تفسير قرآن كريم در عصر نبى اكرم (ص)
بدون ترديد اولين مفسر آيات قرآن پيامبر اكرم (ص) است. زيرا به گواهى خود قرآن آن حضرت مبين و معلم اصلى اين كتاب الهى است. چنانكه در اين مورد اين كتاب عظيم آمده:«و انزلنا اليك الذكر لتبين للناس ما نزل اليهم ولعلهم يتفكرون» .[54] «ما بر تو قرآن را نازل كرديم تا برامت آنچه فرستاده شد تبيين كنى باشد كه خرد را بكار بندند.ادله و شواهد فراوان دانشمندان علوم قرآنى، بر اثبات اينكه نخستين مفسر قرآن كريم پيامبر گرامى اسلام (ص) بوده است، در آثار و كتب خود ثبت نمودهاند. چنانكه ابوالفتوح رازى
[55] و جلال الدين سيوطى
[56] و ابن خلدون
[57] و طبرسى
[58] در آثار خود بيانگر اين واقعيت مىباشند كه ؛ در زمان رسول خدا (ص) قرآن مجيد به طرز بسيار ساده كه درخور فهم همگان بود، تفسير مىشد. ولى در برخى آيات، تعابير و الفاظ پيچيدهاى به نظر مىرسيد كه زبان شناسان عرب هم درست مفاهيم و مقاصد آنها را دريافت نمىكردند. لذا احساس مىكردند كه اينگونه تعابير و الفاظ نياز به «تفسير» و شرح و توضيح دارد.ابن خلدون مىگويد: اگر چه قرآن به زبان عربى نزول يافت و سبك و اسلوب بلاغى آن با اين زبان هماهنگ بود و تمام عرب زبانان عصر پيامبر اكرم (ص) معانى، قرآن را در قالب تك واژهها و جمله بنديهاى آن درك مىكردند، ولى رسول خدا (ص) مطالب مجمل و پيچيده قرآن را تفسير مىفرمود و ناسخ و منسوخ آن را باز مى شناساند
[59] و هنگامى كه آيه شريفه «82 انعام» نازل گشت:«الذين آمنوا ولم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون».
[60] آنان كه ايمان آوردند و ايمان خود را به ستم نيالودند. ايمنى آنها راست، و همانا هدايت شدگاناند.مردم به پيامبر اكرم (ص) عرض كردند: واينا لم يظلم نفسه؟ كدام يك از ما به خود ظلم نكرده؟ (تا مشمول امن و هدايت باشد؟) رسول اكرم (ص) «ظلم» را تفسير كردند و فرمودند: منظور از ظلم شرك و به خداوند است. سپس براى تأييد اين تفسير، به آيه ديگرى از قرآن كريم استشهاد فرموده كه مىگويد:«يا بنى لا تشرك بالله ان الشرك الظلم عظيم».
[61] اين مطلب را ابوالفتوح رازى
[62] و سيوطى
[63] نيز ذكر كردهاند. كه از اين حديث و امثال آن چنين استفاده مىشود كه رسول خدا (ص) عملاً «روش تفسير آيه به آيه» را پايهگذارى فرموده و آن را به مفسرين بعدى قرآن كريم آموخت .و نيز از رسول خدا (ص) نقل شده كه در سوره فاتحة الكتاب، «المغضوب عليهم» را به يهود و «الضالين» را به نصارى تفسير فرموده
[64] و ابوالفتوح رازى نيز درباره آن مىنويسد:«عبدالله بن شفيق روايت كرد از بعضى صحابه كه گفت: رسول خدا(ص) در وادى القرى با جهودان كارزار مىكرد، مردى از اهل يقين گفت: اينان كهاند كه با تو كارزار مىكنند؟ گفت: «المغضوب عليهم». گفت ديگران كهاند؟ و اشارت به ترسايان كرد و گفت: «هم الضالون» و اين موافق دو آيه است در حق يهوديان و ترسايان».
[65] اين روايت نمونهاى از دهها حديث و روايتى است كه منسوب به پيامبر اكرم (ص) مىباشد كه رسول خدا (ص) بسيارى از آيات قرآنى را ضمن آنها تفسير فرموده است. ونيز درباره تاريخ تفسير در عصر نبى اكرم (ص) گفتهاند
[66] خداوند قرآن را به لغت عرب نازل فرموده براساس آيه شريفه:«ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه ليبين لهم». [67] هيچ رسولى در ميان قومى نفرستاديم مگر به زبان آن قوم تا بر آنها (معارف و احكام الهى را) بيان كند.پيامبر گرامى مسئول و عهدهدار بيان و تفسير معارف و احكام الهى مىباشند و به همين دليل اصحاب آن حضرت و ساير افراد كه از شناخت و درك دقائق و بواطن قرآن ناتوان بودند، تشريح و تفسير و بيان آنها را از رسول گرامى مىخواستند و آن حضرت آيات مجمل و متشابه و ناسخ و منسوخ و جزئيات از احكام و دقائق معارف را بيان و تفسير مىفرمودند و امت اسلامى را از منبع فيض الهى متكى به وحى و عصمت خويش مستفيض و بهرهمند مىنمودند.
[1]. راغب اصفهانى: مفردات الفاظ القرآن، ص 394، چاپ بيروت [2]. ابن منظور: لسان العرب، ج 5، ص 55.[3]. ابن فارس: معجم مقاييس اللغة، ج 4، ص 504.[4]. علامه فيروز آبادى: قاموس المحيط، ص 587، چاپ بيروت.[5]. المنجد: ذيل ماده فسر.[6]. الاتقان: الجزء الثانى، ص 173.[7]. بدرالدين زركشى: البرهان فى علوم القرآن، ج 1، ص 13.[8]. محمد حسين ذهبى: التفسير و المفسرون، ج 1، ص 15.[9]. جلال سيوطى: الاتقان فى علوم القرآن، ج 2، ص 174.[10]. ابو حيان: البحر المحيط، ج 1، ص 13 و 14.[11]. محمد حسين ذهبى: التفسير و المفسرون، ج 1، ص 15 و 19.[12]. فرقان، 32.[13]. بحار، ج 92، ص 110؛ به نقل از قانون تفسير دزفولى.[14]. بحار، ج 92، ص 107.[15]. امالى صدوق، ص 5؛ نقل از قانون تفسير دزفولى.[16]. تفسير قرطبى 1 - 26 ؛ نقل از قانون تفسير دزفولى، ص 36 - آيه 85 سوره قصص.[17]. شايد علت اينكه امام (ع) جابر را به سبب روشن كردن تفسير آيه 85 قصص توصيف فرموده اين باشد كه، مفسرين در معنا و تفسير آيه رامورد اختلاف قرار داده بودند وگفتهاند مراد از كلمه «معاد» در آيه مذكور ممكن است: مكه، قيامت، مقام شفاعت، بهشت و... بوده باشد. علامه طباطبائى (قده) با توجه به سياق آيات سوره قصص كه امنيت و سلامت و تمكن و پيروزى بنى اسرائيل را پس از يك دوره حقارت بيان مىفرمايد منظور از «معاد» در آيه مزبور «مكه» است كه پيامبر گرامى (ص) را با قدرت و عزت پس از هجرت به آنجا بر مىگرداند.[18]. ذهبى: التفسيرو المفسرون، ج 1، ص 16؛ به نقل از قاموس، ج 3، ص 331.[19]. ابن منظور: لسان العرب، ج 11، ص 32، (18 جلدى) [20]. شيخ طبرسى: مجمع البيان .[21]. راغب: مفردات الفاظ القرآن .[22]. زخرف، 2 - 4.[23]. واقعه، 77، 80.[24]. احزاب، 33.[25]. علامه طباطبائى (قده)، قرآن در اسلام.[26]. آل عمران، 7.[27]. نساء، 59.[28]. اعراب، 53.[29]. يوسف، 6.[30]. يوسف، 100.[31]. دزفولى :قانون تفسير، ص 32 به نقل از بحار، ج 93، 97.[32]. همان مدرك به نقل از بحارالانوار، ج 92 و 93.[33]. همان مدرك به نقل از بحارالانوار، ج 92 - 81.[34]. شيخ صدوق: علل الشرائع، به نقل ازمراة الانوار، ص 6.[35]. به نقل از مبانى و روشهاى تفسير قرآن - عميد زنجانى .[36]. الذريعه، ج 4، ص 72.[37]. محيط المحيط، پطرس بستانى.[38]. ديوان دين.[39]. غرائب اللغة العربية، ص 175.[40]. محيط المحيط.[41]. كتاب شفاء الغليل.[42]. طبقات مفسران شيعه، ج 1.[43]. التفسير و المفسرون، ج 1، به نقل از مفردات راغب.[44]. الاتقان، ج 2.[45]. زخرف، 4.[46]. واقعه، 80.[47]. آل عمران، 7.[48]. الواقعه، 79.[49]. جن، 26 و 27.[50]. احزاب، 33.[51]. الاحزاب، 40.[52]. سيوطى: الاتقان، ج 2.[53]. ذهبى: التفسير و المفسرون، ج 1، ص 35.[54]. نحل، آيه 44.[55]. روض الجنان، ج 1.[56]. الاتقان، ج 2.[57]. مقدمه .[58]. مجمع البيان، ج 1.[59]. مقدمه العبر، ص 438.[60]. انعام، 82.[61]. لقمان، 13.[62]. روض الجنان، ج 4، ص 224.[63]. الاتقان، ج 2، ص 296.[64]. مجمع البيان، ج 1، ص 31.[65]. روض الجنان، ج 1، ص 53.[66]. التفسير و المفسرون، ج 1، ص 33.[67]. ابراهيم، 4.