بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
كارى خارق العاده انجام دهد، ولى مدّعى پيامبرى نباشد، آن كار خارق العاده ، معجزه ناميده نمى شود.تـفـاوت مـعـجـزه بـا كـرامـت : اگر امور خارق العاده ـ كه از اولياى الهى سر مى زند ـ همراه با ادعاى پيامبرى باشد، آن را معجزه و آورنده اش را پيامبر مى نامند؛ و اگر آن اولياى الهى ادعاى پيامبرى نكنند، كارشان كرامت ناميده مى شود.نـمـونـه هـايى از كرامت اولياى خدا در قرآن ذكر شده است ؛ مانند ماجراى حضرت مريم (س ) كه هرگاه زكريا(ع ) در محراب بر مريم وارد مى شد، نزد او روزى آماده اى مى يافت . مى پرسيد: (اى مـريـم ، ايـن روزى از كـجا آمده است ؟) مريم پاسخ مى داد: (اين روزى از نزد خداست . بى گـمـان ، خداوند به هر كس ، بخواهد، بى حساب روزى مى دهد.)( 69) ريشه كرامات ، در كـسـب كمالات و توانايى هاى روحى در سايه بندگى خداوند است . انسان با عبوديت و بندگى مى تواند به كراماتى اينچنين دست يابد.تـفـاوت مـعـجزه با ديگر كارهاى غير عادى : امروزه وقوع كارهايى خارق العاده از برخى افراد انـكارناپذير است . از اين رو، پرسشى در اين جا پيش مى آيد كه چگونه ميان امور خارق العاده و معجزه فرق بگذاريم ؟ پـاسـخ ايـن اسـت كـه كارهاى خارق العاده مرتاضان و مانند آنان از جهات مختلف محدود است ؛ در حالى كه معجزه هاى پيامبران محدود به قيد و شرطى ويژه نيست . توضيح اين كه ، چون نيروى انـسـان محدود است ، امورى نيز كه متكى به آن است ، محدود است . مرتاضان براى انجام كارهاى خـود بـه تـعـليـم و تـمـريـن نـيـازمـنـدنـد و هـرگز كسى مادرزاد مرتاض نيست . از سوى ديگر مـرتـاضان قادر به انجام هر كارى نيستند، بلكه تنها بر انجام كارهاى معينى توانايى دادند، ولى بـراى پـيـامـبران چنين محدوديتهايى در ميان نيست ؛ زيرا بر نيروى بى كران خداوند متكى انـد. ديگر آن كه به تعليم و تمرين براى انجام معجزه نيازمند نيستند. پيامبران حتّى ممكن است در گـهـواره ـ مـانـنـد حـضـرت مـسـيـح (ع ) ـ مـعـجـزه ظاهر كنند و نيز معجزه هاى پيامبران تنها در مـوضـوعـاتـى خـاص نـيـسـت و اگـر مـعجزه پيامبرى در موضوعى خاص بوده ، زمان و مكان و يا درخواست مردم چنين اقتضا مى كرده است .پس ، براى بازشناختن معجزه هاى آسمانى از امور خارق العاده انسانى بايد توجه داشت كه :الف ـ كارهاى خارق العاده انسانى معارضه پذير است ؛ يعنى ممكن است كسى ديگر با آموزش و تـمـريـن ، بـر انـجـام آن تـوانـا شـود و به همين دليل انجام دهنده آن كسى را به معارضه نمى خـوانـد. ولى مـعـجـزه هـاى پـيـامـبـران چـنـيـن نـيـسـت و مـردم از انـجـام مـثـل آن نـاتـوانـنـد و چـون پـيـامـبـر مـعـجـزه خـود را بـه كـمـك نـيـروى الهـى انـجـام مـى دهد، با كمال اطمينان خاطر مى تواند مردم را به مبارزه فراخواند.ب ـ كـارهـاى خـارق العاده انسانى تاب مقاومت در برابر معجزه ها را ندارد؛ زيرا معجزه متكى به نـيـرويـى بـى پـايـان و شـكـسـت نـاپـذيـر است ؛ درحالى كه كارهاى خارق العاده انسانى ، از نيرويى محدود سرچشمه مى گيرد كه تاب مقاومت در برابر نيروى بى پايان خداوند را ندارد. اين نكته را از قرآن نيز مى توان دريافت كه مى فرمايد:(قـالَ مـُوسـى مـا جـِئْتـُمْ بـِهِ السِّحـْرُ اِنَّ اللّهَ سـَيـُبـْطـِلُهُ اِنَّ اللّهَ لا يـُصـْلِحُ عـَمـَلَ الْمُفْسِدينَ)( 70)مـوسـى گـفـت : ايـن كـارهـا[ى خـارق العـاده ] كـه آورديـد، سـحـر است كه خداوند به زودى آن را باطل مى كند، خداوند كار مفسدان را اصلاح نمى كند.يعنى كارهاى خارق العاده اى كه با نيروى محدود انسانى آورده ايد، تاب مقاومت در برابر معجزه را نـدارد و سـاحـران ، بـدكـارانـى انـد كـه اهـدافـى پـسـت را دنـبـال مـى كـنـنـد. از ايـن آيه استفاده مى شود كه كاربرد معجزه با كارهاى خارق العاده انسانى مـتـفـاوت اسـت ؛ زيـرا خـوارق عـادات انـسـانـى بـراى اغـراض دنـيـوى ـ مـانـنـد سـرگـرمـى ، اغـفـال مـردم و بـه دسـت آوردن شـهـرت ـ انـجـام مـى شود؛ درحالى كه پيامبران معجزه را به اذن خـداونـد بـراى اثـبـات نبوّتشان مى آورند تا به اهداف والاى تربيتى خود برسند و به مردم كتاب و حكمت بياموزند.در درس گذشته نخستين راه بازشناختن پيامبران را بررسى كرديم و اينك ، به دو راه ديگر مى پردازيم :