دلایل وجود خدا نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ناگاه پيرزن زنده شد وبلند شد ونشست وشهادتين را برزبان جاريكرد.سپس به امام گفت:اي مولايم!داخل اطاق شويد وهر دستوريداريد بمن بفرمائيد.امام داخل اطاق شدند وبه او فرمودند:خداوند تورا رحمتكند.وصيتهاي خودرا بكن!او گفت:اي فرزند رسولخدا!من مقداري ثروت دارم كه درفلان جاگذاشتهام ويكسومش در اختيار شما است تا به شيعيانت بدهي ودوسوديگر مال پسرم باشد بشرط اينكه از دوستان شما باشد.واگر با شمااهلبيت(ع)مخالفت كرداين دوسوم راهمشما برداريد واو حقي ندارد.سپس از امام درخواست كرد كه بعد از مردن براو نماز بخواند وكارهايبعد از مرگش را امام انجام دهد.اين سخنان را گفت ومُرد.«بحارج44ص181» باحال جنابت پيش امام رفت!عربي براي آزمايش امامت امام حسين(ع)به مدينه رفت ودربين راهباخود استمناء نمود وبا آن حال نزد امام رفت!وقتي داخل اطاق امام شد،حضرت فرمود:اي اعرابي!آيا حيا نميكنيكه با حال جنابت نزد امامت ميآيي؟سپس فرمود:شما عربهارسمتان است كه وقتي ميخواهيد نزد شخصي برويد با خوداستمناء كنيد؟عرب گفت:آنچه كه ميخواستم،يافتم.سپس بيرون رفت وغسل نمودوخدمت امام برگشت وآنچه در دل داشت از حضرت سؤال كرد.«بحارج43ص181» حجرالاسود به صدا درآمد!بعد از شهادت امام حسين(ع)،محمدبن حنفيه كه برادر امامحسين(ع)بود نزد امام سجاد(ع)رفت وگفت:اي برادرزادام!ميداني كه پيامبر،علي(ع)را وصيّ خود قرار دادوعلي(ع)هم امام حسن(ع)را وصيّ خود قرار داد.حال كه پدرت بهشهادت رسيده است،جانشين خودرا مشخص نكرده وچون من عمويتو وپسر اميرالمؤمنين(ع)هستمواز تو بزرگتر ميباشم!پس درموردامامت با من نزاع نكن ومرا امام بدان!!امام سجاد(ع)فرمود:اي عمو!از خدا بترس ودنبال آنچه كه سزاوار آننيستي نرو ومن تورا از اينكه جزء جاهلان باشي،برحذر ميدانم!اي عمو!پدرم صلوات الله عليه قبل از اينكه به كربلا بيايد به من وصيتكرد ويك ساعت قبل از شهادت بامن در امر امامت عهدو پيمانبست.واين سلاح رسول خدا(ص) است كه در نزد من است.پس دنبالاين امر نگرد كه ميترسم عمرت كوتاه شود ودراحوالت آشوب واختلالروي دهد!خداوند متعال امتناع دارد كه امامت را جزدر نسلحسين(ع)قرار دهد واگر ميخواهي به اين امر يقين كني بيا باهم نزدحجر الاسود برويم تا از او نظر بخواهيم وحقيقت امر را از او جوياشويم.