موعظه، نیاز روان آدمی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

موعظه، نیاز روان آدمی - نسخه متنی

احمد موذنی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




موعظه، نياز روان آدمي







حديث انديشه





پيش شماره اول، تابستان 79





خاص اجتماعي/ اخلاق










احمد مؤذّني





معناي موعظه




در لغتنامه ها موعظه را چنين تعريف كرده اند: الوعظ والموعظه: النصح والتذكير بالعواقب، تذكيرك للانسان بما يلين قلبه من ثواب و عقاب وعظ (و موعظه) آنچنان كه در «مفردات» آمده است نهي آميخته به تهديد است، ولي ظاهراً معني موعظه وسيعتر از اين باشد. در كتاب مفردات از فيل نقل شده كه موعظه عبارت از تذكر دادن نيكيهاست كه توأم با رقت قلب باشد. در واقع هرگونه اندرزي كه در مخاطب اثر بگذارد، او را از بديها بترساند و يا قلب او را متوجه نيكيها گرداند وعظ يا موعظه ناميده مي شود. البته مفهوم اين سخن آن نيست كه هر موعظه اي بايد تأثير داشته باشد، بلكه منظور آن است كه در قلبهاي آماده بتواند چنين اثري بگذارد. در برخي از لغتنامه ها تصريح شده است كه: «الموعظة اسم من الوعظ وكلام الواعظ يعني موعظه از نظر دستوري اسم است از ريشه «وعظ» به معني پند دادن و همچنين عبارتست از گفتار پند دهنده. بدين ترتيب موعظه يعني اندرز دادن، پند دادن، پند، اندرز، نصيحت، ذكر آنچه انسان را به توبه و تزكيه نفس بدارد يا پند دادن به كسي با سخنان دلگرم كننده يا پند و اندرز به سخنان دل نرم كننده، سخني كه دلهاي سخت را نرم سازد و اشك از ديدگان جاري كند و كردارهاي زشت را نيكو گرداند، تشويق و ترغيب به انجام نيكيها و ترك بديها.





توضيحات ارائه شده از كتب لغت به يكديگر شبيه اند و تعريفي مناسب از آن ارائه نموده اند؛ اما بسيار شايسته است كه از كلمات معصومين(عليه السّلام) معني موعظه را بجوييم: اميرالمؤمنين(عليه السّلام) در موارد متعدد موعظه را تفسير فرموده اند كه از آن جمله است: (المواعظ حياة القلوب) : اندرزها مايه زندگي دلهاست؛ (المواعظ صقال النفوس وجلاء القلوب) : اندرزها صيقل بخش جانها و جلاء دهنده دلهاست؛ (بالمواعظ تنجلي الغفلة) : با اندرزهاست كه پرده غفلت كنار مي رود؛ (نعم الهدية الموعظة) : خوب هديه اي است اندرز.





حضرت در ضمن اين احاديث گرانقدر به خصوصياتي از قبيل مايه زندگي دلها، صيقل بخش جانها و جلاء دهنده دلها و كنار زننده پرده غفلت، براي موعظه اشاره مي كنند. مي توان آنچه را كه اشاره شد، به صورت زير جمع بندي كرد: موعظه يا پند و اندرز چيزي است كه انسان را متوجه حقايق ساخته و مايه تنبه او شود. البته پند و اندرز لزوماً زباني و يا از سوي انسان ديگر نيست و گسترده تر از آن است كه در اين حد محصور شود. موعظه مي تواند اشكال مختلفي داشته باشد كه يكي از آنها پند زباني و نصيحت است.





دانستني است كه موعظه و نصيحت اندكي با يكديگر تفاوت دارند. آية الله بهجت(حفظه الله) در پاسخ به درخواست نصيحت فرمودند: نصيحت در جزئيات است و موعظه اعم از كليات و جزئيات؛ ناشناسها همديگر را نصيحت نمي كنند.





وعاظ




براساس آموزه هاي قرآن مجيد و احاديث معصومين(عليه السّلام) موارد زير از مصاديق لفظ واعظ به شمار مي روند:





(1) خداوند متعال




اولين موعظه گر خداوند متعال است. آيات متعددي از قرآن كريم بر اين موضوع دلالت دارند. جملاتي از قبيل يعظكم، اعظك و... در قرآن همگي بيانگر اين مطلب اند كه خداوند متعال يكي از پند دهندگان انسان است. در ادامه به مواردي از موعظه هاي خداوند در قرآن كريم اشاره خواهد شد.





در اينجا طرق و روشهايي كه خداوند به كمك آن انسان را موعظه مي كند مورد بررسي قرار مي دهيم:





الف) قرآن




در دو آيه 34 از سوره نور و 57 از سوره يونس با تعابير بسيار شيوا همراه با ايجاز به اين نكته اشاره شده كه يكي از طرقي كه خداوند متعال به وسيله آن مردم را موعظه مي كند قرآن كريم است:





سوره نور آيه 34: (ولقد انزلنا اليكم آيات مبينات و مثلاً من الذين خلوا من قبلكم و موعظة للمتقين): ما براي شما آياتي فرستاديم كه حقايق بسياري را تبيين مي كند و اخباري است از كساني كه پيش از شما بودند و اندرزي براي پرهيزكاران است.





سوره يونس آيه 57: (يا ايها الناس قد جاءتكم موعظة من ربكم و شفاء لما في الصدور و هدي و رحمة للمؤمنين): اي مردم از سوي پروردگارتان پندي براي شما و شفادهنده اي براي دلها و رهنمود و رحمتي براي مؤمنان آمده است.





ب) كتب آسماني




در آيه 145 از سوره اعراف به موعظه بودن تورات اشاره شده است: (و كتبنا له في الالواح من كل شيءٌ موعظة و تفصيلاً لكل شيء): و در الواح (تورات) هرگونه پند و روشنگري در هر باب براي او نوشتيم» و در آيه 46 از سوره مائده به موعظه بودن انجيل اشاره شده است: (و اتيناه الانجيل فيه هدي و نور و مصدقا لما بين يديه من التوراة و هدي و موعظة للمتقين): و به او (حضرت عيسي(عليه السّلام) انجيل داديم كه در آن رهنمود و نوري است و همخوان با تورات است كه پيشاپيش آن (نازل شده) است و راهنما و پندآموز پارسايان است. و در سوره بقره آيه 231 از كتاب و حكمت به عنوان موعظه نام برده شده است و آنرا نيز از طرق موعظه خداوندي به شمار آورده است: (واذكروا نعمت الله عليكم و ما انزل عليكم من الكتاب والحكمة يعظكم به): و نعمت الهي را بر خود و آنچه از كتاب و حكمت كه بر شما نازل كرد و بدان پندتان مي دهد ياد كنيد.





ج) پيامبران الهي




از راههايي كه خداوند تبارك و تعالي آنرا واسطه بين خود و مردم در موعظه قرار داده است، «پيامبران» هستند. حضرت امير(عليه السّلام) مي فرمايند: (فاتقوا الله الذي نفعكم و وعظكم برسالته وامتن عليكم بنعمته) : بترسيد از خداوندي كه با پند و اندرزش به شما سود بخشيده، به وسيله رسالتش شما را اندرز داده و با نعمتش بر شما منّت گذارده است.





حضرت همچنين در خطبه 106 نهج البلاغه، «اسلام» را نيز از جمله موعظه گران بر شمرده اند: (...وعبرة لمن اتعظ): اسلام درس عبرتي است براي كسي كه بپذيرد.





(2) زندگي گذشتگان




يكي ديگر از موعظه گران «زندگي گذشتگان» است. به عبارت بهتر زندگي در هر دوره اي براي دوره بعد از آن يك موعظه به حساب مي آيد چنانكه حضرت علي(عليه السّلام) مي فرمايند: (واتعظوا بمن كان قبلكم قبل ان يتعظ بكم من بعدكم) : از آنهايي كه قبل از شما بوده اند پند بگيريد پيش از آنكه آنها كه بعد از شما هستند از شما پند بگيرند.» اگر در اينجا معني موعظه را همانگونه كه گذشت تشويق و ترغيب كردن به انجام نيكي ها و ترك بديها در نظر بگيريم از اين روايت در مي يابيم كه چه خوب است اگر از اعمال گذشتگانمان بهترين ها را برگيريم و آنچه كه شايسته و مايه سعادت و پيشرفت است انجام دهيم و از آنچه كه مايه ضرر و زيان آنها شده بپرهيزيم. شهرهاي ويران كه از گذشتگان بر جاي مانده از آن جهت كه يادآور زندگي گذشتگان است، مايه پند همگان است. چنان كه اميرالمؤمنين(عليه السّلام) فرموده اند: (ولئن تعرفتها في الديار الخاوية و الربوع الخالية لتجدنها من حسن تذكيرك و بلاغ موعظتك) : اگر دنيا را از روي شهرهاي ويران شده و خانه هاي درهم فرو ريخته بشناسي آن را يادآورنده اي نيكو و واعظي گويا خواهي يافت.





(3) مرگ




از ديگر واعظان مي توان به «مرگ» اشاره كرد كه جزو بهترين پند دهندگان به حساب مي آيد. پيامبراكرم(صلّي الله عليه وآله وسلّم) فرمود: (كفي بالموت واعظاً) : بهترين واعظ مرگ است. و حضرت امير(عليه السّلام) قبل از شهادتش فرمود: (وستعقبون مني جثة خلاءٍ ساكنة بعد حرّاك و صامتة بعد نطق ليعظكم هدوّي و خفوت إطراقي وسكون أطرافي فانه اوعظ للمعتبرين من المنطق البليغ والقول المسموع) : و به زودي از من جسدي بي روح و ساكن پس از آن همه حركات و خاموش پس از آن همه گفتار باز خواهد ماند. بايد سكوت من، بي حركتي دست و پا و چشمها و اندامم موجب پند و اندرز و موعظه شما گردد كه آن از هر منطق رسا و گفتار مؤثر عبرت انگيزتر است.





(4) تجربه




يكي ديگر از واعظان شايسته براي انسان «تجربه هاي خودش و ديگران» است. البته منظور، تجربه اي است كه حاوي پند باشد و پندي كه از تجربه نشأت گرفته باشد. حضرت علي(عليه السّلام) فرموده اند: (خير ما جربت ما وعظك) : بهترين تجربه ها آن است كه به تو پند دهد. اگر ما تجربه ها را چراغ حركت خود قرار دهيم، بدون شك مي توانيم مقدار زيادي از مشكلات و خطرات حركت در مسير الهي را كاهش داده و از خود دور كنيم. حضرت امير(عليه السّلام) مي فرمايند: (في كل نظر عبرة و في كل تجربة موعظة) : در هر نگاهي عبرتي است و در هر تجربه اي پندي. همچنين فرموده اند: (العاقل من وعظته التجارب) : عاقل كسي است كه تجربه ها او را پند دهد. اين روايت هشدار مي دهد كه مبادا از كساني باشيم كه از تجربه ها استفاده نمي كنند يا آنها را به مسخره مي گيرند كه بلائي بزرگ است و اين نيست جز از روي جهالت و ناداني.





(5) واعظ دروني




از جمله پنددهندگان واعظ نفسي يا واعظ دروني است. حضرت علي(عليه السّلام) مي فرمايند: (اجعل من نفسك علي نفسك رقيباً) : از خود مراقبي براي خودت قرار ده. طبيعتاً وجود چنين مراقبي براي انسان بسيار مفيد است زيرا اگر شخص در آغازين مرحله هاي خطاكاري يا گناه باشد اين واعظ دروني مي تواند او را به راه راست برگرداند. از واعظ دروني به نفس لوامه، يعني نفس ملامتگر نيز تعبير مي شود.





(6) دفتر هستي




همه اشياء هستي كه خداوند متعال آفريده است به نحوي بيانگر موعظه اي براي انسان است خواه توجه كند يا نه. حضرت امام موسي كاظم(عليه السّلام) در جواب هارون الرشيد كه از آن حضرت موعظه خواسته بود، چنين فرمودند: (ما من شيء تراه عينك الا و فيه موعظة) : هيچ چيزي نيست كه چشم تو آن را ببيند مگر اينكه در آن پند و موعظتي است. همچنين مي فرمايند: (خذ موعظتك من الدهر و اهله) : اندرز خود را از روزگار و مردم آن بگير. اميرالمؤمنين(عليه السّلام) در اين باره فرموده اند: (إن في كل شيءٍ موعظة و عبرة لذوي اللب والاعتبار): به راستي كه در هر چيزي براي خردمندان و پندآموزان پند و عبرتي است. و (للكيس في كل شيءٍ اتعاظ) : انسان زيرك از هر چيزي پندي مي آموزد.





موعظه در قرآن




گرچه قرآن كريم سراسر موعظه خداوند متعال است، ولي در اينجا آياتي مطمح نظر است كه لفظ موعظه در آن ها به كار رفته است.





موعظه و مشتقات آن در 14 سوره و 25 آيه قرآن تكرار شده كه به برخي از آنها اشاره مي كنيم:





1ـ (ان الله يامركم ان تودوا الامانات الي اهلها و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل ان الله نعما يعظكم به ان الله كان سميعاً بصيراً): خداوند به شما فرمان مي دهد كه امانتها را به صاحبان آنها باز گردانيد و چون بين مردم داوري مي كنيد، دادگرانه داوري كنيد، خداوند به امري نيك پندتان مي دهد و او شنواي بيناست. (نساء/58). اين آيه گرچه همانند بسياري از آيات در مورد خاصي نازل شده ولي بديهي است كه حكم عمومي و همگاني از آن استفاده مي شود و روشن است كه امانت معني وسيعي دارد و هرگونه سرمايه مادي و معنوي را شامل مي شود و هر مسلماني طبق صريح آيه وظيفه دارد كه در هيچ امانتي به هيچ كس خيانت نكند، خواه صاحب امانت مسلمان باشد يا غير مسلمان.





در قسمت دوم آيه به دستور مهم ديگري كه عدالت در حكومت است اشاره شده و آمده است: خداوند به شما فرمان داده كه به هنگامي كه ميان مردم قضاوت و حكومت مي كنيد، از روي عدالت حكم كنيد. (و اذا حكمتم بين الناس ان تحكموا بالعدل) سپس براي تأكيد اين دو فرمان مهم مي فرمايد، خداوند پند و اندرز خوبي به شما مي دهد (ان الله نعمّا يعظكم به). باز تأكيد مي كند و مي گويد: در هر حال خدا مراقب اعمال شماست. هم سخنان شما را مي شنود و هم كارهاي شما را مي بيند. (ان الله كان سميعاً بصيراً)





اين قانون نيز يك قانون كلي و عمومي است و هر نوع داوري و حكومت را شامل مي شود، تا آنجا كه در احاديث اسلامي مي خوانيم: روزي دو كودك خردسال كه هر كدام خطي نوشته بودند براي داوري و انتخاب بهترين آنها به حضور امام حسن(عليه السّلام) رسيدند. حضرت امير(عليه السّلام) كه ناظر اين صحنه بود به فرزندشان فرمودند: (يا بني انظر كيف تحكم فان هذا حكم والله سائلك عنه يوم القيامة): فرزندم درست دقت كن، چگونه داوري مي كني، زيرا اين خود يك نوع قضاوت است و خداوند در روز قيامت درباره آن از تو سؤال مي كند.





اين دو قانون مهم اسلامي (حفظ عدالت در حكومت و امانتداري) زير بناي يك جامعه سالم انساني است و هيچ جامعه اي خواه مادي يا الهي بدون اجراي اين دو اصل سامان نمي يابد.





2ـ (قال يا نوح انه ليس من اهلك انه عمل غير صالح فلا تسئلن ما ليس لك به علم اني اعظك ان تكون من الجاهلين) (هود / 46) اين آيه مربوط به زماني است كه فرزند نوح نصيحت و اندرز پدر را نشنيد و تا آخرين نفس دست از لجاجت و خيره سري برنداشت و سرانجام در ميان امواج طوفان گرفتار شد و غرق گرديد. وقتي حضرت نوح فرزند خود را ميان امواج ديد، عاطفه پدري به جوش آمد و به ياد وعده الهي درباره نجات فرزندش افتاد و رو به درگاه خدا كرد و گفت: پروردگارا! فرزندم از اهل و خاندان من است و تو وعده فرمودي كه خاندان مرا از طوفان و هلاكت رهايي بخشي و تو از همه حكم كنندگان برتري و در وفاي به عهد از همه ثابت تري. بلافاصله پاسخ شنيد؛ پاسخي تكان دهنده و روشنگر از يك واقعيت بزرگ، واقعيتي كه پيوند مكتبي را ما فوق پيوند نسبي و خويشاوندي قرار مي دهد: اي نوح او از اهل تو نيست، بلكه او عملي غيرصالح است، پس چيزي را كه به آن علم نداري از من تقاضا مكن، من به تو موعظه مي كنم تا از جاهلان نباشي. نوح دريافت كه اين تقاضا از پيشگاه پروردگار درست نبوده است، لذا رو به درگاه پروردگار كرد و گفت: پروردگارا من به تو پناه مي برم از اينكه چيزي از تو بخواهم كه به آن آگاهي ندارم.





از اين آيه بدست مي آيد كه حتي پيامبر اولوالعزم نيز نيازمند موعظه است، بنا بر اين ما بايد پيوسته پذيراي موعظه باشيم و خود را نسبت به آن بي نياز ندانيم.





3ـ (ان الله يامر بالعدل والاحسان و ايتاءِ ذي القربي و ينهي عن الفحشاءِ و المنكر و البغي يعظكم لعلكم تذكرون): به راستي خداوند به عدل و احسان و اداي حق خويشاوندان فرمان مي دهد و از ناشايستي و كار ناپسند و سركشي باز مي دارد، او شما را اندرز مي دهد باشد كه پند گيريد. (نحل / 90)





در اين آيه به شش اصل مهم اخلاقي اشاره شده است. در آغاز مي گويد: خداوند فرمان به عدل و احسان مي دهد و (همچنين) بخشش به نزديكان. عدل همان قانوني است كه تمام هستي بر محور آن مي گردد. و به معني واقعي كلمه آن است كه هر چيزي در جاي خود باشد. بنابراين هرگونه انحراف، افراط، تفريط، تجاوز از حد، تجاوز به حقوق ديگران بر خلاف اصل عدل است. از آنجايي كه عدل با همه قدرت و شكوه تأثيرش در مواقع بحراني و استثنايي به تنهايي كارساز نيست، بلافاصله دستور به احسان را پشت سر آن مي آورد. به تعبير روشن تر در طول زندگي انسانها مواقع حساسي پيش مي آيد كه حل مشكلات به كمك اصل عدالت به تنهايي امكان پذير نيست بلكه نياز به ايثار و گذشت و فداكاري دارد كه با استفاده از اصل احسان بايد تحقق يابد. نيكي به نزديكان (ايتاءِ ذي القربي) بخشي از احسان است با اين تفاوت كه احسان ناظر به تمام جامعه است و ايتاء ذي القربي به خويشاوندان و بستگان اختصاص دارد. آنگاه به سه اصل ديگر مي پردازد: خداوند از فحشا و منكر و بغي، نهي مي كند. (وينهي عن الفحشاءِ والمنكر و البغي) فحشاء اشاره به گناهان پنهاني، منكر اشاره به گناهان آشكار و بغي هرگونه تجاوز از حق و ظلم و خودبرتر بيني نسبت به ديگران است. در پايان آيه به عنوان تأكيد مجدد روي اين اصل ششگانه مي فرمايد: خداوند به شما اندرز مي دهد، شايد متذكر شويد (يعظكم لعلكم تذكرون)





احياي اصول سه گانه عدل و احسان و ايتاء ذي القربي و مبارزه با انحرافات سه گانه فحشاء و منكر و بغي در سطح جهاني كافي است كه دنيايي آباد و آرام خالي از هرگونه بدبختي و فساد بسازد و اگر از ابن مسعود صحابي نقل شده كه اين آيه جامعترين آيات خير و شر در قرآن است به همين دليل است.





4ـ (اذ قال لقمان لابنه و هو يعظه يا بني لاتشرك بالله ان الشرك لظلم عظيم): و چنين بود كه لقمان به پسرش در حالي كه پندش مي داد گفت فرزندم چيزي را شريك خدا قرار مده چرا كه شرك ظلم بزرگي است.(لقمان / 13)





اين آيه اگر چه در بردارنده اولين توصيه لقمان حكيم به فرزندش است ولي از آنجايي كه خداوند متعال آنرا در قرآن كريم ذكر كرده است، اينچنين برداشت مي شود كه پند لقمان به فرزندش، پند خداوند نيز هست.





حكمت لقمان ايجاب مي كند كه قبل از هر چيز به سراغ اساسي ترين مسأله عقيدتي برود و آن مسأله توحيد است؛ توحيد در تمام زمينه ها و ابعاد، زيرا هر حركتي تخريبي و ضد الهي از شرك سرچشمه مي گيرد، همانگونه كه اساس تمام حركتهاي صحيح و سازنده، توحيد است.





قابل توجه اينكه لقمان حكيم دليل بر نفي شرك را اين ذكر مي كند كه شرك ظلم عظيم است، و چه ظلمي از اين بالاتر كه هم در مورد خدا انجام گرفته كه موجود بي ارزشي را همتاي او قرار دهند و هم درباره خلق خدا كه آنها را به گمراهي بكشانند و هم درباره خويشتن كه از اوج عزت و عبوديت پروردگار به قعر دره ذلت پرستش غير او سقوط كنند.





شرايط اثرگذاري موعظه




براي آنكه دارويي كه پزشك براي درمان بيماري تجويز كرده، مفيد واقع شود، لازم است همراه با استفاده از آن، شرايطي فراهم شود تا اثرگذار باشد و شخص بيمار سريعتر بهبود يابد. در مورد موعظه نيز ـ كه داروي معنوي است ـ شرايطي لازم است كه بايد فراهم شود، تا موعظه كارگر شود و شخص بتواند به وسيله آن در راه صحيح بهتر گام بردارد.





يكي از شرايط اثرگذاري موعظه اين است كه شخص، اهل موعظه باشد چنان كه وقتي حضرت علي(عليه السّلام) صفات متقين را براي همام تبيين نمودند ناگهان فريادي زد و جان به جان آفرين تسليم كرد. حضرت فرمودند: من از اين پيشامد مي ترسيدم، موعظه با اهل آن چنين مي كند.





همچنين فرموده اند (واعلموا انه من لم يعن علي نفسه حتي يكون له منها واعظ و زاجر لم يكن له من غيرها لا زاجر و لا واعظ): آگاه باشيد، آن كسي كه به او كمك نشود (از طرف خدا) و واعظ و مانعي از درون جانش براي او فراهم نگردد، از ديگران واعظي و مانعي نخواهد يافت.





از اين حديث شريف برداشت مي شود كه تا تلاش و زحمت خود شخص نباشد انتظار لطف و رحمت خدا داشتن كاملاً بي جاست. استاد بزرگ اخلاق، آية الله بهاءالديني (رحمة الله عليه) مي فرمايند: اگر انسان تزكيه كرد، واقعيات را مي فهمد، پرده ها كنار مي رود و شايد حواس ظاهرش نيز عوض شود؛ يعني سمعش غير سمع ما مي شود و بصرش غير بصر ما.





از ديگر شرايط مطرح شده براي اثرگذاري موعظه، پذيرا بودن است. حضرت امير(عليه السّلام) در خطبه 106 نهج البلاغه در توصيف اسلام مي فرمايند: (و عبرة لمن اتعظ): اسلام درس عبرتي است براي كسي كه بپذيرد. طبعاً اگر كسي پذيرا نباشد موعظه در او اثر نخواهد كرد.





يكي از شرايط مهم كه قرآن مجيد آنرا متذكر مي شود تقوا است يعني شخص بايد خودش را متقي كند تا موعظه در او اثر كند. قرآن كريم در آيه 138 سوره آل عمران مي فرمايد: (هذا بيان للناس و هدي و موعظة للمتقين): اين بيانگر (عبرتها) براي مردم و راهنما و پندآموز پرهيزگاران است.





قال علي(عليه السّلام): (الفقيه كل الفقيه من لم يقنط الناس من رحمة الله، ولم يوئيسهم من روح الله، و لم يومنهم من مكر الله)





فقيه كامل كسي است كه مردم را از آمرزش خدا مأيوس نسازد و از مهرباني او نوميدشان نكند و از عذاب ناگهاني وي ايمنشان ندارد.





/ 1