بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
گذارد. نقاشى هاى خيالى ترسيم مى كند. نقشه هايى كه مهندسان براى ساختمان ها و صنايع و ديگر چيزها ترسيم مى كنند از اين قوه برخاسته مى شود.اين قوّه را اگر در خزانه خيال تصرف كند متخيله و اگر در خزانه حافظه تصرف كند ـ كه بايگانى معانى است ـ مفكره نامند و به طور كلى آن را متصرّفه گويند. جايگاه اين سه قوه در مغز است.4. فكر و نيروى انديشه: و آن عبارت است از معلوم به مجهول پى بردن و كشف مجهولات از معلومات.5. آينده نگرى: كه اين خود يكى از صفات روان گويا است.6. حضور پيش خود: يعنى روان گويا علم به خود دارد و مى داند كه هست و نيز علم به كارهاى خود دارد. هنگامى كه مى بيند مى داند كه مى بيند و بيش تر كارهايى كه از او سر مى زند بدان آگاه است.نمى گوييم كه ناخودآگاه كارى از روان گويا سر نمى زند بلكه مى گوييم كه روان گويا بسيارى از وظايفى را كه انجام مى دهد ـ چه كوچك و چه بزرگ ـ بدان آگاه است و مى داند چه مى كند چه مى گويد چه فكر مى كند چه دارد و چه ندارد.7. اراده: اراده عبارت است از شوق شديدى به سوى دل خواه كه عضلات را به سوى آن به حركت در مى آورد. اراده سه مقدمه و سه پايه دارد:الف) تصور دل خواه و تصور سود آن;ب) تصديق سود آن;ج) شوق به سوى آن.درمرحله چهارم كه اشتداد شوق باشد همان اراده خواهد بود.تقسيم اراده: اراده بر دوگونه است:1 ـ اراده تكوينى; 2 ـ اراده تشريعى.اراده تكوينى آن است كه خود آن كس كه اراده دارد به سوى مقصد روان شود و عضلات اراده دارنده را به سوى مقصد به جنبش در آورد.اراده تشريعى آن است كه از ديگرى بخواهد كه مقصودش را انجام دهد.اگر اراده تشريعى از بالا به پايين باشد آن را فرمان و اگر از پايين به بالا باشد خواهش و دعا و اگر از مساوى به مساوى باشد تقاضا و التماس خوانند.
نفس ناطقه مجرّد و پيراسته از ماده است
نفس ناطقه مجرد است و مادى و جسمانى نيست و از آلودگى ماده پيراسته است. نفس در بدن حلول ندارد ولى فرماندهى بدن را عهده دار است و بدن آلت و ابزارى براى اوست.فرنود يكم: تجرّدِ خيال تجرّدِ نفس ناطقه را ثابت مى كند; زيرا خيال از نفس جدا نيست و مرتبه اى از مراتب وجود نفس است.فرنود دوم: مادى و جسمانى نمى تواند صفتى كه از وى زايل شد