گفتار چهارم ‏ قلمرو اصل چهارم‏ - مبانی حاکمیت‏ در قانون اساسی ‏جمهوری اسلامی ایران‏ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی حاکمیت‏ در قانون اساسی ‏جمهوری اسلامی ایران‏ - نسخه متنی

حسین جوان آراسته

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فَرَدُّوهُ الى الله و الرّسول ان كنتم تؤمنون بالله و اليوم الآخر.(40)

و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الكافرون.(41)

و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الظالمون.(42)

و من لم يحكم بما انزل الله فاولئك هم الفاسقون.(43)

اِنِ الْحُكْمُ اِلّا للّه.(44)

وَ مَنْ يَتَعَدَّ حدود اللهِ فاولئك هم الظّالمون.(45)

گفتار چهارم
‏ قلمرو اصل چهارم‏

يكى از مباحثى كه در زمينه اصل چهارم وجود دارد اين است كه آيا اين اصل ناظر به قوانينى است كه در
زمان حال يا آينده در جمهورى اسلامى ايران تصويب مى‏شود يا قوانين و مقررات قبل از انقلاب اسلامى را
هم در برمى گيرد؟ در اين رابطه چند نظريه وجود دارد:

الف. نظريّه عدم شمول

طرفداران اين نظريه به دلايل زير استناد كرده‏اند:

1 . اصل چهارم در فصل اول قانون اساسى كه مربوط به اصول كلى است قرار گرفته و به بيان كلى لزوم انطباق
قوانين و مقررات با موازين اسلام اكتفا كرده است و آن‏چه مربوط به كيفيت اجراى اين اصل و جزئيات آن
مى‏باشد در فصل ششم(قوه مقنّنه) و در اصول 91 - 99 مشخص گرديده است. بنا بر اين اصل چهارم ناظر به اصول
مربوط به قوه مقنّنه مى‏باشد.( 46) برابر اين اصول، شوراى نگهبان به منظور پاسدارى از احكام اسلام و
قانون اساسى از نظر عدم مغايرت مصوّبات مجلس شوراى اسلامى با آن‏ها تأسيس مى‏گردد،(47) كليه مصوّبات
اين مجلس به شوراى نگهبان فرستاده مى‏شود(48) و «تشخيص عدم مغايرت مصوّبات مجلس شوراى اسلامى با
احكام اسلام با اكثريت فقهاى شوراى نگهبان»(49) است. بنا بر اين تشخيص فقهاى شوراى نگهبان در همين
محدوده مد نظر قانون‏گذار بوده و قلمرو نظارت آن شامل قوانين قبل از انقلاب نمى‏گردد .

مؤيّد اين مطلب سخن نايب رئيس مجلس خبرگان است: «اين‏جا الآن اصول كلى مطرح است. در اصول كلى اگر روى
موضوعى تأكيد شود تكرارش بعداً غيرضروى است. وقتى مى‏رسيم به حقوق و حدود و وظايف قوه مقننه،
مى‏گوييم طبق اصل چهارم قوه مقننه حدود اختياراتش تا آن اندازه است كه با موازين اسلامى اصطكاك
پيدا نكند... .»(50)

2 . «نظام قانونى كشور مبتنى بر قوانين عديده و پرشمارى است كه اكثريت آن‏ها مصوّب قبل از تأسيس
نظام جمهورى اسلامى و مجلس شوراى اسلامى است...تعطيل و توقف اين گونه قوانين نوعاً موجب اختلال و بى
نظمى در جامعه خواهد بود.»(51)

3 . قانون اساسى، تنها ابطال قوانين و مقرّرات مخالف با شرع را حق فقهاى شوراى نگهبان دانسته است.

امّا اقدامات لازم ديگر براى تدوين قوانين جديد نظير تهيه طرح‏ها و لوايح و تصويب آن‏ها و طى مراحل
مختلف قانونى بر عهده شوراى نگهبان نيست. از آن جا كه اين امر نياز به زمانى طولانى دارد، نتيجه
ابطال قوانين سابق توسط شوراى نگهبان، مواجه شدن جامعه و حكومت با خلأهاى قانونى است و فساد ناشى از
خلأ قانونى به مراتب بيش از حالتى است كه در آن قوانين اسلامى حاكم نباشد. بنا بر اين مصلحت جامعه
اقتضا مى‏كند كه تغيير و اصلاح قوانين بر اساس ضوابط مقرر در قانون اساسى و طى مراحل قانونى صورت
گيرد.(52)

ب. نظريّه شمول

اين نظر مبتنى بر دلايل زير است:

1 . در اصل چهارم، هيچ حدّى براى قلمرو زمانى نظارت شوراى نگهبان بيان نشده است .

2 . «هر چند اصل چهارم يك مطلب كلّى را بيان مى‏دارد و اصولاً ناظر به اين است كه در جمهورى اسلامى
بايد قوانين و مقرّراتى كه وضع مى‏گردد بر اساس موازين اسلام باشد...ولى به هر حال از اين اصل
استفاده مى‏گردد كه در اين مملكت و در نظام جمهورى اسلامى نمى‏شود قوانين و مقررات مغاير موازين

/ 126