نقد ديدگاه بريث ويت - قلمرو دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قلمرو دین - نسخه متنی

عبدالحسین خسروپناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

elife) نگاشت. وى در اين مقاله، نظر خود را در باب زبان دين و معنادارى گزاره هاى دينى و رابطه ى علم و دين بيان داشت. پوزيتويست ها قبل از بريث ويت، معناى يك جمله را در گرو روش تحقيق، آن هم روش تجربى مى دانستند. بدين معنا كه اگر گزاره اى، با روش تجربى، قابليت كشف صدق يا كذب را دارا باشد، آن گزاره معنادار است; بنابراين، تنها، قوانين علمى و توتولوژى هاى منطقى و رياضى و قضاياى شخصى معنا دارند و ساير گزاره ها، از جمله گزاره هاى دينى و اخلاقى، بى معنا و فاقد محتواى معرفتى تلقى مى شوند. بريث ويت با الگوگيرى از ويتگنشتاين، معنادارى گزاره ها را از حوزه ى روش به دامنه ى كاربرد و مصرف برد و اين پرسش را مطرح كرد كه گزاره هاى دينى و اخلاقى چه كاربردى دارند؟ به موجب اين ديدگاه، ديگر نبايد از معنادارى جملات بپرسيم، بلكه بايد از كاربرد و مصرف آنها سؤال كنيم.

بريث ويت، معتقد بود كه كاركرد مدعيات دينى، اساساً، شبيه كاركرد گزاره هاى اخلاقى است; با اين تفاوت كه زبان دين مشتمل بر حكاياتى است كه تصويرى از زندگى اخلاقى به دست مى دهند و انسان ها را به آن نوع زندگى ترغيب مى كنند; نظير داستان سامرى يا قصصى كه حاكى از همدلى عيسى با مردم اند. لازم نيست اين حكايات براى رسيدن به هدف اصلى صادق باشند، يا حتى ديگران آنها را صادق به شمار آورند. او رابطه ى ميان حكايات و زندگى اخلاقى را، رابطه اى روان شناختى مى داند; چرا كه معتقد است اغلب مردم اگر اعمالشان را از پاره اى حكايات الهام بگيرند، بالطبع آن اعمال را آسان تر انجام مى دهند.[36]

بارتلى در كتاب اخلاق و دين مى نويسد:

بريث ويت نتيجه مى گيرد كه گفته هاى دينى، اولا و بالذات، همانند گزاره هاى اخلاقى، از لحاظ علمى قابل اثبات نيستند; ولى در عين حال، داراى كاربردند; يعنى مقاصد مورد رغبت را بيان مى كنند. يك حكم اخلاقى، قصد صادر كننده ى آن حكم را براى عمل، به نحوى خاص بيان مى كند; كاربرد بدوى احكام دينى نيز همين طور است. احكام دينى، در بافت نظام دينى اى كه در آن ظاهر مى شوند، بر هوادارى از يك خط مشى عملى يا نحوه ى معيشت يا الگوى رفتارى دلالت دارند. بر اساس تفسير بريث ويت، اصلا ضرورت ندارد كه قايل يك گفته ى دينى، به صدق داستانى كه مى گويد معتقد باشد، بلكه داستان را در ذهن مى پروراند تا از نظر روان شناختى به او كمك كند تا از الگوى رفتارى اى كه ممكن است در غير اين صورت با آن مخالفت كند تبعيت نمايد، بريث ويت مى نويسد:

به گمان من انسان مسيحى راستين نيست، مگر اين كه قصد داشته باشد كه هم مطابق با اصول اخلاقى مسيحى زندگى كند و هم قصد خود را با تفكر درباره داستان هاى مسيحى پيوند دهد; اما لازم نيست كه معتقد باشد كه قضاياى تجربى ارائه شده توسط داستان ها با واقعيت تجربى مطابقت دارند.[37]

خلاصه ى ديدگاه بريث ويت را مى توان به شرح ذيل بيان كرد:

1 . زبان دين، كاربرد و عمل كردى غير شناختارى دارد.[38]

2 . احكام و گزاره هاى دينى، داراى نقش و عملكردِ اخلاقى هستند.[39]

3 . غايت احكام اخلاقى، بيان جانب دارى و پيروى گوينده از نوعى شيوه ى خاص در زمينه ى رفتار است.[40]

4 . تفاوت اديان در آداب و مناسك و اساطير و تمثيل هاى آنهاست، كه چندان مهم نيست; زيرا حقيقى نيستند.[41]

5 . احكام دينى، احكامى هستند كه قصد و نيت خاصى را از انجام يك شيوه ى رفتارى خاص بيان مى كنند كه تحت يك اصل بالنسبه عام و كلى كه همانا اصل اخلاقى است، قابل جمع اند.[42]

نقد ديدگاه بريث ويت

ديدگاه بريث ويت از سوى بسيارى از متفكران، مورد نقد و انتقاد قرار گرفت كه اينك به ذكر پاره اى از آنها مى پردازيم:

1 . بارتلى در نقد بر اين نظريه مى نويسد:

بياييد طرح خودِ بريث ويت را به عنوان آزمايش اختيار كنيم; اين كه معناى يك عبارت را بايد در كاربردش يافت; تا آنچه را كه خود بريث ويت با تعريف خودش ممكن است اراده كرده باشد، تعيين كنيم; بريث ويت چگونه به قاعده ى خودش يا سياست عملىِ فلسفىِ خودش، مبنى بر اين كه معناى يك عبارت بايد در كاربردش

/ 148