امـروزه گـردآورى قـرايـن ، يـكـى از بهترين راه ها براى كشف حقايق در امور قضايى شمرده مى شـود.هرگاه قتلى در محلّى واقع شود و هنگام وقوع حادثه ، شهودى در صحنه نباشند، قاضى براى كشف حقيقت و تشخيص مجرم واقعى ، به گردآورى قراين مى پردازد؛ مانند سوابق متّهمان و روحـيـّه آنـان در جـلسـه هـاى بـازپـرسـى ، زمـان و مـكـان وقـوع قـتـل ، چـگـونـگـى روابـط مـتـّهـمـان بـا مـقـتـول ، اطـلاعـات هـمـسـايـگـان مـحـل از رفـت و آمـدهـايـى كـه بـه آن جـا مـى شـده و... . قـاضـى از مـطـالعـه مجموع اين قراين ، گناهكاران واقعى را به طور قطع و يقين بازمى شناسد.ايـن گـونـه اسـتـدلال مـنـحـصـر بـه مـوضـوعـات قـضـايـى نـيـسـت و در بـسـيـارى از مـسـائل اجـتـمـاعـى ، تـاريـخـى و سـياسى نيز از اين روش بهره مى جويند؛ مثلاً گاه براى كشف نويسنده كتابى كه هنوز ناشناخته است و يا كشف بانيان اصلى يك بناى تاريخى از همين روش بهره مى برند.از ايـن روش بـراى شـنـاسـايـى پـيـامـبـران نيز مى توان بهره جست ؛ يعنى قراينى هست كه هر خردمندى از مطالعه و بررسى مجموع آن ها، به نبوّت و رسالت مدّعى آن ، يقين مى كند. مهمترين قراين براى شناسايى پيامبران عبارتند از:1 ـ مـطـالعـه دربـاره گـذشـتـه شـخـص مـدّعـى پيامبرى : بايد ديد كه مدّعى پيامبرى داراى چه روحـيـّاتـى بـوده و عـلاقـه او به مال ، مقام ، شهوت و ديگر امور مادى تا چه اندازه بوده است ، پيشينه زندگى او در ميان مردم از نظر تقوا، امانتدارى ، راستگويى و پاكدامنى چگونه بوده و آيا در افكار عمومى حسن پيشينه دارد يا نه .2 ـ بررسى محيط دعوت : بايد محيطى را كه مدّعى پيامبرى از آن جا برخاسته ، بررسى كرد كه آيا بعثت چنين پيامبرى را ايجاب مى كرده است يا نه .3 ـ مـحـتـواى آيـيـن : بـايـد دريـافـت آيـا مـعـارفـى كـه دربـاره مـبـداء و مـعـاد آورده بـا دلايـل عـقـلى سـازگـار اسـت ، خدا را چگونه به مردم معرفى مى كند، منطق او دراين باره چگونه اسـت ، قـوانـيـنـى كـه آورده چـقدر براى نظم و پيشرفت جامعه مؤ ثر است ، تعليمات اخلاقى و عـبـادى اش ، در پـرورش صفات پسنديده اخلاقى و تصفيه روح و جان و توجه به خدا و سوق به پاكى و فضيلت چه تاءثيرى دارد؟ 4 ـ پـيـروان : يـكـى از وسـيـله هاى شناسايى هر شخص ، اطرافيان و دوستان و نزديكان اويند. وضـع روحـى و فكرى و اخلاقى گروهى كه پيرو شخص مدّعى پيامبرى اند، روشنگر شخصيت اوسـت . هـر گـاه بـيـش از هـمـه ، نـزديـكـان و بـسـتـگـان شـخـص ، كـه بـه طـور كامل او را مى شناسند، بدو ايمان آورند، يا بيشتر كسانى كه ايمان آورده اند، در خرد و پاكى و خوبى ميان مردم نمونه باشند، گواه بر درستى مدّعاى اوست .5 ـ ايمان به گفته هاى خود: بايد دريافت كه مدّعى تا چه اندازه به گفته هاى خود ايمان دارد. ايـن مـوضـوع را از عـمل او به دستورهايى كه آورده و نيز از ميزان فداكارى و از خودگذشتگى اش در برابر مشكلات رسالتش ، مى توان تشخيص داد.البـتـه ، مـمـكـن اسـت هـر يـك از اين قراين به تنهايى براى اثبات قطعى درستى يا نادرستى ادّعـاى نـبـوّت كـافـى نـبـاشـد، ولى بـى گـمـان ، بـررسـى هـمـه ايـن قـرايـن بـه صـورت كامل و درست ، بسيار كارگشا است .قيصر روم از راه گردآورى شواهد و قراين ، حقانيّت دعوت پيامبر اسلام را روشن ساخت . هنگامى كـه نـامـه پـيـامـبـر بـه وى رسـيـد و او احـتـمـال داد كـه وى هـمـان پـيـامـبـر مـوعـود تـورات و انجيل است ، در پى تحقيق برآمد. گروهى از قريش را، كه در راءسشان ابوسفيان بود و براى تجارت به شام رفته بودند، احضار كرد و از آنها درباره پيامبر اكرم (ص ) پرسيد و پس از دريـافـت پـاسـخ ، گـفـت :(اگـر پـاسـخ هـاى شـمـا درسـت بـاشـد، او بـى گمان پيامبر است .)( 71)
گواهى پيامبران پيشين يا معاصر
كسى كه پيامبرى اش از روى دلايل قطعى ـ مانند معجزه ـ ثابت شده است ، اگر پيامبر ديگرى را بـا ذكـر نام و مشخصات معرفى كند، خواه معاصر او باشد يا نه ، نبوّت شخص دوم نيز ثابت مـى شـود؛ مـانـنـد حـضـرت ابراهيم و حضرت لوط(ع ) كه معاصر بودند و حضرت ابراهيم (ع ) فرمود كه لوط(ع ) پيامبر است . در اين