اقسام توحيد - مبدا و معاد نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبدا و معاد - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هماهنگى بخشد. در اين صورت نيز تنها آفريدگار برتر، فرمانرواى كلّ جهان است و ديگران كارگزاران اويند.

3 ـ هـر يـك از ايـن خـدايـان به تنهايى بر سراسر جهان فرمان رانند و در هر مورد به دلخواه خـود كـار كـنـنـد. در اين صورت كار به هرج و مرج مى كشد و قانون و نظامى باقى نمى ماند؛ چنان كه قرآن كريم مى فرمايد:

(لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلا اللَّهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللَّهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ)( 20)

اگـر در آن هـا [در آسـمان و زمين ] جز اللّه ، خدايان ديگرى مى بود، نظام آن ها بر هم مى خورد. پس پاك است خداى صاحب عرش از آنچه وصفش مى كنند.

بدين سان ، استوارى نظام آفرينش ، فرضيّه وجود چند خدا در يك قلمرو را نفى مى نمايد و نيز يـگـانگى نظام عالم ، فرضيّه وجود چند خدا با چند قلمرو را نفى مى كند.( 21) امام صادق (ع ) در پاسخ به هشام بن حكم درباره دليل بر يگانگى خداوند فرمود:

(اِتِّصالُ التَّدْبيرِ وَ تَمامُ الصُّنْعِ، كَما قالَ اللّهُ تَعالى : لَوْ كانَ فيهِما الِهَةٌ اِلا اللّهُ لَفَسَدَتا)

يگانگى تدبير و كمال جهان هستى ، دليل يـگـانگى اوست ؛ چنان كه خداوندمى فرمايد: (اگر در آسمان و زمين خدايانى جز اللّه مى بود، به يقين [زمين و آسمان ] تباه مى گشتند [و نظام جهان بر هم مى خورد].)( 22)

اقسام توحيد

دانشمندان مسلمان در بحث هاى خويش درباره توحيد، دسته بندى زير رامورد توجه قرار داده اند : 1 ـ تـوحـيـد در ذات ؛ 2 ـ تـوحـيـد در صـفـات ؛ 3 ـ تـوحـيـد در افعال ؛ 4 ـ توحيد در عبادت . در اين درس به شرح هر يك از اين اقسام مى پردازيم :

توحيد در ذات

خداوند، وجودى يكتاست كه همتا و همانند ندارد و به عبارت روشنتر، پس از اثبات وجود خداوند و صـفـات كـمالى او، مانند قدرت ، علم ، حيات و... ديگر نمى توان براى ذات پاكش ، دوگانگى قائل شد. محال است دو خداوند همانند موجود باشند كه داراى صفاتى چون نامحدود بودن ، قادر بـودن ، عـالم بـودن و...

بـاشـنـد؛ زيـرا مـعناى دوگانگى ، محدوديت است ؛ يعنى هر يك از آن ها داراى چيزهايى خواهد بود كه ديگرى ندارد. لازمه اين نيز نداشتن برخى كمالات و همچنين محدود شدن است و اين با ذات الهى سازگار نيست .

در قرآن آمده است :

(لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ)( 23)

چيزى مانند او نيست .

(وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ كُفُواً اَحَدٌ)( 24)

براى خدا هيچ مانندى نيست .

پـس ، تـوحـيـد در ذات ، يـعـنـى خـداونـد هـيـچ گـونـه شـريـك ، هـمـتـا و مـثـل و مانندى ندارد.همچنين ، ذات او داراى جزء نيست و از چيزى تركيب نيافته است ، نه جزء عقلى دارد يـعـنى در تحليل عقلى نيز از دو يا چند جزء تركيب نشده است و نه جزء خارجى . از هر نظر بسيط است و تركيب در ذاتش راه ندارد.

توحيد در صفات

صـفـات خـداونـد، عين ذات اوست ، نه زائد بر ذات . اين كه مى گوييم خدا عالم است به اين معنا نـيـسـت كـه عـلم خـداونـد مـانـنـد عـلم انسان از ذات او جداست و بر آن عارض مى شود و در نتيجه ، خـداونـد مـتـعـال ، ذاتـاً، داراى هـيـچ يـك از صـفـات كـمالى نيست و براى آگاهى يافتن از اشيا و آفـريـدنـشـان نـيـازمند به صفات خارج از ذات خود است . لازمه چنين معنايى اين است كه خداوند،

/ 51