انسان مركّب از دو جزء است: 1. بدن ظاهر خاكى; 2. روح و نفس ناطقه كه جوهر مجرّدى از عالم ملكوت است، و شرافت و برترى او بر ساير حيوانات به سبب اين جزء است.انسان با اين دو جزء درد و لذّت را درك مى كند. روح نيز همانند بدن دچار بيمارى هايى مى شود.بيمارى هاى روح عبارت اند از: اخلاقِ رذيله و پست كه شرح و بيان و راه پيش گيرى و معالجه ى آنها در علم اخلاق بيان مى شود.و همان گونه كه در معالجه و درمان بيمارى هاى بدن به دكتر و پرهيز، و خوردن دارو و غيره... احتياج دارد، در امراض روحى نيز مراجعه به طبيب اخلاق و استفاده از داروهاى معنوى ضرورى است; چون انسان به سعادت و كمال نمى رسد، جز با رجوع به علماى اخلاق جهت بر طرف نمودن و اجتناب از اخلاق رذيله و اتصاف به صفات كمال قدسيه ى پسنديده با راهنمايى عقل و شرع.پيش از ورود به بيان مسائل اخلاقى، لازم است سه مطلب را مورد بحث و بررسى قرار دهيم; زيرا بدون شناخت آنها بحث از مسائل اخلاقى، ريشه اى و كامل نخواهد بود.1. مفهوم اخلاق (صورت درونى و چهره باطنى);2. موضوع علم اخلاق;3. فايده و ارزش علم اخلاق;
مفهوم اخلاق
اخلاق جمع خُلْق است. علماى اخلاق مانند مرحوم ملاّ مهدى نراقى مى فرمايند: *الخُلْقُ ملكة للنفس مقتضية لصدور الافعال بسهولة من دون احتياج الى فكر و رويّة*;[1] خلق (كه در فارسى خوى ناميده مى شود) يك حالت نفسانى ثابت است كه موجب مى شود كارهاى مناسب با آن حالت، بدون نياز به فكر و دقت، به آسانى از انسان سر بزند.مثلا شخص متواضع و فروتن، بدون دقّت و فكر، به ديگران احترام مى گذارد و براى هر كسى در خورشأن او كوچكى و فروتنى مى كند; يا كسى كه داراى خُلْق سخاوت است، بدون نياز به انديشه و تدبّر، بذل و بخشش مى نمايد و اين كار براى او عادى است، همانند راننده ى ماهرى كه هنگام رانندگى، بدون تدبّر و تفكّر، هر كارى را در زمان و مكان خود انجام مى دهد، به موقع ترمز مى گيرد، به موقع سرعت را افزايش مى دهد،