بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
تفسير غلط از قضا و قدر، سياست مدارى و حكومت مدارى نمودند و دسته ى ديگرى كه معتقد به وجود اختيار و اراده ى انسان بودند، دست از اعتقاد به قضا و قدر شستند، يا به تأويل هاى نادرست پرداختند. قبل از ورود به بحث قضا و قدر و تفسير صحيح آن، توجه به آيات قرآن ضرورت دارد:
الف) آيات مربوط به قدر الهى
1 . تقدير عموم مخلوقات:
(وَخَلَقَ كُلَّ شَيْء فَقَدَّرَهُ تَقْدِيراً);[247] و همه ى موجودات را آفريد و اندازه ى هر چيز را معين فرمود.
2 . تقدير خورشيد:
(وَالشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ);[248] و خورشيد بر مدار معين خود حركت مى كند. اين اندازه گيرىِ خداوند داناى مقتدر است.
3 . تقدير ماه:
(وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ);[249] و گردش ماه را در منازل معين مقدر كرديم، تا مانند شاخه ى خرما باز گردد.
4 . تقدير باران:
(وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّماءِ مَاءً بِقَدَر);[250] ما از آسمان آب به اندازه نازل كرديم.
5 . تقدير زمين:
(وَقَدَّرَ فِيهَا اَقْوَاتَهَا فِي أَرْبَعَةِ أَيَّام سَوَاءً لِلسَّائِلِينَ);[251] و قوت و ارزاق اهل زمين را در چهار روز مقدر فرمود.6 . (إِلاَّ اِمْرَأَتَهُ قَدَّرْنَا إِنَّهَا لَمِنَ الْغَابِرِينَ);[252] مقرر كرديم كه همسر لوط از هلاك شدگان است.اينك به نكات و مطالبى كه از اين آيات به دست مى آيد، مى پردازيم:1 . تقدير، به معناى ايجاد قدر و اندازه در شىء است.2 . از آيه ى نخست به دست مى آيد كه همه چيز مشمول تقدير الهى است، گرچه از آيات ديگر برخى از مصاديق تقدير الهى نيز روشن گشت. علاوه بر آيه ى نخست، آيه ى اخير نيز بر شمول افعال اختيارى انسان در تقدير الهى دلالت دارد.4 . تقدير الهى بر دو نوع علمى و عينى تقسيم مى شود; تقدير علمى بدين معناست كه خداوند متعال مى داند كه هر چيزى در چه زمان و مكانى و به چه صورتى تحقق مى يابد. اين معناى تقدير، به علم الهى بر مى گردد; و تقدير عينى و خارجى آن است كه هر شىء در خارج داراى اندازه و حدود مشخصى است; يعنى در شرايط و ويژگى هاى خاصى تحقق مى يابد.5 . آيا تقديرِ موجودات مستلزم جبر آنهاست؟ روشن است كه تقدير علمى منافاتى با اختيار موجودات مختار ندارد; زيرا معناى تقدير علمى اين بود كه خداوند مى داند موجود مختار، با وصف اختيار خود، چه كارى را انجام مى دهد يا نمى دهد; و اما تقدير خارجى نيز مستلزم جبر نيست; زيرا تقدير خارجى يعنى هر چيزى در اين عالم داراى حدود و قيود و اندازه هايى است و اين نوع از تقدير، وجود اختيار را نفى نمى كند; زيرا اختيار نيز وصفى است كه در موجود مختار تحقق دارد، و آن هم داراى حدود و شرايطى است; براى نمونه، اگر موجود مختار قصد كند كه راه برود، براى تحقق اين قصد، سلامتى اعضا و جوارح و ده ها عامل خارجى و داخلى لازم است; به عبارت ديگر، تحقق هر معلول وابسته به يك سلسله شرايط و حدود و علل ناقصه است و تا تمام اجزاى علت جمع نشوند و علت تامّه تحقق نيابد، معلول تحقق نمى يابد و يكى از اجزاى علت در افعال اختيارى، اختيار و اراده ى فاعل آنهاست.