بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آفريد.بخوان كه خدايت بخشندهترين خداست.آن خدايي كهنوشتن را با قلم آموخت و به انسان چيزهايي كه بلد نبود ياد داد.» «ما بتو كوثر را بخشيديم.تو نماز بگذار وقرباني بده.كه دشمن تودُم بريده و عقيم است.»
2-گفتگوي پيامبران با مردم زمان خود
1-حضرت نوح (ع)
نام اصلي نوح،عبدالغفار يا عبدالملك يا عبدالاعلي' است و علتاينكه او را نوح خواندند كثرت نوحه و گرية آنحضرت بوده است.«نوح پيامبر تا وقتي كه 460 سال از عمرش گذشته بود،پيوسته دركوهها زندگي ميكرد وبعبادت حقتعالي روزگار خود را بسر ميبرد و زنوفرزندي نداشت ولباس پشمين ميپوشيد و از سبزيهاي زمين غذايخود را تأمين ميكرد تا اينكه پس از گذشتن مدت مزبور جبرئيل بنزدوي آمده گفت:چرا از مردم كنارهگيري كردهاي؟گفت:براي آنكه قوم منخدا را نميشناسند از اينرو من از ايشان كنارهگيري اختياركردهام.جبرئيل گفت:با آنان مبارزه كن!نوح گفت:قدرت ندارم.و اگرعقيده مرا بفهمند مرا ميكُشند.جبرئيل گفت:اگر نيروي اين كار بتو داده شود با آنها مبارزهميكني؟ نوح گفت:چه بهتر از اين،و اين كمال آرزوي من است.در اين موقعنوح پرسيد:تو كيستي؟ جبرئيل فرشتگان را صدا زد و چون فرشتگان بدورش جمعشدند،نوح ترسيد ولي جبرئيل خود را به وي معرفي كرد و سلام خدايرحمان را بوي ابلاغ كرد و بشارت نبوت را بدو داد و به او دستور داد باعمورة- دختر ضمران بن اخنوخ - كه نخستين كسي بود كه بعدا به نوحايمان آورد- ازدواج كند.نوح در حالي كه روز عيد بود و عصايي در دست داشت كه از ضميرمردم خبر ميداد،نزد مردم آمد .در آن روز سركردههاي قوم نوح هفتادنفر بودند كه نزد بتها رفته بودند.نوح