تاریخ ایران اسلامی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
او در اين باره، چندان آثار با ارزشي تأليف كرده كه مبنايكتابهاي بعدي علماي شيعه شده است.مهمترين كتابِ حديثي ـ فقهي ايشان كتاب من لايحضره الفقيه است. معناي نامكتاب چنين است كه اين كتاب بكار كسي ميآيد كه فقيهي نزديكش نيست تا از اوپرسش كند وطبعا با مراجعه به اين كتاب ميتواند به پاسخش دست يابد. وي ناماين كتاب را از نام يكي از آثار محمد بن زكرياي رازي تحت عنوان كتاب من لايحضرهالطبيب اقتباس كرد: كتاب براي كسي كه طبيب نزدش نيست. اين كتاب صدوق يكياز چهار اثر حديثي بزرگ شيعه است كه به آنها كُتُبِ اربعه يا كتابهاي چهارگانهگفته ميشود. يكي ديگر كافي ودو ديگر از شيخ طوسي است.شيخ صدوق آثار ديگري دارد كه برخي حديثي ـ كلامي وبرخي حديثي ـاخلاقي است. از جمله بايد به كتاب التوحيد او اشاره كرد كه روايات بيشماري ازامامان عليهمالسلام درباره مسائل مختلف توحيد در آن فراهم آورده است. وي درآنجا ثابت كرده است كه شيعيان درباره توحيد، تنزيهي ميانديشيدند وبه هيچ رويعقيده به تشبيه وتجسيم كه صفات بشري را به خدا نسبت ميدهد، ندارند. آنان اينعقيده را از احاديث امامان خود گرفتهاند نه آن كه تحت تأثير انديشههاي معتزلهباشد. بهعلاوه كه خود معتزله معتقدند كه در اين زمينه، تحت تأثير احاديث امامعلي عليه السلام بودهاند.پس از صدوق ، از نگاه علم حديث، بايد از شيخ محمد بن حسن طوسي (م 460)ياد كرد كه پيش از اين به تفسيرش اشاره كرديم. وي را به دليل اهميتش در شيعه،شيخ الطائفه مينامند. وي دو اثر حديثي مهم دارد كه با كتاب پيشگفته شيخ صدوق وكتاب كافي، چهار كتاب اصلي شيعه را تشكيل ميدهد. يكي از آنها الاستبصاروديگري التهذيب است كه تقريبا همه روايات آنها در مسائل فقهي است.وي كتابهاي فقهي چندي نيز تأليف كرد. از آن جمله كتاب المبسوط است كهيك دوره كامل فقه استدلالي بر اساس مذهب اهل بيت است. كتاب ديگري هم بهعنوان رساله عمليه دارد كه نام آن النهايه است.عالمان اهل سنت، كتابهاي حديثي زيادي در قرن سوم وچهارم تأليفكردهاند. زماني كه حنابله در بغداد وبسياري از شهرهاي دنياي اسلام غلبه كردند،تنها برخي از كتابهايي را كه با عقايدشان هماهنگي بيشتري داشت، مقبوليت عامبخشيدند. دو كتاب بخاري ومسلم كه اهل سنت آنها را صحيح ميگويند، از ايندست كتابهاست. بعدها اين مقبوليت در جامعه تسنن جاي خود را باز كرد.در كنار اين دو كتاب، دهها بلكه صدها كتاب ديگر تأليف شد. كساني از محدثاناهل سنت كه اندكي به عقايد شيعه نزديك بودند، از جامعه علمي تسنن طرد شدهوكتابهاي آنان، يا مورد غفلت واقع شد ويا اعتبار لازم را كسب نكرد. با اين حال،آثار برخي از آنان چنان بزرگ وقابل اعتنا بود كه همواره مورد توجه قرار داشت.تكملهاي بر دو كتاب بالا، توسط حاكم نيشابوري با نام المستدرك علي الصحيحيننوشته شد كه اهميت زيادي در حديث اهل سنت دارد.چند كتاب معروف ديگر هم در قرن چهارم نوشته شد كه برخي از آنها عبارتانداز: صحيح تِرمذي (209 ـ 279) ، سنن ابيداود (202 ـ 275) ، سنن نَسائي (215 ـ 303)،سنن ابن ماجه (209 ـ 273) ، سنن دارمي (181 ـ 255).احمد بن حنبل (202 ـ 241) يكي از بزرگترين كتابهاي حديثي را با نام المسندنوشت كه به همين مناسبت آن را مسند احمد مينامند. كتابهاي بي شمار ديگري نيزعالمان اهل سنت در دانش حديث نوشتهاند كه در اينجا نميتوان از آنها ياد كرد.در اينجا جاي يك پرسش ميماند وآن اين كه چه ارتباطي وتفاوتي مياناحاديث شيعه