فصل هفتم : دعوت عباسيان - عباسیان از بعثت تا خلافت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عباسیان از بعثت تا خلافت - نسخه متنی

محمد الله اکبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

، همكارى ربيعه و يمن با داعيان ، كار شكنى كارگزاران عراق در اعزام نيروى كمكى به خراسان ، منازعه
شاهزادگان اموى بر سر حكومت و فداكارى و پشتكار داعيان عباسى در كار دعوت ، همه و همه دست به دست هم
داده و زمينه پذيرش دعوت را كه شعار اصلاح و مساوات و عمل به كتاب خدا و سنت پيامبر مى داد؛ فراهم كرد
و عباسيان توانستند از فرصت به دست آمده بهترين استفاده را ببرند و بيشترين مخالفان اموى را به دعوت
خود جذب كرده سرانجام به حكومت اموى پايان دهند.

فصل هفتم : دعوت عباسيان

مرحله اول : از آغاز تا مرگ ابوهاشم

بعد از رحلت پيامبر صلى الله عليه و آله هاشميان و بسيارى از مسلمانان را عقيده بر اين بود كه خلافت
حق بنى هاشم است و در ميان آنان على عليه السلام به لحاظ سابقه و خدماتش به اسلام تنها فرد شايسته
احراز مقام خلافت بود بعد از قتل عثمان و دست يابى اميرمؤ منان به حكومت ، بنى هاشم حق خود را
بازيافته پنداشته و آرام گرفتند؛ اما حكومت آن حضرت ديرى نپاييد و پيش از آن كه بتواند اوضاع آشفته
را سامان دهد به شهادت رسيد و صلح امام حسن عليه السلام با معاويه و واگذارى حكومت به او، اميد بنى
هاشم را به نااميدى تبديل كرد. در دوران معاويه گرچه به احترام مفاد صلح نامه ، حركتى از سوى بنى هاشم
براى دست يابى به حكومت صورت نگرفت ، ولى شيعيان ناراضى از اين صلح ، از همان زمان به رهبرى محمد
حنفيه تشكيلاتى سرى بنيان نهاده و دعوت را آغاز كردند. (511)

بنى هاشم كه حق خود را پايمال شده مى پنداشتند و در هر فرصتى در پى باز پس گيرى حق خويش بودند، با قيام
امام حسين عليه السلام و پاسخ بى رحمانه اى كه امويان به آن دادند دريافتند كه باز پس گيرى حق از دست
رفته به آسانى ميسر نيست ، از اين رو؛ حفظ اسرار و دعوت سرى بيشتر مورد تاكيد قرار گرفت . آن گاه كه
امام حسين عليه السلام تصميم داشت مكه را به قصد كوفه ترك كند در ملاقاتى كه با محمد حنفيه و عبدالله
بن عباس ‍ داشت آن دو به وى سفارش كردند كه در مكه بماند و اگر مجبور به ترك مكه است به كوه هاى مرتفع
يمن برود و دعوتگرانش ررا به شهرها و ولايات بفرستد و چون شمار زيادى بر وى گرد آمدند، و امير خود را
از شهر راندند آن گاه او بدان جا رود و حكومت آنان را به دست گيرد. (512)

بعد از واقعه كربلا، شيعيان به دو دسته تقسيم شدند: گروهى اندك كه ابتدا بيش از سه تن نبودند، به امام
، سجاد عليه السلام معتقد بودند و گروهى كه اكثريت شيعيان و دوستداران اهل بيت پيغمبر مى شد، به محمد
بن حنفيه كه فرزند على عليه السلام و بزرگ علويان بود متمايل شدند و آرزو داشتند كه او قيام كند و
حكومت را به دست گيرد و انتقام بنى هاشم را از امويان بستاند. (513) محمد بن حنفيه سياستى را كه به امام
حسين عليه السلام پيشنهاد كرده بود خود به كار گرفت ؛ خودش در مكه ماند و پيروان قابل اعتمادش را
براى دعوت به عراق و ديگر بلاد فرستاد. (514)

شهادت امام حسين عليه السلام صفوف شيعيان را يكپارچه و متحد كرد و مرگ يزيد فرصت مناسب و شرايط
مساعدى را براى قيام محمد بن حنفيه فرآهم آورد، ولى دست اندازى ابن زبير به حكومت كه تا حدى رقيب بنى
هاشم بود. اين فرصت را از وى گرفت . محمد با آن كه شيعيان از او انتظارات زيادى داشتند و مختار به
بهانه خونخواهى امام حسين عليه السلام و به نام وى قيام كرده بود و با آن كه از سوى ابن زبير همه گونه
اذيت و آزار ديد ولى از هر گونه اقدام قهرآميزى خود دارى كرد. پس از او پسرش ابوهاشم سازمان دعوت را
منظم كرده و تشكيلاتى دقيق به وجود آورد و دعوت سرى پدر را ادامه داد و دعوت خود را در عراق و خراسان
متمركز كرد. (515) پيروان او در عراق و خراسان پنهانى با او مكاتبه كرده و كسب تكليف مى كردند. هدايا و
خمس اموال خود را براى تهيه اسباب كار نيز به او مى دادند. (516) پايگاه اصلى دعوت او در كوفه بود و
دعوتگرانش به خراسان اعزامى مى شدند؛ با اين حال ، با مراقبت شديدى كه عمال اموى در مورد حركات شيعه
داشتند مجال خروج نيافت و پيش از آن كه دعوتش ‍ به نتيجه اى برسد در سفرى كه از شام به مدينه مى رفت به
دست ماموران سليمان بن عبدالملك - شايد هم به دست محمد بن على - مسموم شد و به سال 98 هجرى در حميمه شام
درگذشت . (517)

چه بعد از مرگ ابوهاشم افراد زيادى چون محمد بن على ، عبدالله بن معاويه ، بيان بن سمعان ، عبدالله بن
عمرو بن حرب كندى ادعا كردند كه ابوهاشم آنها را به جانشينى خود برگزيده است . فرقه هاى زيادى چون

/ 91