خداوند و نفى بندگى و حاكميت طاغوت رابطه مستقيم بر قرار شده است به گونهاى كه پذيرش يكى بدون نفى
ديگرى معنا ندارد؛ يا حاكميت خدا يا حاكميت طاغوت. بر همين اساس است كه در فرهنگ اسلامى نظامها از
دو حال خارج نيستند؛ يا توحيدىاند يا طاغوتى .پذيرش حاكميت خداوند اعتقاد به حاكميت در هر دو بعد تكوين و تشريع مىباشد. نفوذ فرمان و اراده
خداوند، نفوذى فرا گير و نامحدود است كه هم در تكوين و عالم هستى و آفرينش و هم در امور اعتبارى
تشريعى و قانونگذارى ظهور و بروز مىيابد. اعتقاد به انحصارى بودن حاكميت در خداوند در هر دو بخش
آن و التزام به اين حقيقت، لوازمى را در پى خواهد داشت كه تفاوت بنيادين در زير ساخت هاى اجرايى و
تقنينى ميان نظام توحيدى و غير توحيدى از جمله آنها خواهد بود .بدين ترتيب با تأمل در بند يك اصل دوم، دليل توجه قانونگذار به پايههاى ديگر نظام يعنى وحى،
معاد، عدل و امامت و رهبرى و نقش خاص هر يك از آنها روشن مىگردد. اصول ياد شده مبتنى بر نوع خاصى از
جهان بينى اسلامى است كه مد نظر قانونگذار قرار گرفته است .بر اساس بند ششم، جمهورى اسلامى نظامى است بر پايه «كرامت و ارزش والاى انسان و آزادى توأم با
مسئوليت او در برابر خدا». تدوين كنندگان قانون اساسى با وسواس در تنظيم اين بند درصدد بودند تا نشان
دهند در جمهورى اسلامى « انسان به منزله يك حيوان ابزار ساز تلقّى نشده است، بلكه انسان خلاصه
موجودات و موجود متكامل عالم طبيعت است».(9) با توجه به اين ديدگاه و برابر جهان بينى اسلامى و پذيرش
حاكميت تكوينى و تشريعى خداوند، منظور از آزادى انسان آزادى تكوينى است نه تشريعى.(10) به همين جهت
آزادى او، آزادى توأم با مسئوليت در برابر خدا است؛مسئوليتى كه هم در اين جهان و هم در آن جهان بايد
نسبت به رفتار خود پاسخ گو باشد .
دو. اهداف نظام
ذيل اصل دوم سه هدف عمده جزء اهداف نظام جمهورى اسلامى شمرده شده است :1 . قسط و عدل
2 . استقلال سياسى
و اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى
3 . همبستگى ملّى نيل به اين اهداف، جزء آرمان هاى هر ملّتى است و هر
عقل و منطقى آن را تأييد مىكند، درنظام سياسى اسلام نيز قسط و عدالت اجتماعى از اهداف مهم ارسال
رسولان و انزال كتاب هاى آسمانى اعلام گرديده است. قرآن مىگويد: «به راستى كه پيامبرانمان را با
دلايل روشن فرستاديم و همراه آنان كتاب و ميزان فرو فرستاديم تا مردم به قسط و دادگسترى برخيزند»(11)بر اين اساس مؤمنان مأمورند تا همواره در انديشه قسط و عدل و به تعبير قرآن «قوّامين بالقسط»(12)باشند. استقلال در همه ابعاد آن و نفى هرگونه سلطه بيگانگان، يكى ديگر از آرمان هاى اسلامى است.(13) از
آنجا كه اسلام در يك نگاه كلان به دنبال تشكيل امّت واحد جهانى است و همه پيروان خود را به همبستگى
و وحدت فرا مىخواند،(14) همبستگى ملت نيز در راستاى همبستگى امت مورد توجه قرار مىگيرد. تأمل در
اصول ديگر قانون اساسى به ويژه اصولى كه در فصل سوم زير عنوان «حقوق ملّت» آمده است، حصرى نبودن هدف
هاى مذكور در اصل دوم را روشن مىسازد. آزادى و امنيت نيز جزء اهداف مورد توجه نظام جمهورى اسلامى
است .
سه. روشهاى نظام
هر نظامى با تأكيد بر اركان و اصول خود براى وصول به اهداف مورد نظر ناگزير از اتخاذ شيوه وروشهايى است كه هم از كارامدى لازم برخوردار بوده و هم جهتگيرى آنها متناسب با اركان و اهداف
تعيين شده باشد. «روشها در يك نظام ايدئولوژيك يعنى در يك نظام مكتبى و در يك جامعه مكتبى
نمىتواند دور از نظر مكتب و جهتگيرى از آن صورت بگيرد.»(15) در يك نظام مكتبى هدف نمىتواند وسيله
را توجيه نمايد، از هر ابزارى نمىتوان براى رسيدن به هدف استفاده نمود و اهميت ارزشها هيچ گاه از
اهميت روشها نمىكاهد. بر همين اساس اصل دوم پس از بيان پايههاى نظام، سه روش را براى تأمين
اهداف اين نظام تعيين مىكند:الف. اجتهاد مستمر فقهاى جامع شرايط بر اساس كتاب و سنت معصومين - سلام الله عليهم اجمعينب. استفاده از علوم و فنون و تجارب پيشرفته بشرى و تلاش در پيشبرد آنه