ميان دين و ايمان به خدا از يك سو و استبداد و سلب حقوق سياسى مردم از سوى ديگر، رابطه وجود دارد.بزرگترين ضربهها بر پيكر دين در غرب از همين ناحيه وارد گرديد .اين حركت در غرب نسبت به كشورهاى اسلامى چهره استعمارى نيز به خود گرفت به گونهاى كه حربه جدايى
دين از سياست سلاح كارآمدى بود تا در پرتو آن بتوان در ميان مسلمانان نفوذ كرد .پيروزى انقلاب اسلامى ايران خط بطلانى بود بر اين تز استعمارى، و اصل دوم و چهارم قانون اساسى نيز در
همين راستا قابل ارزيابى است .تحليل اين دو اصل و بررسى مبانى آنها را در اين فصل در قالب چند گفتار پى مىگيريم .
گفتار اول
بررسى اصل دوّم
طبق اصل دوم قانون اساسى: جمهورى اسلامى، نظامى است بر پايه ايمان به:1 . خداى يكتا(لا اله الّا الله) و اختصاص حاكميّت و تشريع به او و لزوم تسليم در برابر امر او2 . وحى الهى و نقش بنيادى آن در بيان قوانين 3 . معاد و نقش سازنده آن در سير تكاملى انسان به سوى خدا4 . عدل خدا در خلقت و تشريع5 . امامت و رهبرى مستمر و نقش اساسى آن در تداوم انقلاب اسلامى 6 . كرامت و ارزش والاى انسان و آزادى توأم با مسئوليت او در برابر خداكه از راه:الف. اجتهاد مستمر فقهاى جامع شرايط بر اساس كتاب و سنت معصومين - سلام الله عليهم اجمعينب. استفاده از علوم و فنون و تجارب پيشرفته بشرى و تلاش در پيشبرد آن هاج. نفى هرگونه ستم گرى و ستم كشى و سلطه گرى و سلطه پذيرى قسط و عدل و استقلال سياسى و اقتصادى واجتماعى و فرهنگى و همبستگى ملّى را تأمين مىكند .قانون اساسى در اصل اول با بيان اينكه: «حكومت ايران جمهورى اسلامى است» به نام اين حكومت و رأى مثبت ملّت به آن اشاره كرده است و در اصل دوم به معرفى محتواى اين نظام مىپردازد. اين معرفى در سه
محور پايهها، اهداف و روشهاى نظام صورت گرفته است كه هر يك را جداگانه بررسى مىكنيم .
محورهاى اصل دوم
يك. پايه ها و اركان نظام
قانون اساسى، اصول پنج گانه اعتقادى (اصول دين و اصول مذهب) را به ضميمه اصل كرامت انسان و جايگاهوالاى او، به عنوان اركان شش گانه و بنيادهايى معرفى مىكند كه پايههاى اين نظام را تشكيل
مىدهند. بى شك بيان اين اصول اعلام موضع نظرى صرف نيست، زيرا «آنچه كه بيش از همه مسير زندگى ما را
تعيين مىكند اصول اعتقادى و ايمان ما است. ايمان به خدا، ايمان به نبوت، ايمان به امامت و ايمان به
معاد...، نقش كاملى در تعيين مسير زندگى ما دارد. آن قانونگذارى كه در آينده مىخواهد در مجلس شوراى
ملّى قانونى بگذراند اگر شخصى باشد معتقد به خدا و به معاد و معتقد به وحى، مسلّما روش قانونگذارى
او فرق مىكند با كسى كه اعتقادش اسلامى نباشد.»(4)تأمل در بندهاى اول و ششم، در ارائه سيماى نظام
جمهورى اسلامى كافى است؛ نظامى كه بر پايه ايمان به خداى يكتا و توحيد است و اين اعتقاد را در همه
ابعاد آن يعنى «يكتاى در ذات و يكتاى در مقام پرستش و يكتاى در فرماندهى، توحيد ذات، توحيد عبادت،
توحيد افعال و توحيد حاكميت و فرماندهى»(5) مىداند .روشن است كه «ايمان به خدا با اين معانى كه گفتيم چه نقشى در سازمان جامعه دارد».(6) قرآن كريم از طرفى
با اعلام « إن الحكم الا لله»(7)، حاكميّت مطلق را منحصراً از آنِ خدا مىداند و از سوى ديگر، عصاره
پيام رسولان برگزيده الهى به امت هاى خود را چنين باز گو مىكند: « ان اعبدوا الله و اجتنبوا
الطاغوت».(8) طبق آيه نخست، پذيرش حكم و فرمان غير خدا چيزى جز بندگى و پرستش غير خدا نيست و تقارن