مبانی حاکمیت‏ در قانون اساسی ‏جمهوری اسلامی ایران‏ نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

مبانی حاکمیت‏ در قانون اساسی ‏جمهوری اسلامی ایران‏ - نسخه متنی

حسین جوان آراسته

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در رهبر) يا حتّى مردم با وجود معصوم، اقدام به گزينش رهبر غير معصومى نمايند كه تحت نظارت پيامبر يا
امام معصوم اعمال رهبرى نمايد (نفى هر دو امتياز عصمت و نصب در رهبرى با وجود پيامبر يا امام). امّا
سؤال اساسى اين است كه آيا اين راه ها به يك ميزان توان تأمين غرض شارع مقدس را دارند؟ ضرورت دخالت «
عصمت و نصب» در رهبرى پيامبر و امام، دليل روشنى است بر اين كه راه هاى چندگانه موجود براى رهبرى
حكومت اسلامى از توان و ضمانت اجراى يكسانى برخوردار نيستند. خداوند طريق نصب را برگزيده است كه
برتر از ساير راه ها است. عقل نيز در ميان راه هاى بديل، راه مطمئن‏تر را انتخاب نموده به آن حكم
مى‏نمايد .

در مورد رهبرى فقيه از آن جا كه شرط «عصمت» غير مقدور است، شرط «عدالت» از باب بدل اضطرارى جاى گزين
آن مى‏گردد. به تعبير ديگر «عصمت والى، شرط در حال امكان و اختيار است و عدالت، شرط در حال
اضطرار».(68) بدين ترتيب از ميان دو شرط عصمت و نصب در والى، شرط اول به ناچار در عصر غيبت منتفى است
امّا شرط دوم كه تعيين و نصب والى و زمامدار به اقتضاى حكمت الهى مى‏باشد به قوّت خود باقى است. عقل
حكم مى‏كند كه هم تنظيم قانون و هم تعيين مجرى آن به دست كسى خواهد بود كه حاكميت تشريعى مختصّ ذات
اوست. نكته مهم ديگر اين است كه نيابت فقيه از امام معصوم، ايجاب مى‏كند در مقام زعامت سياسى نيز نوع
حكومت و رهبرى فقيه با نوع رهبرى امام معصوم از سنخ واحد يعنى انتصابى باشد. از سوى ديگر، از آن‏جا
كه مقام «افتا» و «قضا» از سوى مردم به فقيه تفويض نمى‏گردد، تفكيك ميان مناصب سه گانه فقيه وجهى
ندارد .

با اين دليل عقلى مى‏توان امور زير را ثابت نمود:

يك. ضرورت حكومت اسلامى‏

دو. ولايت و رهبرى پيامبر، امام و فقيه جامع شرايط

سه. تعيين و نصب ولايت از سوى خداوند

چهار. برابرى قلمرو اختيارات نايب (فقيه جامع شرايط) با منوب عنه (امام و پيامبر) جز در موارد استثنا

شده .


تقرير دوم:

اين دليل مبتنى بر مقدمات زير است:

1 . هر جامعه اى براى انتظام امور خويش نيازمند حكومت است .

2 . حاكم هر جامعه بايد مصالح و منافع مردم را در نظر گرفته و مطابق آن عمل نمايد .

3 . انسان معصوم به خاطر حدّ اعلاى شايستگى علمى تقوايى و كارآمدى، توانايى استيفاى مصالح و منافع
جامعه را به طور كامل دارا مى‏باشد .

4 . در عصر غيبت كه استيفاى مصالح جامعه در حد مطلوب ميسّر نيست، به حكم عقل بايد نزديك‏ترين مرتبه به
حدّ مطلوب را تأمين نمود .

5.نزديك‏ترين مرتبه به امام معصوم در سه امر علم به اسلام(فقاهت)، شايستگى‏هاى اخلاقى (تقوا و عدالت)
و كارايى در مسائل سياسى و اجتماعى (كفايت) تنها بر فقيه جامع شرايط قابل انطباق مى‏باشد .

نتيجه:

پس از امام معصوم، فقيه جامع شرايط، رهبرى و ولايت بر مردم را بر عهده دارد .

بر اساس دليل عقلى فوق، ولايت فقيه معنايى ندارد جز رجوع به اسلام شناس عادلى كه از ديگران به امام
معصوم نزديك‏تر است.(69) تكيه استدلال فوق بر لزوم گزينش اصلح مى‏باشد. اصلح بودن گرچه مراتبى دارد و
فرد اعلاى آن در عصمت و علم لدّنى مصداق پيدا مى‏كند امّا ملاك هر امرى در مراتب پايين‏تر آن نيز
هم‏چنان باقى است و از باب قاعده «ما لا يُدرك كُلّه لا يترك كله» و «الميسور لا يُترك بالمعسور»
گزينش اصلح همان گزينش فقيه جامع شرايط است .

اين دليل عقلى «ولايت فقيه» را ثابت مى‏كند اما توان اثبات «نصب ولايت» را ندارد، زيرا استيفاى
منافع جامعه با انتخاب فقيه جامع شرايط از سوى مردم نيز امكان‏پذير مى‏باشد. بنا بر اين هر دو طريق
انتصاب و انتخاب از نظر عقل وافى به مقصود مى‏باشد .


تقرير سوم: (

70)

مقدمات اين دليل به صورت زير ارائه شده است:

1 . انسان ها يك سلسله نيازهاى اجتماعى دارند كه تصدّى آن‏ها وظيفه سياستمداران جامعه مى‏باشد .

/ 126