودي سپاه مرداويج به سراغش خواهدآمد. وُشْمگير به اصفهان آمد؛ اما طبق قراردادي كه مرداويج با خليفه عباسي داشت،شهر را به محمد بن ياقوت واگذار كرد.ياقوت در شيراز وفرزند ديگرش ابوبكر بر ارجان حكومت ميكرد. ابوبكربدون درگيري از برابر عمادالدوله گريخت وعماد توانست شهر را در تصرف خودبگيرد. هدف عمادالدوله رفتن به كرمان وپيوستن به ماكان بن كاكي بود كه اين زمان،كرمان را از سوي سامانيان در اختيار داشت.