گلگشتی در باغ آشنایی نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلگشتی در باغ آشنایی - نسخه متنی

سیدحسن اسلامی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گلگشتي در باغ آشنايي

حديث زندگي پاييز 1378 ـ پيش شمار

خاص اجتماعي ـ روانشناسي

سيد حسن اسلامي

ص: 10 ـ 17

هم ما، دست كم يك بار، دوستي را تجربه كرده ايم و از آن، خاطره اي خوش يا ناخوش داريم. پاره اي از افراد، چنان تجرب ناخوشايندي از دوستي داشته اند كه به «تنهايي» پناه برده اند و دوستان و اساساً «تن ها» را بلاخيز دانسته و به خود تلقين كرده اند كه:




  • دلا، خوكن به «تنهايي» كه از تن ها بلاخيزد
    سعادتْ آن كسي دارد كه از تن ها بپرهيزد



  • سعادتْ آن كسي دارد كه از تن ها بپرهيزد
    سعادتْ آن كسي دارد كه از تن ها بپرهيزد



عده اي از اين زخم خوردگان، تا جايي پيش رفته اند كه هرگونه دوستي را چه خوب وچه بد و هم دوستان را به يك چوبْ رانده و آنان را ماي عذاب خاطر و ناآراميِ جان دانسته و توصيه كرده اند:

كسي كِش خِرد رهنمون است، هرگز به گيتي ره ورسمِ صحبت نورزد كه گر خودْ نفاقي است، جان را بكاهد وگر اتفاقي، به هجران نيرزد

اما در مقابل، كساني هستند كه زندگي خود را فداي دوست كرده اند ومعتقدند زندگيِ بي دوست، بي ارزش است و تنها اِكسير دوستي است كه مِسِ وجود آدمي را به طلا تبديل مي كند وگفته اند:

كريمان، جان فداي دوست كردند!

يك: دوستي، سرماي زندگي

ما نيز اگر كمي واقع بينانه به اين مسئله بنگريم و سود و زيان آن را با يكديگر بسنجيم، در مي يابيم كه در

مجموع، نه تنها دوستي و دوستْ سودمند است كه اساساًً لازم زندگي اجتماعي و رسيدن به مقصود است. ما همواره نيازمند مشاوره، ياري، اظهار نظر و همدلي دوستان خود هستيم و هرچه بر اين سرمايه بيفزاييم ودر بانك دوستي ، حساب جاريِ فعال تر وزنده تري داشته باشيم، به همان نسبت در زندگاني و كارهاي خود، كامروا

خواهيم بود.

ما نبايد ـ و حتي نمي توانيم ـ همه چيز را تجربه كنيم و هم راهها را بيازماييم و سپس بر اثر آزمون و خطا، درست را از نادرست و سَره را از ناسَره تشخيص دهيم. دوست واقعي، مطمئن ترين و سريع ترين راهنماي ما براي گذر از آزمون ها و پرهيز از خطاهاي ديگران است. هيچ يك ازما دو عمر ندارد، تا يكي را صرف تجربه اندوزي كند و در ديگري تجربه هايش را به كار گيرد و بر اين اساس، زندگي شادكامي داشته باشد.

از اين رو، سرماي واقعي براي زندگي عاقلانه و پيروزمند و سرشار از كاميابي ، در گروِ داشتن دوست و گرد آوردن دوستان موافق و گسترش حلق دوستي است. خردمند و فرزان واقعي كسي است كه از اين سرمايه ـ تا

مي تواند ـ به دست آورد؛ سرمايه اي كه به دست آوردن آن، دشوار نيست و تنها نيازمند اندكي ظرافت و دقت است. كار عقل، تنها تحليل هاي نظري و تأملات ذهني نيست؛ بلكه بهره ديگر آن، شناخت «چگونه زيستن» است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه وآله وسلم) مي فرمايد:

بنياد عقل، پس از ايمان به خدا، دوستي با مردم است.

آدمي مي تواند بدون خويشانش به زندگي كامرواي خود ادامه دهد ؛ اما بدون دوستان، زندگي موفق، ناممكن است؛ زيرا خويشان نيز بايد دوست آدمي و نيك خواه او باشند. حال آن كه دوستانِ كسي لزوماً خويشان او نيستند. از اين رو «دوستي » از «خويشاوندي»، برتر است.

از اين بالاتر، دوست آدمي، همان خود اوست، اما در جسمي ديگر.

بنابراين، آنكه از نعمت دوست بي بهره است، از سرماي اساسي زندگي محروم و از رسيدن به خواسته هايش ـ گرچه كوچك و محدود باشند ـ ناتوان است چنين كسي، معلول واقعي و درماند حقيقي است و از او

درمانده تر، كسي است كه دوست يا دوستاني فراهم آورده باشد؛ اما نتواند اين سرمايه را حفظ كند و آن را از دست بدهد.

پس بكوشيم بر اين سرمايه بيفزاييم و داير دوستان خود را گسترش دهيم.

دو: راههاي دوست يابي

سخنان پيشوايان معصوم، گنجينه هاي خِرد و دُردانه هاي فرزانگي است و سرشار از توصيه هاي علمي براي دوست يابي و نفوذ در دل ها. اين بزرگواران براي به دام انداختن آن مرغ وحشي (كه اگر رنجيد، ديگر باز نمي گردد)، راههاي فراواني عرضه كرده اند كه در اين نوشته، پاره اي از آنها را نقل مي كنيم.

1 ـ نيك خواهي

براي اين كه محبوب دلها و سلطان قلبها باشيم، بايد نخست از خود آغاز كنيم و نيك خواه ديگران باشيم. بايد ديگران را دوست بداريم تا آنان نيز ما را دوست بدارند. بايد به ديگران عشق بورزيم و محبت خود را بي دريغْ نثار آنان كنيم، تا اثر آن در خودمان آشكار شود و ديگران ما را دوست بدارند و محبت خود را ارزانيِ ما كنند. اگر ديگران متوجه صداقت و صميميت ما شوند، ناخواسته، جذب ما مي گردند و پيوند دوستي خود را با ما استوار مي كنند. نكت اساسي در اين جا اين است كه ما آنچه را در دل داريم، آشكار و محبت خود را اظهار كنيم و ديگران را از آ ن با خبر سازيم. محبت ما هنگامي اثر كامل خود را مي گذارد كه اظهار گردد و برا ي ديگران

آشكار شود.

2 ـ خوش بيني

خوش بيني ، اساس ارتباطات سالم و سازنده و ريش جهان بينيِ افراد موفق است خوش بيني يعني نگاه مثبت به هستي ، جامعه و خود ـ كه هم اينها نتيج ايمان درست به خداوند است . آن كه خدا را عادل مي داند وسر رشت هم هستي را در دستان با كفايت او مي بيند، به همه چيز، خوش بينانه مي نگرد و از منظري بالاتر و فراتر از داير حقير شخصي، حقايق را مي بيند و در دلِ سختي، خوشي را مي جويد و از دهان آتش فشان ها شادي را جستجو مي كند و شادمانه مي سرايد:




  • به جهانْ خُرم از آنم كه جهانْ خرم از اوست
    عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست



  • عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
    عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست



اين خوش بيني، خود را در هم حركات و سكنات شخص نشان مي دهد و ديگران را مجذوب او مي كند. هم ما ـ حتي اگر گاه بدبين باشيم ـ از معاشرت با افراد خوش بين، لذت مي بريم و نگاه آنان را به هستي مي

ستاييم و حسرت چنين ديدگاهي را داريم.

برعكس، آدمهاي بدبين، پيشاپيش به ديگران هشدار مي دهند كه به آنان نزديك نشوند و آنان را از خود مي رمانند و هر روز بر پيل بدبيني خود بيشتر مي تنند و به گفت آن بازيگر بدبين مجموع «سفرهاي گاليور»، مدعي مي شوند كه: «من از اوّلش مي دانستم كه...». حال آن كه شخص خوش بين، آماد برقراري ارتباط

و دوستي و استفاده كردن از مزاياي دوست است. او هر روز بر اين سرماي زندگي مي افزايد. امام علي (عليه

السلام) مي فرمايد:

كسي كه به مردم خوش بين باشد، دوستي آنان را به دست مي آورد.

براي اين كه با كسي ارتباط برقرار كنيم و باب گفتگو را بگشاييم، ساده ترين كار، لبخند زدن است و براي اين كه به كسي اجاز نزديك شدن به فضاي شخصي خود راندهيم، كافي است كمي اخم كنيم. به همين سادگي مي توانيم كسي را از خود دور يا به خود نزديك كنيم. داستان مرد ثروتمندي را كه اخمو بود و سعدي مي خواست از عطايش بهره مند شود و بعداً ترجيح داد كه «عطايش را به لقايش ببخشد» شنيده ام و خود، گاه چنين كساني را مشاهده كرده ايم.

از سوي ديگر، بارها شاهد كساني بوده ايم كه گشاده رويي و لبخند خود را ـ كه هزينه اي هم ندارد ـ نثار اين و آن كرده اند و ناخواسته، دلها را شيفت خود ساخته و دوستي ها را به بهايي اندك خريده اند. امام علي (عليه السلام) مي فرمايد:

خوشخويي ، محبت به بار مي آورد و ريش دوستي را استوار مي كند.

4 ـ خوش زباني

ديده ايم كه چطور سخنان گزند كسي، ديگران را رنجانده است و در داستانها خوانده ايم كه زخم تبر ي كه بر فرق شيري نشسته بود، التيام پيدا كرد؛ اما زخم زبان كسي كه دهانش را بد بو خوانده بود، همچنان قلبش را مي فشرد. آري، زخم زبان، زخم ناسوري است كه درمان آن بسيار دشوار است. از سوي ديگر، بارها شاهد كساني

بوده ايم كه تنها با شيرين زباني و خوش بياني خود، نُقل مجلس شده اند و نظرها را به خود، خيره كرده اند. با زبان خوش، بسياري از موانع را مي توان از سر راه برداشت و دشمنان را به دوستاني تازه تبديل كرد. آري، به گفت مولاي متقيان، علي (عليه السلام):

هر كه شيرين زبان باشد، برادرانش بسيار شوند .

5 ـ فروتني

راه رسيدن به ديگران و به دست آوردن دوستي ها، دست كشيدن از غرور بي جاي خود و پا نهادن بر خصلت خود بزرگ بيني است. كسي كه خود را برتر و شايسته تر از ديگران مي داند، سدّي برابر خود مي كشد و پيله اي پيرامون خود مي تند كه رهايي از آن برايش دشوار است. اگر كسي خود را برتر از ديگري بداند، ناخواسته، اين پندار در رفتار و گفتارش آشكار مي شود. لذا ديگران از نزديك شدن به چنين فرد خودخواهي كه خود را تافت جدا بافته مي داند، خودداري مي ورزند و او را از دوستي خود، محروم مي كنند.

كساني به غلطْ اعتماد به نفس را با خودخواهي و تكبّر، يكي مي گيرند و مي پندارند كه با فروتني و افتادگي ، ضعف خود را نشان مي دهند. حالْ آن كه اوج «اعتماد به نفس» در «تواضع» اشكار مي شود. كسي كه اعتماد به نفس دراد، احساس مي كند چنان شخصيت پولاديني دارد كه فروتني در برابر ديگران، چيزي از آن نمي كاهد. در صورتي كه افراد متكبّر، شخصيت پوشالي و شكنند خود را زير نقاب غرور، پنهان مي كنند و مي كوشند جلو

فريبنده اي از خود نشان دهند.

پس با فروتني و بي آنكه از ارزش خود كاسته باشيم و به خود لطمه زده باشيم، مي توانيم دوستي ها را به سوي خود جلب كنيم و دريچه هاي محبت را بر خود بگشاييم و در روشناي دوستي، گام برداريم. امام علي (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد:

دوستي، ثمر فروتني است .

يكي از راههاي شناخت دوستانِ يك رنگ از مدعيانِ دوستي، ارزيابي آنان براساس اين صفت است. اساساً بخشندگي، زبان دشمنان را مي بندد وكام دوستان را شيرين مي كند و شخص بخشنده را ارجمند وگرامي مي سازد. آنكه مي بخشد، يقين دارد كه بخشش او جاي دوري نمي رود و جايگزين دارد. از اين رو، با اعتماد به نفس و سنجيده، به دوست و دشمنْ بخشش مي كند و آنان را مجذوب يا مديون خود مي سازد. حال آن كه شخصي كه از اين ويژگي بزرگْ تهي است، همواره از اين مي ترسد كه مبادا با خواستن چيزي، او را آزمايش كنند و سرافكنده اش سازند. شخص بخشنده، هر چه مي بخشد بر داشته هايش افزوده مي شود و چون دريا ـ

كه هر چه از آن تبخير شود، جاي آن را آبهاي تازه مي گيرد ـ سرشار از آبرو، شكوه و شخصيت است. امام

علي (عليه السلام) در اين مورد مي فرمايد:

بخشندگي ، نهال دوستي را در دل مي نشاند.

7 ـ وفاداري

صفت وفاداري، چنان براي ما حياتي است كه حتي براساس آن موجودات پيرامون خود را به «وفادار» و «بي وفا» تقسيم مي كنيم و پاره اي از حيوانات وفادار را بر انسانهاي بي وفا ترجيح مي دهيم. لذا بايد اين نكته را همواره و در مورد همگان، به ويژه دوستان خود، رعايت كنيم. هيچ كس دوست ندارد او را بي وفا بدانند؛ گر چه به واقع چنين باشد. وفاداري ، عامل حفظ دوستي هاي كهن و استوار كردن دوستي هاي تازه است ماهمواره از

دوستان خود، انتظار وفاداري داريم؛ كاري كه آسان است و بي خرج و تنها نيازمند تصميمي درست و قاطع است. امام علي (عيه السلام) مي فرمايد:

وفاداري ، ماي پيوند و دوستي است.

8 ـ انصاف

داشتن انصاف، در هم كارها كليد كاميابي است و راه نفوذ در دلها وسلطنت برجانهاست. انصاف با خود و با

ديگران، آدمي را هشيار مي سازد و او را نسبت به خود و دوستان، بيدار نگه مي دارد و مانع ضايع شدن حق ديگران مي شود.

آدم منصف، از زياده روي در هر كار و يا كم گذاشتن درآن، مي پرهيزد و معياري دارد كه بر اساس آن، رفتارش را سازمان مي بخشد و در چار چوبي معيّن به پيش مي رود. اين ويژگي، موجب اعتماد ديگران به شخص مي گردد و بيانگر ثبات شخصيتي و بلوغ اجتماعي اوست. مولاي متقيان (عليه السلام) در اين مورد مي فرمايد:

انصاف داشتن، دلها را به يكديگر پيوند مي دهد.

9 ـ راستگويي

صداقت با ديگران، برا ي آدمي، محبوبيت به ارمغان مي آورد و او را از تنگناها مي رهاند و راههاي تازه اي در زندگي برايش مي گشايد.

كسي كه با ديگرانْ روراست و صميمي است، اعتمادشان را جلب مي كند و ديگران مي توانند از او و نظرش بهره مند شوند و برايش حسابي در دفتر دوستي خود باز كنند. راستگويي، گرچه ممكن است در مواردي خطر ساز به نظر رسد، اما در حقيقت، عامل رهايي بخشي انسان در همه جا و در برابر هم خطرهاست.

به گفت امام علي (عليه السلام):

شخص راستگو، با راستگويي خود، سه چيز به دست مي آورد: اعتماد خوب، دوستي، و احترام ديگران را نسبت به خود.

سه: گزاردن حق دوستي

حال كه با شيوه هاي دوست يابي و جذب ديگران آشنا شديم و دانستيم چگونه اين سرماي گران بها را گرد آوريم، بايد ببينيم كه چگونه مي توانيم از اين سرمايه، بهره مند شويم و آن را براي خود، حفظ نماييم. در اين مورد، چند نكته اهميت بسياري دارد:

نخست. هركسي شايست دوستي نيست و اين نام، زيبند هر كسي نيست. با كسي بايد دوست شد كه ما را رشد دهد و افقهاي تازه اي فراروي ما بگشايد؛ كسي كه با تجربه و خرد و صداقتش مددكار ما باشد؛ نه آنكه چشمش به بند كيفمان باشد و در پريشان حالي، رهايمان كند. از اين رو، اول بايد دوستان را آزمود و آن گاه به صداقت و وفاداري و پايداريشان اعتماد ورزيد. بنابراين، در كار دوستي بايد دست به گزينش زد و از ميان افراد خوب، بهترين ها را به دوستي برگزيد. معيارهاي خوبي نيز بسيار است؛ اما مهم ترين آنها عبارت اند از: ايمان، تعهد، وفاداري، صداقت، خرد، دورانديشي وبخشندگي.

دوم. گرچه بايد در گزينش دوستان و كسب اطمينان (در مورد پايبندي آنها به صفات ياد شده) دقت كرد، اما اين نكته به معناي مو را از ماست كشيدن و كنجكاوي در امور داخلي افراد و شناخت صفات پنهان آنها نيست. در اين مورد، مانند موارد ديگر، بايد با اعتدالْ رفتار كرد و جانب ميانه روي را رها نكرد. آنكه در پي دوست بي نقص و كامل است، چون صيادي است كه براي شكار عَنقا دام نهاده است، غافل از آن كه:




  • عنقا شكار كس نشود؛ دامْ بازگير
    كاين جا هميشه دام به دست است، باد را



  • كاين جا هميشه دام به دست است، باد را
    كاين جا هميشه دام به دست است، باد را



آنكه با معيارهاي خشك و قطعي در پي دوستان كامل و بي هيچ خللي است و نهاني هاي آنان را مي كاود، نه تنها از رسيدن به مقصود خود در مي ماند، بلكه منفور ديگران نيز مي شود و خداوند، او را از محبت دلها محروم مي گراند.

امام علي (عليه السلام) مي فرمايد:

هر كس در پي عيبهاي پنهان برآيد، از محبت دلها محروم گردد.

بنابراين، در اين زمينه بايد از افراط و تفريط بپرهيزيم و اگر دوستي را ديديم كه ظاهراً بي عيب بود، ديگر نبايد با كنجكاويِ بي جا برايش عيبي تراشيد يا كشف كرد!

سوم. هدف دوستي، رشد يافتن آدمي است. انسانِ تنها هرگز متوجه كاستي هاي خود نمي شود و لذا رشد نمي كند. سعدي گفته است: «تا متكلّم را عيب نگيرند، سخنش صلاح نپذيرد». آري، سخنران ماهر، كسي است كه پيشتر،؛ دوستان و نزديكانش مشكلات و ضعفها و عيبها و كاستي هاي نحو سخنوري اش را به او گوشزد كرده اند و او توانسته است برآنها پيروز شود و خود را اصلاح كند. اساساً «عامل»، غير از «ناظر» است و هر عاملي نيازمند ناظري است تا ضعفهاي رفتاري او را برطرف كند.

اين نكته در مورد دوستي نيز صادق است. يكي از وظايف دوستان، آن است كه ضعفهاي يكديگر را براي خود، روشن كنند و بكوشند آنها را بر طرف نمايند. دوست واقعي ، كسي نيست كه اشتباهات ما را نديده بگيرد و همواره به ما لبخند بزند؛ بلكه كسي است كه ما را متوجه خطاي خود كند و حتي بگريانَد. دوست، كسي نيست كه هميشه ما را تصديق كند؛ بلكه كسي است كه با ما صداقت داشته باشد و خطايمان را برطرف سازد.

از سوي ديگر، ما نيز بايد بياموزيم كه اگر دوستي خطاي ما را گرفت و به ما گوشزد كرد، آن را با روي گشاده پذيرا باشيم و اين هدي صميمانه را دوستانه آويز گوش خود كنيم. از اين رو، در احاديث معصومان (عليه السلام)، مؤمن، آين مؤمن معرفي شده است. آينه، در نشان دادن آنچه مي بيند، ترديد ندارد و اگر موردي را بپوشاند، اين كار او خيانت به شمار مي رود. اگر هم روي ما را راست نشان داد بايد خودشكني كنيم، نه آينه شكني!

چهارم. روحي نوگراي ما باعث مي شود تا غالباً اشياي كهنه را با چيزهاي تازه، جايگزين كنيم و با آمدن نو به بازار، از كهنه ها دلگير مي شويم و آنها را از خود دور مي كنيم. اگر اين كار و اين روحيه در خيلي مواردْ خوب و حتي گاه لازم باشد، در كار دوستي ، ويرانگر است. هر چيزي تازه اش بهتر است، مگر دوست ودوستي كه بي گمانْ كهنه اش بهتر و ارزشمندتر خواهد بود.

امام علي (عليه السلام) در اين باره مي فرمايد:

از هر چيزي، تازه اش را برگزين و از دوستان و برادران، كهنه اش را.

البته مقصودْ آن نيست كه به دوستان كهن خود اكتفا كنيم و دور خود، حصاري بكشيم و سراغ دوستان تازه نرويم؛ برعكس، بايد بكوشيم با حفظ دوستان قديمي، هر روز برگنجين دوستان و سرمايه دوستي خود بيفزاييم

و از تجارب و نصايح و ياري هم آنان برخوردار شويم.

سخنْ كوتاه كنم. دربار دوستي و آيين آن، احاديث فراواني از معصومان (عليه السلام) به ما رسيده است كه سرشار از انديشه و خرد است؛ ليكن در اين مختصر به همين مقدار اكتفا مي كنيم.

/ 1