مفهوم رابطه ى اخلاق و دين - قلمرو دین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قلمرو دین - نسخه متنی

عبدالحسین خسروپناه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دوم (second o ode ethics) شناخته مى شوند. اخلاق تحليلى به پرسش هاى اخلاقى و احكام هنجارى و ارزشى پاسخ نمى دهد، بلكه تمام تلاش او در راستاى سئوالات منطقى، معرفت شناختى و معناشناختى اخلاق است.

مسئله ى رابطه ى اخلاق و دين در محور هفتم جاى دارد، گرچه به صورت گذرا، از محور ششم و استنتاج اخلاق از دين نيز سخن خواهيم گفت، ولى منظور از اخلاق در اين مسئله، علم اخلاق يا اخلاق هنجارى و دستورى است.

به عبارت روشن تر، اخلاق در بحث ترابط آن با دين، به عنوان راهى براى قانونمند ساختن رفتار افراد در جوامع پنداشته شده است. اخلاق، عكس العملى است نسبت به مشكل همكارى در ميان افراد يا گروه هاى رقيب، و هدفش فرونشاندن نزاع هايى است كه ممكن است در ظروف اجتماعى رخ دهد; البته اعمال قدرت هم راهى براى داورى در مقام تنازع است، ولى اخلاق با اعمال قدرت فرق دارد; اخلاق به اصول و قواعدى از عمل متمسك مى شود كه قانونى و موجه به شمار مى آيند; يعنى در نهاد خود با نوعى وجاهت و تأييد همراه اند كه بالقوه مورد قبول آحاد جامعه اند;[5] به بيان ديگر، اخلاق در اين نوشتار، دانشى است كه به حوزه ى منش و رفتار آدمى محدود مى باشد و از احكامى هم چون بايد، نبايد، خوب، بد و ... سخن مى گويد.

مفهوم رابطه ى اخلاق و دين

مفهوم رابطه ى اخلاق و دين به دو گونه قابل تفسير است:

1 . ارتباط محتوايى و گزاره اى

بدين معنا كه دستورها و قواعد اخلاقى با مراجعه به متون دينى كتاب و سنت، استنباط و استخراج مى شوند; بنابراين، با صرف نظر از دين، اخلاق به عنوان مجموعه اى از گفتارهاى مشتمل بر بايد و نبايد و خوب و بد، تحقق نخواهد داشت.

2 . ارتباط مبنايى و پشتوانه اى

بدين معنا كه دستورها اخلاقى از دين زاييده نمى شوند، بلكه از ناحيه ى فطرت، وجدان، عقل عملى و ابزارى ديگر، غير از متون دينى، به دست مى آيند، ولى نقش دين، خصوصاً اعتقادات دينى و مهم تر از همه، اعتقاد به خدا و معاد، در ضمانت اجرايى دستورهاى اخلاقى نقش مهمى ايفا مى كند.

بنابر تفسير اول، اخلاق جزء دين يا عين دين شمرده مى شود; ولى بنابر تفسير دوم، اخلاق مستقل از دين است و دين و اعتقادات دينى مبادى تصديقى گزاره هاى اخلاقى محسوب مى شوند.

حال كه مفاهيم دين، اخلاق و رابطه ى آن دو روشن شد، براى پاسخ به مسئله ى ارتباط دين و اخلاق بايد ملاك و معيار اخلاق را تعيين نماييم. بدين معنا كه اگر اخلاق مبتنى بر اصالت لذت يا اصالت نفع باشد و يا بر وجدان و عقل عملى و يا بر اصالت جامعه تكيه داشته باشد، شايد اخلاق با دين هيچ رابطه اى نداشته باشد و يا بتوان براى آن رابطه ى مبنايى و پشتوانه اى فرض نمود; و اگر ملاك گزاره هاى اخلاقى را نايل شدن به قرب الهى بدانيم، با توجه به عدم شناخت كامل انسان از قرب و منزلت الهى، بالطبع ارتباط ميان اخلاق و دين، ارتباط محتوايى و گزاره اى خواهد بود. اينك به تفصيل به ديدگاه هاى انديشمندان مغرب زمين و متفكران اسلامى مى پردازيم.

جستارى در مسئله ى رابطه ى بايد و هست

كسانى كه رابطه ى ميان گزاره هاى دينى و اخلاقى و نيز استنتاج اخلاق از دين و يا دين از اخلاق را پذيرا شده اند، در واقع به جواز استنتاج و گذار منطقى بايد از هست و يا استنباط هست از بايد روى آورده اند، پذيرش استنتاج اخلاق از دين، مستلزم استنباط بايد از هست مى باشد. وقتى گفته مى شود كه خداوند عدالت را خوب مى داند، پس عدالت خوب است، در واقع از يك گزاره ى دينى ناظر به واقع و بيانگر اراده ى الهى، به گزاره ى ارزشى و اخلاقى سير شده است و يا اگر گفته شود كه عدالت خوب است، پس خداوند خواهان عدالت است، در آن صورت، از گزاره ى ارزشى به گزاره ى دينى ناظر به واقع سلوك شده است. حال اگر كسانى، هم چون هيوم، گذار از هست به بايد و عبور از بايد به هست را نپذيرند، مى بايست با تمام اين استنتاج ها مخالفت نمايند و در صورتى كه سخنان هيوم مورد پذيرش قرار نگيرد و يا لااقل، استنتاج گفتارهاى ارزشى از دو مقدمه ى متشكل از گفتار ارزشى و گزاره ى توصيفى جايز شمرده شود، ديگر هيچ

/ 148