گفتگو در قرآن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گفتگو در قرآن - نسخه متنی

محمدتقی صرفی پور

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صدا را به‌ لااله‌ الاّالله بلند كرد ونبوت‌ خويش‌ و پيامبران‌ قبل‌ از خود وبعد از خود را به‌ مردم‌ اطلاع‌داد.در اين‌ موقع‌ بتها را لرزه‌ فرا گرفت‌ و آتشهائي‌ را كه‌ روشن‌ كرده‌ بودندخاموش‌ شد و مردم‌ دچار وحشت‌ شدند.

بزرگان‌ و سركرده‌ هاپرسيدند:اين‌ مرد كيست‌؟ نوح‌ گفت‌:من‌ بندة‌ خدا هستم‌ كه‌ خداوند مرا به‌ عنوان‌ پيامبر بنزدشما فرستاده‌ است‌ و من‌ شما را از عذاب‌ الهي‌ بيم‌ مي‌دهم‌.

عمورة‌ وقتي‌ سخن‌ نوح‌ را شنيد به‌ او ايمان‌ آورد.پدرش‌ وقتي‌ متوجه‌شد به‌ عمورة‌ گفت‌:باين‌ زودي‌ سخن‌ نوح‌ در تو اثر كرد؟من‌ مي‌ترسم‌ كه‌پادشاه‌ متوجه‌ ايمان‌ تو شود وتو را بكشد.

ولي‌ عمورة‌ به‌ سخن‌ پدر توجهي‌ نكرد و دست‌ از ايمان‌ خود برنداشت‌.پس‌ از آن‌ هرچه‌ او را تهديد كرده‌ وزنداني‌ نمودند از ايمان‌بخداي‌ نوح‌ دست‌ نكشيد تا بالاخره‌ نوح‌ با وي‌ ازدواج‌ كرد و سام‌ بن‌نوح‌ از وي‌ بدنيا آمد.

علامه‌ مجلسي‌ طبق‌ روايات‌ اهل‌ بيت‌(ع‌) عمر نوح‌ را 2500 سال‌ذكر كرده‌ كه‌ 850 سال‌ قبل‌ از پيامبري‌ و 1150 سال‌ بعد از پيامبري‌ وقبل‌از طوفان‌ و500 سال‌ بعد از طوفان‌ زندگي‌ نمود.قبر نوح‌ در نجف‌است‌.

قسمتي‌ از سخنان‌ نوح‌ با قومش‌ را در پايين‌ مرور مي‌نمائيم‌:

«نوح‌ به‌ مردم‌ گفت‌ كه‌ من‌ هشداردهندة‌ بطور آشكار هستم‌.نبايدغير از خداي‌ واحد را بپرستيد كه‌ من‌ بر شما از عذاب‌ دردناك‌ قيامت‌مي‌ترسم‌.عده‌اي‌ از كافران‌ قومش‌ گفتند ما تو را آدمي‌ مانند خودمي‌دانيم‌ وطرفداران‌ تورا آدمهاي‌ ساده‌ وپست‌ مي‌دانيم‌.و شما را داراي‌فضيلتي‌ بر خود نمي‌دانيم‌ بلكه‌ شمارا دروغگو مي‌پنداريم‌.نوح‌ گفت‌ اگرمن‌ معجزه‌ بياورم‌ وشما را در حالي‌ كه‌ ناراحت‌ هستيد مجبور (به‌ پذيرش‌حق‌)بوسيله‌ معجزه‌ كنم‌؟اي‌ قوم‌ من‌!من‌ از شما مزدي‌ نمي‌خواهم‌ كه‌مزدم‌ با خداست‌ ومن‌ مؤمنين‌ را از خودم‌ دور نمي‌كنم‌ زيرا اينها خدا راملاقات‌ خواهند كرد ولي‌ شمارا نادان‌ مي‌پندارم‌.اي‌ قوم‌ من‌!اگر اين‌مؤمنين‌ را از خودم‌ دور كنم‌ چه‌ كسي‌ مي‌تواند پاسخ‌ خدا را در اين‌ موردبدهد؟چرا متذكر نمي‌شويد؟من‌ نه‌ مي‌گويم‌ كه‌ خزائن‌ خدا نزد من‌ است‌و نه‌ مي‌گويم‌ كه‌ علم‌ غيب‌ مي‌دانم‌ و نه‌ مي‌گويم‌ من‌ فرشته‌ام‌!ونه‌ به‌ آنان‌كه‌در چشمان‌ شما خوار به‌ نظر مي‌آيند نمي‌گويم‌ كه‌ خدا هرگز به‌ آنان‌نيكي‌ نمي‌دهد كه‌ اگر اين‌ گويم‌ جزو ستمكاران‌ خواهم‌ بود.

آنها گفتند كه‌:حقيقتا تو با مامجادله‌ زياد مي‌كني‌.اگر راست‌ مي‌گوئي‌ آنچه‌را كه‌ وعده‌ داده‌اي‌ (عذاب‌ الهي‌)بياور.نوح‌ گفت‌ هرگاه‌ خدا بخواهدمي‌آورد وشما نمي‌توانيد مانع‌ آن‌ شويد.اگر خدا بخواهد كه‌ شماا بخاطركفرتان‌ عقوبت‌ كند،نصيحت‌ من‌ به‌ شما فايده‌اي‌ ندارد.او خداي‌شماست‌ وبسوي‌ او برخواهيد گشت‌.» «نوح‌ به‌ قومش‌ مي‌گفت‌:چرا تقوا نداريد؟من‌ براي‌ شما پيامبري‌امين‌ هستم‌.پس‌ تقوا داشته‌ باشيد و از من‌ اطاعت‌ كنيد.من‌ از شما مزدنمي‌خواهم‌ زيرا مزدم‌ با خداوند عالميان‌ است‌.پس‌ تقوا داشته‌ باشيد واز من‌ اطاعت‌ نمائيد.آنها گفتند:از تو پيروي‌ كنيم‌ درحالي‌ كه‌ فرومايگان‌در اطراف‌ تو هستند؟نوح‌ گفت‌:من‌ از كارهاي‌ آنان‌ اطلاع‌ نداريم‌ و اگرمي‌فهميد حساب‌ آنها با خداست‌. ومن‌ مؤمنين‌ را از خود دور نمي‌كنم‌زيرا من‌ فقط‌ هشدار دهنده‌اي‌ آشكار هستم‌.گفتند:اگر از اين‌ حرفهادست‌ برنداري‌ تو را سنگسار مي‌كنيم‌!» وقتي‌ كه‌ نوح‌ به‌ دستور خداكشتي‌ مي‌ساخت‌،هرگاه‌ عده‌اي‌ ازقومش‌ از آنجا مي‌گذشتند او را مسخره‌ مي‌كردند.نوح‌ هم‌ مي‌گفت‌:اگرامروز شما مارا مسخره‌ مي‌كنيد ما هم‌ در آينده‌ شما را مسخره‌ خواهيم‌نمود.

/ 24