کار و تولید نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کار و تولید - نسخه متنی

حسن نظری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اهميت‌ ارزش‌ از آن‌ جهت‌ است‌ كه‌ ملاك‌ ارزيابي‌ ما ازاشيا و رفتارهاي‌ خود و ديگران‌ به‌
شمار مي‌آيد. ارزش‌ موجب‌ مي‌شود جهت‌رفتارها مشخص‌ شود و جهت‌گيري‌ ارزشي‌ تحقق‌ يابد.
بي‌شك‌ انسان‌ به‌پديده‌هايي‌ كه‌ مي‌توانند نيازهايش‌ را برآورند، امتياز مثبت‌ مي‌دهد و
آن‌ها راخوب‌ تلقي‌ مي‌كند. نيازهاي‌ انسان‌ ـ چنان‌ كه‌ دانشوران‌ معتقدند ـ طيفي‌گسترده‌
است‌ كه‌ از نيازهاي‌ ابتدايي‌ (جسمي‌) تا نيازهاي‌ پيشرفته‌ (غير جسمي‌)مانند نياز به‌
احترام‌ و شكوفايي‌ و نياز به‌ روابط‌ اجتماعي‌ ادامه‌ مي‌يابد.نيازهاي‌ گوناگون‌ انسان‌
منشأ ارزش‌هايند و هر چه‌ بتواند آن‌ها را اشباع‌ كند،در نگاه‌ وي‌، مطلوب‌ و خوب‌ به‌ شمار
مي‌آيد.
نكته اساسي‌ كه‌ بايد بدان‌ توجه‌ داشت‌ و در بحث‌ ارزش‌ كار از آن‌ استفاده‌كرد، آن‌ است‌
كه‌ نيازهاي‌ انسان‌ها بدون‌ وسيله‌ و واسطه‌ ارضا نمي‌شوند؛ مثلاًبراي‌ تأمين‌ نياز به‌
همسر، پول‌ و براي‌ تحصيل‌ پول‌، كار و تلاش‌ ضرورت‌دارد. از اين‌ رو، تأمين‌ نياز به‌ همسر
ارزشي‌ است‌ كه‌ زنجيره تحصيل‌ پول‌ وكار در راستاي‌ آن‌ قرار مي‌گيرد. پس‌ هم‌ دسترسي‌ به‌
همسر ارزش‌ مي‌شود و هم‌تحصيل‌ پول‌ توسط‌ كار. بر اين‌ اساس‌، مي‌توان‌ ارزش‌ را به‌ انواع‌
زير تقسيم‌ كرد:
 
1. ارزش‌ غايي‌
آنچه‌ بالذات‌ و به‌ خودي‌ خود براي‌ انسان‌ ارزشمند است‌، ارزش‌ غايي‌ناميده‌ مي‌شود.
 
2. ارزش‌ ابزاري‌
آنچه‌ خود ارزش‌ ندارد و براي‌ دستيابي‌ به‌ ارزش‌ ديگري‌ به‌ كار مي‌آيد،ارزش‌ ابزاري‌
نام‌ دارد. در واقع‌ چون‌ در جهت‌ رسيدن‌ به‌ مطلوب‌ واقعي‌ قرارگرفته‌، ارزشمند شده‌ است‌.
اين‌ تقسيم‌بندي‌ بدان‌ جهت‌ است‌ كه‌ كليه رفتارهاي‌ارزشي‌، ارزش‌ بالذات‌ نيستند.
 
* ج‌ . فرهنگ‌*
مجموع‌ ويژگي‌هاي‌ رفتاري‌ و عقيدتي‌ اكتسابي‌ اعضاي‌ يك‌ جامعه‌ رامي‌توان‌ فرهنگ‌ آن‌
جامعه‌ دانست‌. عنصر تعيين‌كننده‌ در اين‌ تعريف‌،«اكتساب‌» است‌ كه‌ از يك‌ طرف‌ فرهنگ‌ را
از پديده‌ها و رفتارهايي‌ كه‌ نتيجهوراثت‌ است‌، متمايز مي‌سازد؛ و از طرف‌ ديگر، موجب‌
مي‌شود همه‌بخش‌هاي‌ زندگي‌ِ پديد آمده‌ توسط‌ انسان‌ها تحت‌ پوشش‌ قرار گيرد.
بعد از تبيين‌ اجمالي‌ اين‌ مفاهيم‌، به‌ طور طبيعي‌ اين‌ پرسش‌ رخ‌ مي‌نمايد.بين‌ اين‌
مفاهيم‌ چه‌ ارتباط‌ واقعي‌ در سطح‌ روابط‌ زندگي‌ اجتماعي‌ وجوددارد؟ آيا بين‌ هنجار و
ارزش‌، ارزش‌ و فرهنگ‌ جامعه‌ و فرهنگ‌ و هنجاررابطه عيني‌ برقرار است‌؟ پاسخ‌ بدين‌ پرسش‌،
از آن‌ جهت‌ ضرورت‌ دارد كه‌روش‌ تبديل‌ عنصر كار به‌ فرهنگ‌ و شكل‌گيري‌ فرهنگ‌ كار در
جامعه‌ راآشكار مي‌سازد.
چنان‌ كه‌ اشاره‌ شد، خاستگاه‌ ارزش‌ نياز است‌. نياز به‌ احترام‌ و عزت‌ نفس‌در همه انسان‌ها
وجود دارد و پيروي‌ از «هنجار» به‌ احترام‌ و كسب‌ ارزش‌مي‌انجامد؛ چنان‌ كه‌ «ناهنجاري‌»
سبب‌ بي‌هويتي‌، بي‌احترامي‌ و تزلزل‌ موقعيت‌اجتماعي‌ مي‌گردد.
بنابراين‌، هر انساني‌ به‌ احترام‌ و عزت‌ نفس‌ نياز دارد. تأمين‌ اين‌ نياز«ارزش‌» است‌ و
روش‌ دستيابي‌ به‌ آن‌ ارزش‌، وقتي‌ ميان‌ مردم‌ رواج‌ مي‌يابد،«هنجار» خوانده‌ مي‌شود.
پس‌ مي‌توان‌ گفت‌ شيوه رفتاري‌اي‌ كه‌ در قالب‌ آن‌اكثر افراد جامعه‌ نيازهاي‌ گوناگون‌
حسي‌، رواني‌، فردي‌ و اجتماعي‌ را تأمين‌مي‌كنند، «هنجار» نام‌ دارد. به‌ همين‌ جهت‌، هنجار
نيز مي‌تواند يكي‌ از علل‌ارزش‌ به‌ شمار آيد.
از آن‌ جا كه‌ ويژگي‌ اساسي‌ فرهنگ‌ «اكتسابي‌» بودن‌ آن‌ است‌، مي‌توان‌نتيجه‌ گرفت‌

/ 20