آسيب پذيرى هدايت عقل - مبدا و معاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبدا و معاد - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

وقـتـى بـزرگ تـريـن مـجـهـول انـسـان ، خـود او بـاشـد، آيـا شـنـاخـت كـامـل جـامـعـه انسانى و سعادت اجتماعى برايش ممكن است ؟! پيش از اين ، دنيا از نظر اقتصادى و اجـتـمـاعى به دو بخش سرمايه دارى و سوسياليستى تقسيم شده بود. در ميان هر يك از اين دو، دانـشـمـنـدانـى بـودنـد كه ادعا مى كردند چشم انداز سعادت انسان و جامعه بشرى را به خوبى تـرسـيـم كـرده انـد. مكتب هاى فكرى و اقتصادى بسيارى ديگر نيز هستند كه هر يك راه و روشى ديـگـر در پـيـش گـرفـتـه انـد. ايـن هـمـه اخـتـلاف نـظـر، بـيـانـگـر ايـن است كه دانش ‍ نسبى و عـقـل مـحـدود آدمـى ، از طـرح قـوانـيـنى همه جانبه و كامل ، حتى براى امور دنيوى خود نيز عاجز و نـاتـوان اسـت . تـكـمـيـل ، اصـلاح و تـغـيـيـر قـوانـيـن وضـع شـده از سـوى بـشـر، بـهـتـريـن دليل بر ناتوانى آدمى در تشخيص شايسته و بايسته مفاسد و مصالح جامعه بشرى است .

بـنـابـرايـن ، فـروغ هـدايـت عـقـل و شـعـاع دانش بشرى ، آن قدر توانايى ندارد كه همه نشيب و فرازهاى راه انسان را بنماياند و به صلاح و فساد تمام جزئيات زندگى اش دست يابد.

آسيب پذيرى هدايت عقل

هـدايـت عـقـل آدمـى ، هـمـواره در معرض تندبادهاى هوا و هوس است . بخشى از وجود انسان در حيطه فـرمـانـروايـى (غـرايـز) اسـت و از ايـن رو مى گويند كه اگر آتش غرايز انسان فرو نكشد، صـداى عـقـل هـرگـز بـه گـوش او نـمـى رسـد. يـكـى از مـهـمـتـريـن مـشـكـل هـاى انـسـان ايـن اسـت كـه نـيـروى عـقـل و دانـش او بـه تـنـهـايـى نـمـى تـوانـد راه تـكـامـل و اسـرار آن را بـشـناسد. مشكل ديگر اين است كه حتى اگر بتواند به برخى از اسرار تـكـامل خويش دست يابد، انگيره لازم براى پى جويى مصالح و دورى از مفاسد را، به ويژه در امور اجتماعى و معنوى ندارد. كشش هايى در وجود انسان نهفته است كه پيوسته او را از راه سعادت ، به بيراهه هاى شقاوت مى كشاند.

هدايتگرى عقل براى انسان ، مانند هدايت پدرى است كه كودكش را نصيحت مى كند كه دانش بجويد و بـه مـدرسه رَوَد تا آينده اى درخشان يابد. او پند پدر را مى شنود و به سوى مدرسه حركت مى كند، اما در ميان راه كودكان را سرگرم بازى مى بيند، كيف و كتاب را به كنارى افكنده ، به بازى سرگرم مى شود و سخنان پدر را به كلى فراموش مى كند.

آيا خيانتكاران ، دروغگويان ، مفسدان و آدمكشان ، بدى و زشتى كارشان را نمى دانند، يا مى دانند و از هوا و هوس و غرايز سركش خود پيروى مى كنند؟!

پاسخ به يك نياز مهم

انـسـان بـايـد در مـسـيـر تكامل خود، آزادانه ، گام بگذارد و با انتخاب و نيروى اراده به سوى هـدفـش حركت كند، ولى عقل و دانش محدود بشر، از توان بازشناختن تمامى فراز و نشيب هاى اين راه بـى بـهـره اسـت . ايـن جـاسـت كـه بـه نـيـرويـى بـرتـر از عـقـل ، نـيـاز مـى افـتـد كـه نـخـسـت عـقـل را از تـوان جـولان در هـمـه مـسـائل زنـدگـى شـخـصـى ، اجـتماعى و اخروى بهره مند سازد و سپس آن را در برابر نيروهاى سركش غرايز، آسيب ناپذير كند.

در جهان بينى الهى ، نظام هستى ، نظام اكمل و احسن است . بنابراين ، پروردگار جهانيان ، اين نـيـاز مـهـم را بـى پـاسـخ نـگـذاشـتـه و در افـق وحـى ، طـرح جـامـع و كـامـل جـنبه هاى مختلف زندگى بشر را نمايانيده و پيامبران را براى بارور و شكوفا ساختن و آسيب ناپذير كردن عقل آدمى برانگيخته است .

بوعلى سينا در كتاب نجات نياز بشر را به شريعت الهى و وحى چنين توضيح مى دهد:

نـيـاز بـه پـيـامـبـر و بـيـان كـنـنـده شـريـعـت الهـى در بـقـاى نـوع انـسـان و رسيدن انسان به كـمـال انـسـانـى اش بـسـى بـيشتر از نياز به رويانيدن مو بر ابروان و مقعّر ساختن كف پاها و منافعى ديگر از اين قبيل است كه تنها در بقاى نوع انسان سودمند مى افتد، بى آن كه در بقاى نوع ، ضرورت داشته باشد.( 61)

بـنـابـرايـن ، وقتى دستگاه آفرينش نيازهاى كوچك و غيرضرورى را برآورده است ،چگونه ممكن اسـت

/ 51