بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
به خاطر همين ناگواريها، علامه تا سن نه سالگى به مكتب و مدرسه نرفت و از فراگيرى علوم دور ماند، با اين وجود با تحمل سختى ها مصمم گرديد تا كسب تحصيل و دانش اندوزى را پى بگيرد و به مدارس جديد راه يافت .سيد محمد حسين به مدت شش سال پس از آموزش قران كه در روش درسى آن روزها قبل از هر تدريسى متداول بود آثارى چون گلستان ، بوستان ، نصاب الصبيان و.. را به همراه برادرش تحت تعليم اديبى لايق به نام شيخ محمد على سرائى فرا گرفت و علاوه بر آموختن ادبيات به يادگيرى فنون خوشنويسى زير نظر ميرزا علينقى خطاط پرداخت .چون تحصيلات ابتدايى نتوانست به ذوق سرشار و علاقه وافر ايشان پاسخ گويد از اين جهت به مدرسه طالبيه تبريز وارد شد و به فراگيرى ادبيات عرب و علوم عقلى و نقلى و فقه و اصول پرداخت و از سال 1279 تا 1304 ه ش مشغول فراگيرى دانشهاى مختلف اسلامى گرديد.علامه طباطبايى در زندگينامه خويش مى گويد در اوايل تحصيل كه به صرف و نحو اشتغال داشتم علاقه زيادى به ادامه تحصيل نداشتم و از اين رو هر چه مى خواندم نمى فهميدم و چهار سال را به همين نحو گذراندم پس از آن يك باره عنايت خدايى 9 دامن گيرم شد و عوضم كرد و در خود يك نوع شيفتگى و بى تابى نسبت به تحصيل كمال حس نمودم به طورى كه از همان روز تا پايان تحصيل كه تقريبا هيجده سال طول كشيد هرگز نسبت به تعليم و تفكر احساس خستگى و دلسردى نكردم و زشت و زيباى جهان را فراموش كردم بساط معاشرت با غير اهل علم را به كلى برچيدم و در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگى به حداقل ضرورى قناعت نموده باقى را به مطالعه مى پرداختم بسيار مى شد به ويژه در بهار و تابستان كه شب را تا طلوع آفتاب به مطالعه مى گذراندم و هميشه درس فردا شب را پيش مطالعه مى كردم اگر اشكالى پيش مى آمد با هر خودكشى بود حل مى نمودم وقتى كه به درس حضور مى يافتم از آنچه استاد مى گفت قبلا روشن بودم هرگز اشكال و اشتباه درس را پيش استادم نبرده ام .(1)در نخستين روزهاى ورود به اين ديار مقدس به دليل دورى از وطن و تازگى محيط تغيير زبان مردم و خشونت آب و هوا اوقات را با مشقات زيادى سپرى نمود تا اينكه به تدريج با خصوصيات شهر و وضع زندگى و درس و بحث آنجا آشنا شد ليكن آب و هواى گرم و آب خمره كه با مشك از شريعه آورده مى شد محله نامناسب عماره و خانه اى تنگ و كوچك و بدون حتى يك آشنا اين مسافران تازه وارد را در شرايط نامطلوب قرار داده بود تنها دلخوشى و دلگرمى علامه فرزند خردسالش محمد بود كه در آن زمان هيجده ماه داشت اما به دليل گرمى هوا و شرايطى كه بدان اشاره شد اين روشنى بخش محفل علامه بيمار شد و خيمه غم را در اين خانواده افكند طبيب مناسبى هم در شهر نجف نبود و والدين ناگريز شدند كودك بيمار را براى معالجه به بغداد ببرند امام تلاش پزشكان به جايى نرسيد و اين طفل خردسال از دنيا رفت . و پدر و خصوصا مادر جوان علامه در اين زمان 23 سال و همسرش 18 سال داشت را كه اولين فرزندشان را در يار غرت از دست داده بودند به سوگ نشاند.علامه كه براى تحصيل علم به نجف اشرف آمده بود با تحمل مشكلات و ناگواريها در جهت كسب معارف و ارتقاى علمى تلاش بسيار نمود.همچنين ايشان در اواخر اقامت در نجف نيز روزگار سختى را گذراند و در سال 1314 ه ق پس از مدتى كه مبلغى براى ايشان حواله گرديد و اداى ديون شد نجف را به قصد اقامت در تبريز ترك نمود.پس از مدتى اقامت در تبريز و به دنبال سپرى شدن فصل سرما، به قصد احياى مزرعه و باغ و ملك موروثى عازم روستاى شاد آباد گرديد.فرزند علامه مهندس عبدالباقى مى گويد خود به ياد دارم كه مرحوم پدرم دائما و در تمام طول سال مشغول فعاليت بودند و كاركردن در فصل سرما و در حين ريزش باران و برفهاى موسمى در حالى كه چتر به دست گرفته يا پوستين به دوش داشتند امرى عادى تلقى مى گرديد در مدت ده سال بعد از مراجعت علامه به روستاى شاد آباد و به دنبال فعاليت هاى مستمر ايشان قناتها لايروبى و باغهاى مخروبه احيا و آباد گرديد و يك ساختمان ييلاقى هم در داخل روستا جهت سكونت تابستانى خانواده ساخته شد و در محل زير زمين خانه حمامى به سبك امروزى بنا نمود در حالى كه در سال 1318 ه ق حمامها عموما خزينه اى بود.در اواخر سال 1324 ه ش علامه طباطبايى به همراه همسر و چهار فرزندش شهر تبريز را به قصد اقامت در قم