قاسطین، مارقین و ناکثین نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

قاسطین، مارقین و ناکثین - نسخه متنی

محمدمهدی بهداروند

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قاسطين‌مارقين‌ و ناكثين

مقدّمه‌

چه‌ آفت‌هايي‌ سبب‌ شد، پس‌ از رحلت‌ پيامبر اكرم‌(ص)، حكومت‌سلطنتي‌ اموي‌ بر مسلمانان‌ حاكم‌ شود؟ چگونه‌ ارزش‌ها و مقدساتي‌ كه‌ درجامعه‌ ريشه‌ دوانده‌ بودند، به‌ تدريج‌ رنگ‌ باختند و به‌ شعارهايي‌ ظاهري‌ وبي‌محتوا تبديل‌ شدند؟ روي‌ بر تافتن‌ مردم‌ از امام‌ علي‌(ع) كه‌ بخشي‌ از واقعيت‌ تلخ‌ تاريخ‌ اسلام‌مي‌باشد يكي‌ از عوامل‌ تحريف‌ و تبديل‌ سنت‌ نبوي‌ است‌ كه‌ آثار آن‌ تا امروزادامه‌ دارد.

بررسي‌ وقايع‌ تاريخي‌ آن‌ روزگار به‌ ويژه‌ مقطع‌ پنج‌ سالة‌ حكومت‌امام‌(ع) كه‌ سال‌هاي‌ رويارويي‌ و نبرد تن‌به‌تن‌ انحراف‌ و راستي‌ است‌، بسيارسودمند مي‌نمايد و در پيشگيري‌ از تكرار لغزش‌ها مؤثر است‌. امام‌(ع)مي‌فرمايد:

و اعتبر بما مضي‌ من‌ الدنيا لما بقي‌ منه‌، فان‌ بعضها يشبه‌ بعضاً، و آخرها لاحق‌باوّلها؛ و از گذشتة‌ دنيا آينده‌اش‌ را چراغ‌ عبرتي‌ بساز؛ چرا كه‌ پاره‌هاي‌تاريخ‌ با يكديگر همانندند و در نهايت‌ پايانش‌ به‌ آغازش‌ مي‌پيوندد الگوي‌ انقلاب‌ ما حكومت‌ اميرمؤمنان‌ علي‌(ع) است‌ براين‌ اساس‌بي‌ترديد حوادثي‌ مانند جمل‌، صفين‌ و نهروان‌ آن‌ را تهديد مي‌كند. آشنايي‌ باريشه‌ها و عومل‌ رشد اين‌ پديده‌ها مي‌تواند در پيشگيري‌ از تحقق‌ يا برخورددرست‌ و قاطع‌ با آن‌ها مفيد باشد و پايداري‌ و بالندگي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ را تضمين‌ كند.

سپري‌ شدن‌ دوران‌ انزوا

حضرت‌ علي‌(ع)، پس‌ از بيست‌ و پنج‌ سال‌ سكوت‌، با دعوت‌ مردم‌ زمام‌امور را به‌ دست‌ گرفت‌.

ميراث‌ حاكمان‌ گذشته‌، شكاف‌ها و اختلافات‌اجتماعي‌ ـ فرهنگي‌ ـ اقتصادي‌ بود كه‌ جامعه‌ را به‌ سمت‌ سراشيبي‌ سقوط‌پيش‌مي‌راند.

امام‌ حكومت‌ خويش‌ را براساس‌ عدالت‌ اجتماعي‌ استوار ساخت‌ و درنخستين‌ گام‌، تمام‌ امتيازها و بخشش‌هاي‌ بي‌حساب‌ از بيت‌المال‌ را لغو كرد وفرمود:

ذليل‌ و ستمديده‌ نزد من‌ عزيز است‌ تا آن‌ گاه‌ كه‌ حق‌ او را باز ستانم‌ ونيرومند نزدم‌ ناتوان‌ است‌ تا حق‌ مظلوم‌ را از او پس‌ بگيرم‌.

/ 16