بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
و نيز مى فرمايد:(وَكَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الْأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ);[65] و هم چنين يوسف را در آن سرزمين متمكن ساختيم و تاويل احاديث (و خواب) را به او آموختيم.
4 . انبيا و علم غيب
علم غيب در مقابل علم شهودى است; يعنى علمى كه از حواس انسان پنهان باشد و قابل مشاهده و محسوس نباشد.بحث مهمى ميان متكلمان اسلامى مطرح است و آن اين كه، آيا غير از خداوند كسى علم غيب دارد، يا علم غيب مختص خداوند متعال است؟ آيات قرآن در اين زمينه بر دو دسته اند: دسته ى نخست، آياتى كه علم غيب را به خداوند سبحان اختصاص داده اند، مانند آيات زير:(وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَيَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ);[66] كليدهاى غيب نزد اوست و غير از او آنها را نمى داند.(فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلّهِ);[67] پس بگو: همانا غيب مخصوص خداست.(قُلْ لاَّ يَعْلَمُ مَن فِي السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ);[68] بگو: كسانى كه در آسمان ها و زمين هستند از غيب آگاهى ندارند، مگر خداوند.دسته ى دوم، آياتى هستند كه پيامبران را نيز در علم غيب سهيم مى دانند و آن حكم كلى دسته اول را استثنا مى نمايند، مانند آيات زير:(عَالِمُ الْغَيْبِ فَلاَ يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَداً إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُول فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَداً لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاَتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيء عَدَداً);[69] خداوند عالم غيب است، پس كسى بر غيب او آگاه نيست، مگر رسولانى كه مورد رضايت اويند و همانا مراقبانى از پيش رو و پشت سر براى آنها قرار مى دهد، تا بداند پيامبران رسالت هاى پروردگارشان را ابلاغ مى كنند و او به آنچه نزد آنهاست احاطه دارد و هر چيزى را احصا كرده است.( ... وَمَا كَانَ اللّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلكِنَّ اللّهَ يَجْتَبِي مِن رُسُلِهِ مَن يَشَاءُ ...);[70] ... و خداوند شما را بر غيب مطلع نمى سازد ولكن خداوند از ميان رسولان خود كسانى را بر مى گزيند ... .از اين دو دسته آيات نتيجه مى گيريم كه فقط خداوند بالذات و به طور مستقل علم به غيب دارد و علم به غيب او مقيد و مشروط نيست; ولى ديگران، همچون: پيامبران، امامان و فرشتگان، از طريق تعليم الهى مى توانند عالم به اسرار غيب باشند.
منابع علم انبيا
انبيا از راه هاى مختلفى علوم خود را كسب مى نمايند. در قرآن به اين راه ها اشاره شده است:
الف) وحى:
(وَإِنَّهُ لَتَنزِيلُ رَبِّ الْعَالَمينَ نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ بِلِسَان عَرَبِيٍّ مُبِين); قرآن، از سوى پروردگار جهانيان نازل شده است، روح الامين آن را بر قلب تو فرود آورد، تا تمام مردم را با زبان عربى آشكار انذار كنى.
ب) سير و سلوك پيامبران و صعود آنها به عوالم ديگر:
(سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْبَصِيرُ);[71] پاك است خدايى كه بنده اش را در يك شب از مسجد الحرام به مسجد الاقصى، كه اطرافش را پر بركت ساختيم، برد تا آيات خدا را به او نشان دهيم. او شنوا و بيناست.
ج) روح القدس:
(وَآتَيْنَا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ الْبَيِّنَاتِ وَأَيَّدْنَاهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ);[72] ما به عيسى بن مريم دلايل آشكار داديم و او را به روح القدس تأييد نموديم.و نيز درباره ى پيامبر اسلام مى فرمايد: