مبدا و معاد - مبدا و معاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبدا و معاد - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مبدا و معاد

ضرورت شناخت خدا

چرا بايد به مباحث خداشناسى روى آوريم و در اين باره تحقيق كنيم ؟ اهميت شناخت خدا در چيست ؟ چه ضرورتى ما را به تفكر در مبداء هستى بخش عالم وامى دارد؟ در پـاسـخ بـه پـرسـش هـاى بالا بايد گفت كه عوامل زير ما را به مطالعه درباره مبداء هستى وامى دارد:

ارضاى حسّ حقيقت جويى

از آن جـا كـه هـر انـسـان خـردمـنـدى بـنـيـان جـهـان را بـر پـايـه قـانـون عـلت و مـعـلول مـى دانـد، ايـن پـرسـش بـنيادين ، همواره در پيش روى اوست كه اگر پديد آمدن هر چيزى عـلتـى دارد، پـديد آمدن مجموع اين جهان معلول چيست و چه كسى مجموعه هستى را آفريده و بدين گـونـه نـظـم و سامان بخشيده و به تدبير آن پرداخته است ؟ پاسخ به اين پرسش مهم ـ كه هـيـچگاه او را رها نمى كند ـ در حقيقت ، پاسخ به حسّ حقيقت جويى انسان و ارضاى آن است . پس ، انـسـان بـا ورود بـه مـبـاحـث مـبداءشناسى ، به سيراب ساختن عطش ‍ حقيقت جويى روح خويش مى پردازد و آن را به كمال شايسته اش مى رساند.

لزوم شكر منعم

انـسـان در برابر كسى كه به او نعمتى عطا كند، احساس خضوع مى كند و مى خواهد به گونه اى او را شـكـر و سپاس گويد. از اين رو، چون درمى يابد كه كسى همه نعمت هاى دنيوى را بدو داده ، عـلاقـه مـنـد مى شود كه او را بشناسد و در برابرش كرنش و سپاس خود را به او ابراز كـنـد. پـس بـرخوردارى از اين گرايش ـ كه به گونه فطرى ، در همه انسان ها هست ـ همگان را به تلاش در راه شناخت منعم وامى دارد؛ زيرا پس از مرحله شناخت است كه امكان قدردانى و تشكر ميسّر مى شود. امام صادق (ع ) در اين باره مى فرمايد:

(مـا اَقـْبـَحَ بـِالرَّجـُلِ يـَاءْتـى عـَلَيـْهِ سـَبـْعـُونَ سـَنـَةً اَوْ ثَمانُونَ سَنَةً يَعيشُ فى مُلْكِ اللّهِ وَ يـَاءْكـُلُمـِنْ نـِعَمِهِ ثُمَّ لايَعْرِفُ اللّ هَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ ثُمَّ قالَ: اِنَّ اَفْضَلَ الْفَرائِضِ وَ اَوْجَبَها عَلَى الاِْنْسانِ مِعْرِفَةُ الرَّبِّ وَالاِْقْرارُ بِهِ بِالْعُبُودِيَّةِ)(1)

چـقـدر زشـت اسـت كـه از عـمـر انسانى هفتاد يا هشتاد سال بگذرد و در ملك الهى زندگى كند و از نـعـمـت هـايـش بـهـره مند شود، امّا خدا را آن گونه كه سزاوار شناخت اوست نشناسد. بى گمان ، برترين و واجب ترين وظيفه انسان ، شناخت پروردگار و اقرار به عبوديت اوست .

جلب منفعت و دفع ضرر محتمل

هر موجود با شعورى ، در پى جلب منفعت و دفع ضرر از خود است . وجود اين گرايش ‍ در انسان هـا از يـك سـو، آنـان را وامـى دارد كـه بـه كار و تلاش بپردازند و از سوى ديگر، براى دفع ضررهاى احتمالى چاره اى بينديشند و راه هاى ضرر را مسدود سازند.

بـا دقـت در گـذشـته تاريخ و زمان حال ، آشكار مى شود كه هميشه رهبرانى الهى بوده اند كه انـسـان هـا را بـه سـوى ايـمان به مبداء فراخوانده و تذكر داده اند كه در صورت شناخت خدا و ايـمـان بـه او، بـه رسـتـگـارى و خوشبختى مى رسند و در غير اين صورت ، به سياه بختى و عـذابـى سـخـت دچـار مـى شوند. بدين روى ، براى هر انسان صلاح انديشى آشكار مى شود كه بـايـد در ايـن بـاره تحقيق كند تا در اثر غفلت و بى توجهى ، اين سود عظيم را از دست ندهد و گـرفـتـار عـذاب دنـيـا و آخـرت نـگـردد. در ايـن گـونـه مـوارد بـسـيـار مـهـم ، حـتـى احـتـمال وجود ضرر نيز ـ به دليل بزرگى اش ـ كافى است كه انسان را به تلاش و كوشش ‍ وادارد.

البته بايد توجه داشت كه عوامل مزبور انسان را تا مرحله شناخت اجمالى به پيش ‍ مى برند و شناخت تفصيلى خداوند به عنصرى ديگر نيازمند است و آن ، محبّت و عشق به اوست كه البته آن هم با توجه به همين سه عامل و عمل به مقتضاى آنها در انسان ها به وجود مى آيد.

اهميت شناخت خدا

بـراى روشـن شـدن اهـمـيـت شـنـاخـت خـدا، افـزون بـر سـه عـامـل مـزبـور، بـايـد تـوجـه داشـت كـه ايـن شـنـاخـت ، ريـشـه هـمـه مـسـائل ديـنـى و مـذهـبـى اسـت . خـداشـنـاسـى اسـاس ديـانـت و ديـن بـاورى است . بدون وجود اين اصـل ، جايى براى طرح ديگر مسائل مذهبى نيست ؛ زيرا توحيد به منزله تنه نيرومند درخت دين است و ديگر مباحث مذهبى به منزله شاخ و برگ هاى آن . حضرت على (ع ) در تعبير زيباى خويش ، شناخت خداوند را آغاز و ريشه دين دانسته ، مى فرمايد:

(اَوَّلُ الدّينِ مَعْرِفَتُهُ)(2)

/ 51