راوي ميگويد در راه حج، زني را ديدم كه تنها سفر ميكرد، از او پرسيدمتوكيستي؟ گفت: «وَ قُلْ سَلا'مٌ فَسَوْفَ تَعْلَمُون» يعني: بگو سلام بعدميداني. من به او سلام كردم و گفتم: اينجا چه ميكني؟ گفت: «مَنْ يَهْدِياللّه فَلا' مُضِلَّ لَه» يعني هركه را خدا هدايت كند، گمراه نميشود.گفتم:آدمي يا جنّي؟ گفت: «ي'ابَني آدَمَ خُذُوا زينَتَكُم» يعني اي فرزندان آدم! خودرا زينت دهيد. گفتم: از كجا آمدهاي؟ گفت: «يُنادَونَ مِنْ مَكانٍ بَعيد» يعنياز راه دور صدا ميكنند. گفتم: به كجا ميروي؟ گفت: «وَلِلّهِ عَلَي النّاسِحِجُّ الْبَيْت» يعني خدا حجّ را بر مردم واجب كرده است. گفتم: چه وقت ازقافله عقب ماندي؟ گفت: «وَ لَقَد خَلَقْنَا السَّمو'اتِ وَ الاَرْض في سِتَّةِ اَيّام».يعني ما آسمانها و زمين را در شش روز خلق كرديم. گفتم: غذا ميل داري؟گفت: «وَ ما جَعَلْناهُم جَسَداً لا' يَأكُلُونَ الطَّعام» يعني: ما انسان را جسميبدون نياز به غذا قرار نداديم. غذا به او دادم و گفتم: تندتر بيا! گفت: «لا'يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلاّ' وُسْعَها» يعني خدا تكليفي فوق طاقت انسان نميكند. گفتم پشت سر من سوار شو! گفت: «لَوكانَ فيهِم'ا آلِهَة اِلاَّ اللّه لَفَسَدَتا» يعني:اگر در آسمانها و زمينها خداياني غير از خداي واحد بود، آسمان و زميناز بين ميرفتند. پياده شدم تا او سوار شود، وقتي سوار شد گفت: «سُبْحانَالَّذي سَخَّرَلَناهذا» يعني منزّه است خدايي كه اين را به تسخير ما در آورد. وقتي به قافله رسيديم، گفتم: در اين كاروان، قوم و خويشي داري؟ گفت: «ياد'اوُد اءنّا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِي الاَرْض» «وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاّ' رَسُول» «يا يَحْيي' خُذِالْكِتاب بِقُوَّة» «يامُوسي' اءنّي اَنَا اللّه» من صدا زدم: آي داود! اي محمّد! اييحيي! اي موسي! ناگاه چهار جوان از قافله بطرف ما آمدند. از آن زنپرسيدم: اينها كيستند؟ گفت: «اَلْمالُوَ الْبَنُون زينَةُ الْحَيوةِ الدُّنْيا» يعني: مالو فرزند زينت زندگي دنيا هستند. وقتي آنها رسيدند، به آنها گفت:«يا اَبَتِاسْتَأجِرْهُ اِنَّ خَيْرَ مَنْ اسْتَأجَرْتَ الْقَوِيُّ الاَمين» يعني اي پدر اين را اجير كنكه قوي و امين است. آنها مقداري بمن پول دادند. باز گفت: «وَ اللّهُ يُضاعِفُلِمَن يَشاء» يعني: خدا به هر كه بخواهد مضاعف ميدهد. آنها مقدارديگري پول دادند.به آنها گفتم: اين زن كيست؟ گفتند: اين مادر ما فضّه، كنيز حضرتفاطمه3 است كه بيست سال است جز با قرآن حرف نميزند.»
خطبة حضرت فاطمه(س)
حضرت فاطمه(س):«خداوند،ايمان را وسيلة تطهير از شرك و نماز را برايجلوگيري از تكبر و زكات را وسيلة تزكية نفس وزيادي روزي ،وحج راوسيلهاي براي استوار ساختن بنيان دين،و عدالت را سببي براي انتظام ونزديكي دلها، و اطاعت وپيروي از ما خاندان را وسيلة انتظام ملت،وجهاد راوسيلهاي براي عزّت و سربلندي اسلام،وصبر وبردباري را ماية اسحقاقپاداش،وامربمعروف را براي مصلحت حال عموم، ونيكي به پدر ومادر راسپري در مقابل عذاب الهي قرار داد.صلة رحم را وسيلة به تأخير انداختن عمر و تكثير نفوسگردانيد. و قصاصرا مقرر فرمود تا خون مردم محفوظ بماند.وفاء به نذر را از وسايل آمرزشقرار داد،وبه منظور جلوگيري از كم فروشي،دستور داد تا پيمانه را كاملدهند واز شراب خواري منع فرمود،تا از پليدي جلوگيري نمايد.بندگان رادستور داد تا به زنان،نسبت زنا ندهند تا گرفتار لعن الهي نشوند