پس از آنكه در دوره عباسى بحثهاى تفسيرى براساس مشربهاى مختلف و متضاد كلامى گسترش و شدت يافت. هر قومى از مسلمانان براساس تخصص و مذهب خود به تفسير قرآن كريم پرداخت. مثلاً دانشمندان علم نحو از جهت ادبيات و علوم بلاغت به تفسير و تبيين آيات مبادرت نمودند مانند ابى حيان در كتاب تفسير «البحر المحيط».و دانشمندان علوم عقلى، قرآن را براساس قواعد ومبانى فلسفى و اقوال و آراء حكما و فلاسفه اسلامى تفسير نمودند. مانند امام فخر رازى در كتاب تفسير «مفاتيح الغيب».فقهاء آيات الاحكام را مورد بحث و فحص قرار دادند و هر گروهى از فقيهان براى اثبات مكتب فقهى خود به تفسير و تأويل آيات پرداختند.عدهاى نيز به شرح و نقل قصص و بحثهاى تاريخى قرآن دست زدند مانند «ثعلبى» و گروهى از ديدگاه علم اخلاق آيات را تفسير و شرح نمودند. و در زمان پيشرفت علوم تجربى گروهى از علماء اسلامى كه از علوم جديد بهرهاى داشتند با استفاده از اين علوم به تفسير آيات و تبيين شگفتيهاى اخبار غيبى قرآن پرداخته و در حقيقت قرآن را تفسير علمى نمودند.