بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مينويسد:ايشان سياستي شگفتانگيز ورسمهاي بد دارند؛ ولي ايشان هيچگاه بهبازماندگان كاري ندارند واگر مواجبي براي كسي قرار دادند تا هنگام مرگ به ويميدهند. در جنگها با صولت وهيبت وشكيبايي پيروز ميشوند. كشوريپهناور ودولتي نيرومند دارند، از چين تا يمن خطبه به نام ايشان است، در برابرپادشاهان زمانه ايستادند. پادشاه خاوران از ايشان درمانده، خليفگان عباسي دردامان ايشان مانده، هفت اقليم مهم را در دست دارند.اتحاد خانوادگي آلبويه تا چند دهه، يكي از عوامل مهم پايداري اين خاندان برسرير قدرت بود. در اصل، نوعي عصبيت خانوادگي نيرومند، پايه نخست دولتبويهي را استوار كرده بود.براي زوال دولت بويهي، بايد به از ميان رفتن اتحاد ديلميان از يك سو واختلافآنها با تركان از سوي ديگر اشاره كرد. نه تنها بغداد، كه فارس وري نيز از بابتاختلاف ترك وديلم گرفتار آشوب وفتنه شده بود. هر دوي اينها، اركان پايههاينظاميگري آلبويه بودند. با وجود اختلاف ميان آنها وپيوستن آنها به رقبايشان،بويهيان بهطور مرتب گرفتار مشكل ميشدند.از سوي ديگر، بويهيان بر مذهب شيعه بودند واز اين جهت، ميان سنيان، نه تنهامحبوبيتي نداشتند بلكه به نوعي مورد تنفّر بودند. زماني كه در درگيريهاي بغداد،بويهيان جانب شيعه را ميگرفتند، خشم اهالي سني اين شهر را بر ميانگيختند.اخبار اين مسائل به ساير نقاط ميرسيد وبراي آنها دشواريهاي بيشتري به وجودميآورد. البته زيركي بويهيان سبب شد تا آنها بتوانند براي يك صد وسيزده سال دربغداد بمانند؛ اما روشن بود كه اين دشواري، همچنان ادامه داشت. ناگفته پيداست كهسامانيان وغزنويان كه خود را سنيان متعصبي ميدانستند، با استفاده از همين بهانه،به تحريك خِيْلِ سنيانِ خراسان بر ضد آلبويه ميپرداختند. بهطور معمول، تركانمدافع مذهب سنت وديلميان مدافع تشيع بودند.يكي ديگر از مشكلات آل بويه در بغداد، ناتواني در رسيدگي مالي به سپاه بود.اعتراضات پياپي سپاهيان، چنان وضع شهر را بحراني كرده بود كه هر زماناحتمالجنگ ودرگيري در شهر ميرفت. آنها مجبور بودند از هر راهي به تهيهمالبپردازند. از اين روي به تصاحب اموال برخي از بزرگان ووزيرانوحتيخلفاميپرداختند. روشن بود كه اين كار تا چه اندازه به نفوذآنهالطمه ميزد.عياران نيز كه مشتي بيكاره وغارتگر بوده وشمارشان در بغداد بسيار فراوانبود، براي چپاول مردم دستههاي متحدي تشكيل داده، در درگيريها بغداد نقشمهمي بازي ميكردند وغالبا با بحراني شدن اوضاع به چپاول مردم ميپرداختند.از همه مهمتر، از دست رفتن اتحاد خانوادگي ميان اميران بويهي بود. اين مسألهمشكلِ تمامي سلسلههاي ايراني (و غيره) است كه به صورت موروثي به قدرتميرسيدهاند.البته اين روابط، گاه با ازدواج استحكام مييافت؛ اما به سرعت نقضشده وكار به جنگ ونزاع ميكشيد. روشن بود كه براي اين قبيل جنگها، هيچ دليلمعقولي وجود نداشت وتلفات انساني ومالي آن، ضربه سختي بر جامعه بود.
آذربايجان در قرن چهارم هجري
در اواخر قرن سوم واوايل قرن چهارم، آذربايجان، برخلاف مناطق شرقي ومركزيايران، در اختيار خليفه عباسي بود. به اين معنا كه مستقيما از طرف خليفه اميريبراي آنجا معين ميشد. زماني كه تركان در دربار عباسيان به قدرت رسيدند، امارتبلاد مختلف به