عضدالدوله‌ در بغداد - تاریخ ایران اسلامی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تاریخ ایران اسلامی - نسخه متنی

رسول جعفریان

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اين‌ برخوردها، معزالدوله‌ موقعيت‌برترداشت‌.

گفتني‌ است‌ كه‌ در آن‌ زمان‌، ناصرالدوله‌ حمداني‌ بر موصل‌ وبرادرش‌ سيف‌الدوله‌ بر حلب‌ حكم‌ مي‌راند. هر دو برادر گرايش‌ شيعي‌ داشتند وسد محكمي‌ دربرابر حملات‌ روميان‌ به‌ جهان‌ اسلام‌ بودند.

معزالدوله‌، با وجود همه‌ مشكلات‌ با قدرت‌ بر عراق  حكمراني‌ كرد. بغداد كه‌طي‌ سالها گرفتار آشوب‌ فرماندهان‌ ترك‌ بود، اكنون‌ در سايه‌ حكومت‌ آل‌ بويه‌ آرام‌گرفته‌ بود. قدرت‌ معزالدوله‌ از يك‌ سو تا موصل‌ واز سوي‌ ديگر تا عمان‌ توسعه‌يافته‌ بود.

معزالدوله‌ در سال‌ 356 پس‌ از بيست‌ ويك‌ سال‌ امارت‌، درگذشت‌ وعزالدين‌بختيار فرزند خويش‌ را به‌ عنوان‌ جانشين‌ خود معرفي‌ كرد. زماني‌ كه‌ معزالدوله‌به‌مرگ‌ خويش‌ مطمئن‌ شد، توبه‌ كرده‌ بيش‌تر اموالش‌ را صدقه‌ داد وبرده‌هايش‌راآزاد كرد.

معزالدوله‌ فرزندش‌ بختيار را به‌ اطاعت‌ از عمويش‌ ركن‌الدوله‌ ونيز عضدالدوله‌وصيت‌ كرد ودرباره‌ تركان‌ وديلمان‌، به‌ويژه‌ سبكتگين‌ حاجبش‌ كه‌ خدمات‌فراواني‌ به‌ وي‌ كرده‌ بود، سخت‌ توصيه‌ كرد. عزالدوله‌ همه‌ اين‌ توصيه‌ها را زيرپانهاد وبه‌ لهو ولعب‌ مشغول‌ شد.

عضدالدوله‌ در بغداد

عضدالدوله‌ توانست‌ شيراز وفارس‌ را به‌طور كامل‌ تحت‌ سيطره‌ خود درآورد. وي‌كه‌ قدرت‌ سياسي‌ واداري‌ شگرفي‌ داشت‌، در دوران‌ امارتش‌ بر شيراز، به‌ آبادي‌ اين‌منطقه‌ پرداخت‌ وآثار با ارزشي‌ از خود برجاي‌ گذاشت‌. به‌ گفته‌ مَقْدِسي‌ وي‌ شهركي‌زيبا در يك‌ فرسنگي‌ شيراز با همه‌ امكانات‌ ساخت‌ كه‌ پس‌ از مرگ‌ وي‌، به‌ آن‌توجهي‌ نشد ورو به‌ ويراني‌ رفت‌.

عضدالدوله‌ به‌ سال‌ 353 به‌ كرمان‌ لشكر كشيد واين‌ منطقه‌ را نيز ضميمه‌ قلمروبويهي‌ كرد.

كرماني‌ها، به‌ ويژه‌ طايفه‌ قفص‌ وبلوص‌ در سال‌ 360 بر وي‌ شوريدند؛اما پس‌ از نبردهاي‌ خونين‌، بار ديگر سلطه‌ عضدالدوله‌ بر كرمان‌ تثبيت‌شد.

عزالدين‌ بختيار همچنان‌ بر بغداد حكمراني‌ مي‌كرد؛ اما روز به‌ روز گرفتارمشكلات‌ بيش‌تري‌ مي‌شد. او با المطيع‌ بر سر گرفتن‌ پول‌ درگير شد و وي‌ را مجبوركرد تا با فروختن‌ اسباب‌ واثاثيه‌ دارالخلافه‌، مبلغي‌ به‌ وي‌ بدهد. بختيار به‌طوراصولي‌ در گرفتن‌ اموال‌ از مردم‌، راه‌ درستي‌ را نمي‌پيمود وبه‌ همين‌ دليل‌محبوبيتي‌ميان‌ مردم‌ نداشت‌. همين‌ سياست‌هاي‌ او سبب‌ ويراني‌ روستاها واز ميان‌رفتن‌ موقعيت‌ ومنزلت‌ خاندان‌هاي‌ برجسته‌ شد وبا گسيخته‌ شدن‌ وضعيت‌اجتماعي‌ بغداد واز ميان‌ رفتن‌ امنيت‌ مالي‌، اعتماد مردم‌ به‌ دولت‌ بويهي‌ازدست‌رفت‌.

در جاي‌ خود اشاره‌ كرديم‌ كه‌ درگيري‌هاي‌ فرقه‌اي‌ ومذهبي‌ در بغداد نيز اين‌شهر را به‌ آشوب‌ كشانده‌ بود وحكومت‌ قادر به‌ حفظ‌ امنيت‌ نبود.

كار آشوب‌ در بغداد، از سال‌ 363 ابعاد تازه‌اي‌ به‌ خود گرفت‌. ابتدا المطيع‌ را ازخلافت‌ خلع‌ والطايع‌ را به‌ خلافت‌ گماشتند؛ اما مسأله‌ مهم‌ فتنه‌ ميان‌ ديلميان‌وتركان‌ بود كه‌ از اهواز آغاز شد و به‌ تمامي‌ عراق  سرايت‌ كرد. عزالدوله‌ سران‌ ترك‌بغداد را دستگير كرد؛ اما دامنه‌ آشوب‌ بالا گرفت‌ واو از عمويش‌ ركن‌الدوله‌ وعضدالدوله‌ كمك‌ خواست‌. عضدالدوله‌ همراه‌ نيروهاي‌ عمويش‌ به‌ فرماندهي‌ابن‌العميد، در ظاهر به‌ قصد كمك‌ به‌ بختيار ودر باطن‌ به‌ قصد تسلط‌ بر بغداد راهي‌عراق  شد. وي‌ در سال‌ 364 بغداد را از تصرف‌ تركان‌ خارج‌ كرد وبا دستگيري‌بختيار، خود بر عراق  حاكم‌ شد. اين‌ درست‌ است‌ كه‌ حكومت‌ بر بغداد دردسرفراواني‌ داشت‌؛ اما نام‌ آور بود. نوشته‌اند كه‌ عضدالدوله‌ مي‌گفت‌: من‌ عراق  را براي‌نام‌ وارجان‌ ـ ارگان‌ يا بهبهان‌ ـ را براي‌ درآمدش‌ مي‌خواهم‌.

اقدام‌ عضدالدوله‌ در تصرف‌ بغداد، براي‌ پدرش‌ ركن‌ الدوله‌ گران‌ آمد. وي‌ ازفرزندش‌ سخت‌ خشمگين‌ شد وگفت‌، هر شب‌ خواب‌ عمادالدوله‌ را مي‌بيند كه‌وي‌ را به‌ خاطر اقدامي‌ كه‌ در

/ 223