بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
بر اين بنياد، تمام ثروتهاي نامشروع را كه عثمان به اطرافيانش بخشيدهبود، به بيتالمال باز گرداند و چنين اعلام كرد:به خدا سوگند، اگر ببينم اين بيتالمال جهيزية زني قرار گرفته باشد يابا آن كنيزي خريده شده باشد، همه را بازميگردانم. در عدل گشايشاست و هر كه عدالت برايش تنگ باشد، ستم تنگتر خواهد بود.حضرت، در گام بعدي به اصلاحات سياسي روي آورد و تمام عناصرناصالح و بيكفايت را از مسؤوليتهاي حكومتي بر كنار ساخت. او در نامهايبه مردم مصر چنين نوشت:من از آن اندوهناكم كه بيخردان و تبهكاران اين امت زمام كار را بهدست گيرند؛ مال خدا را ميان خود دست به دست گردانند، بندگانخدا را به بردگي كشانند، با صالحان نبرد كنند و فاسقان را همدستخويش سازند. در اين گروه، برخي شراب نوشيده و كيفر شدهاند وبعضي اسلام را نپذيرفتند تا از عطا برخوردار شوند.براين اساس، عثمان بن حنيف را استاندار بصره، سهل بن حنيف را واليشام و قيس بن عباده را والي مصر گرداند؛ ولي ابوموسي اشعري را، به دليلاصرار مالكاشتر، بر كنار نساخت و اجازه داد همچنان والي كوفه باشد.اين عملكرد حضرت و استمرار آن بر گروهي گران آمد و به شكلگيريواكنشهاي منفي آشكار انجاميد.
واكنش مخالفان
اصلاحات سياسي، اجتماعي و اقتصادي امام تهيدستان را خشنود وثروتمندان را نگران ساخت. سران ثروتمندان كه منافع شخصي و موقعيتاجتماعي خويش را در خطر ديدند، نزد حضرت شتافتند و گفتوگوهايطولاني انجام دادند. وقتي از تغيير سياست امام نوميد شدند، پرچم مخالفتبرافراشتند و با شايعه پراكني و سامان دادن جنگ رواني مردم را به نقض بيعتفراخواندند. آنها، به بهانههاي مختلف، در تضعيف موقعيت حكومتي امام ودامن زدن به اختلافات ميكوشيدند.حضرت ـ بي آن كه ترديد به دل راه دهد ـ در مسير الاهياش استوار ماندو از آيندة شوم و خطرناك مخالفان سخن گفت. مخالفان امام در سه گروهعمده دستهبندي ميشوند:1. ناكثين (پيمانشكنان) 2. قاسطين (دينگريزان) 3. مارقين (سركشي كنندگان) اين دستهبندي به وسيلة رسول خدا(ص) انجام شده است. آن حضرتفرمود:يا علي؛ ستقاتل بعدي الناكثين و القاسطين و المارقين؛ علي پس از من باناكثين، قاسطين و مارقين نبرد خواهي كرد.سالها بعد، امام(ع) درستي پيشبيني پيامبر اكرم(ص) را مشاهده كرد وفرمود:فلما نهضت بالامر طائفة و مرقت اخري و قسط آخرون؛ چون به خلافترسيدم گروهي بيعت شكستند و جمعي از دين بيرون رفتند و دستهايسركشي و طغيان كردند.عمرو بن عاص در مقابل سياست عدالتجويانة حضرت برآشفت و بهمعاويه چنين نوشت:ما كنت صانعاً فاصنع اذ قشرك ابن ابيطالب من كل ما تملكه كما تقشر عنالعصالحاها؛ هركار ميتواني بكن؛ زيرا پسر ابيطالب هرچه در اينمدت گرد آوردهاي ميستاند وهمان گونه كه پوست عصا را از آن جداميسازند. ]اندوختههايت را از تو جدا ميكند امام(ع) در برابر امواج سهمگين شايعات و تحريك به مسجد شتافت و بهروشنگري پرداخت.خداوند را كه پروردگار و معبود ما است، شكر ميگزاريم. نعمت عيان ونهان او شامل حال ما است. تمام نعمتهاي او بر ما منّت است بي آن كه از خوداستقلال داشته باشيم.