بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
نـاقـص و نـيازمند باشد؛ زيرا آفريدن به قدرت و علم نياز دارد و چون صفات خداوند جداى از ذات اسـت ، پـس نـيازمند به آن صفات است و گفتيم كه نياز از ساحت مقدس خداوند به دور است . پس ، نادرستى چنين معنايى آشكار است .مـراد مـا از تـوحـيـد در صـفات ، اين است كه ذات خدا، عين علم و علمش ، عين ذات اوست و هيچ گونه دوگـانـگـى مـيـان ذات الهـى و صـفـاتـش نـيـسـت و هـرگـز نـمـى تـوان مرزى ميان ذات و صفات قـائل شـد؛ زيرا اگر مرزى ميان ذات و صفات قائل شويم ، نتيجه اين مى شود كه خداوند از دو جـزء (ذات و عـلم )تركيب شده است و تركيب ، مستلزم نياز است و نياز با خداوند، كه از هر جهت غنى است ، سازگار نيست .پـس ، بـه اختصار مى توان گفت : توحيد صفاتى يعنى درك و شناختن يگانگى ذات خداوند با صـفـات كـمـالى اش ، يـا يـگـانه دانستن ذات حضرت حق با صفاتش ، و اين يكى از مراتب والاى توحيد است .
توحيد در افعال
خـداونـد در كـارهـا بـه كـمـك و يـاور نـيـازمـنـد نـيـسـت و در انـجـام آن مـسـتقل و يگانه است .اگر خداوند كارى را به وسيله اسباب انجام مى دهد، آن اسباب را نيز خود آفـريـده و بـدانـهـا سـبـبـيـّت بـخـشـيـده اسـت ، نـه ايـن كـه بـه اسـبـابـى مـستقل از ذات و مخلوقات خود نيازمند باشد. موجودات در وجود و آثار وجود، هيچ استقلالى از خود نـدارنـد و چـنـان كـه خـداوند در ذاتش شريك ندارد، در افعالش نيز شريك ندارد. از اين رو، در قرآن كريم گاهى افعال موجودات به خدا استناد داده شده است ؛ مانند آن جا كه مى فرمايد:(وَ اَرْسَلْنَا الرِّياحَ لَواقِحَ فَاَنْزَلْنا مِنَ السَّمآءِ ماءًا...)( 25)و بادها را باردار كننده فرستاديم . پس ، از آسمان آبى فرو فرستاديم ... .انـسـان نـيـز يـكـى از مـخـلوقـات خـداونـد اسـت و گـرچـه او، خـود، فـاعـلِ افـعـال خـويـش و درسـرنـوشـت خـود مـؤ ثـر اسـت ، ولى بـه هـيـچ وجـه از قدرت و اراده خداوند مـسـتقل نيست و خداوند به او اراده و قدرت بخشيده است تا افعالش را با اراده و قدرت انجام دهد. از ايـن رو، كارهاى ارادى انسان را نيز هم مى توان به خداوند نسبت داد و هم به خود او؛ چنان كه قرآن كريم خطاب به پيامبر(ص ) مى فرمايد:(وَ ما رَمَيْتَ اِذْ رَمَيْتَ وَ لكِنَّ اللّهَ رَمى )( 26)تو نبودى كه تير انداختى آن زمان كه تير انداختى ، بلكه خدا بود كه تير انداخت .
توحيد در عبادت
چـون آشكار شد كه در كار اين جهان ، چه در آفرينش و چه در تدبير آن ، هيچ كس و هيچ چيز جز خـداونـد نـقـشـى مـسـتـقـل نـدارد و او در خـلق و تـدبـيـر شـريـكـى نـدارد و هـمـه عوامل مؤ ثر در جهان ، مانند خورشيد و ماه و ستارگان و ابر و باد و باران و رعد و برق ، آب و خـاك ، زيـر فـرمـان اويـنـد، ديـگـر خـردمـندانه نيست كه انسان كس يا چيزى ديگر را بپرستد و بـسـتـايـد. خـضـوع و پرستش خردمندانه در برابر كسى است كه عظمت ، قدرت و آفرينش از آن اوسـت و جـز خـداونـد كـسـى و چيزى اين گونه نيست . قرآن بيش از هر چيزى بر يكتاپرستى و توحيد در عبادت پاى مى فشارد و آن را نتيجه منطقى توحيد مى شمارد: (يـا اَيُّهـَا النـّاسُ اعـْبـُدُوا رَبَّكـُمُ الَّذى خـَلَقـَكـُمْ وَالَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونََالَّذى جَعَلَ لَكُمُالاَْرْضَ فِراشاً وَالسَّماءَ بِنآءً وَّ اَنْزَلَ مِنَ السَّمآءِ مآءً فَاَخْرَجَ بِهِ مِنَ الَّثمَراتِ رِزْقاً لَّكُمْ فَلا تَجْعَلُوا لِلّهِ اَنْداداً وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ)( 27)