بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مرحله استعداد استحضار است و آن عبارت است از آن كه استعداد اكتساب تبديل به قطعيّت شده باشد و معلومات اوليه را كسب كرده است و هر وقت اراده كند مى تواند از آنها نتيجه بگيرد و اين مرحله را عقل بالفعل گويند.مرتبه چهارم مرحله حضور است و آن مرحله اى است كه همه استعدادها در اين مرحله به فعليت رسيده و از صغرى و كبرى نتيجه گرفته است مانند آن كه كودكى دانشمندى عاليقدر گردد و اين مرحله را عقل مستفاد گويند.توضيح 1: هر مرتبه از اين مراتب چهارگانه از جهت كمال بالاتر از مرحله ماقبل خود و پايين تر از مرحله ما بعد خود خواهد بود. به جز مرحله نخستين كه پايين تر ندارد و مرحله واپسين كه همان مرحله چهارم است كه بالاتر ندارد و كمال محض است. چنان كه مرحله نخستين قابليت محض است و هيچ گونه فعليتى در آن راه ندارد.توضيح 2: اين چهار مرتبه نسبت به هر گونه علمى از معارف و علوم جارى است خواه كوچك باشد و خواه بزرگ خواه دشوار باشد و خواه آسان خواه علوم مقدماتى باشد و خواه عالى خواه علمى باشد كه از جزئيات بحث مى كند و خواه علمى كه از كليات بحث مى نمايد و براى هر فرد از آنها نخست مرتبه استعداد محض كه مرحله استعداد استعداد باشد دوم مرتبه استعداد اكتساب سوم مرتبه استعداد استحضار چهارم مرتبه استعداد حضور وجود دارد.
مراتب عقل عملى
مراتب عقل عملى را نيز چهار گفته اند:1 . تخليه و آن پيراستن و تهذيب ظاهر است از گناهان خواه گناهان زبانى باشد و خواه گناهان چشمى و خواه گناهان اعضاى ديگر و به عبارت ديگر تخليه عمل كردن به وظايف دين است.2 . تحليه و آن پيراستن درون و باطن است كه پاكيزه كردن نفس از اخلاق فاسده باشد كه خود را از حسد طمع بخل تكبر و بقيه صفات رذيله پاك كند.3 . تجليه كه مرتبه زيور و آراستن باشد و آن مرتبه اى است كه پس از پيراستن درون و بيرون پيدا مى شود عنايات غيبى و افاضات الهى نصيبش شده و مكاشفه و مشاهده برايش رخ مى دهد.4 . فنا كه از خود بى خود شدن و خود را نديدن و هميشه او را ديدن است كه بحث از اين موضوع فلسفى نيست.
دونظر از دو حكيم بزرگ
1. نظريه افلاطون: افلاطون مى گويد: نفس قدم زمانى دارد و وجود نفس سابق بر زمان است و پيش از آن كه بدنى پيدا شود نفس در جهان پديد آمده است و پس از آن كه بدن پيدا شد