عباسیان از بعثت تا خلافت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عباسیان از بعثت تا خلافت - نسخه متنی

محمد الله اکبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در اولين ديوان عباسيان ثبت شده بود و محمد بن على با نام و سابقه بكير آشنا بود. بكير مرد دنيا ديده و
با تجربه و كارمند ديوان بود و از آن جا كه قبلا همراه سپاه امويان در فتح كرگان و بخش هاى از خراسان و
حتى در فتح سند شركت كرده بود و هم براى تجارت و دعوت غالبا شهرها و مناطق خراسان سفر كرده بود و از
اوضاع خراسان آشنايى كامل داشت . او در ملاقات با محمد طى مذاكره اى بسيار طولانى اوضاع و احوال
خراسان و محبت و علاقه مردم آن سامان به آل محمد صلى الله عليه و آله و آمادگى آنان براى پيوستن به
دعوت همچنين روش خود را تشريح كرد و به محمد سفارش ‍ كرد كه همچون ابوهاشم دعوت را در خراسان متمركز
كند. در اين ملاقات بكير نام چند تن از افرادى را كه به تازگى در گرگان (ابوعبيده و قيس بن سرى ) و مرو
(سليمان بن كثير خزاعى ) از جان و دل پيوسته و قابل اعتماد بودند براى محمد بيان كرد. بكير پس از
ملاقات و ابلاغ پيام شيعيان كوفه ، از محمد اجازه خواست تا براى تملك تركه برادر خود كه در سند
درگذشته و مال هنگفتى به جا گذاشته بود، به آن سامان سفذر كند، محمد به بكير اجازه دعوت و مسافرت داد
و به او سفارش كرد كه كار تجارت را چنان جدى بگيرد كه هيچكس گمان نبرد كه او كارى جز تجارت انجام مى
دهد و هم از راه گرگان و مرو به سند سفر كند و پيام امام را مبنى بر جديت در امر دعوت ابلاغ كند. پس از
ملاقات ، محمد بن على به جنگ تابستانى رفت و بكير به كوفه آمده پيام محمد را رساند، و سپس راه خراسان
در پيش ‍ گرفت .

او ابتدا به گرگان رفته يك ماه در آن جا ماند؛ سپس با چند تن از شيعيان گرگان به مرو رفته در آن جا نيز
دو ملاقات كرده ؛ پس از ابلاغ دستورالعمل امام عباسى در امر دعوت راهى سند شد. (524) پس از اعزام بكير و
در همان سال ، محمد سه تن از دعوتگران خود - ابوعكرمه زياد بن درهم وابسته همدان محمد بن خنيس وابسته
همدان و حيان عطار - را كه از ياران نزديك ابوهاشم بودند (525) و قبلا در خراسان موفقيت هايى به دست
آورده بودند به رياست ابوعكرمه ، - كه در همان وقت او را ابومحمد صادق ناميد - با دستورالعمل ويژه اى
كه چگونگى كار و دعوتگران را بيان كرد، ورانه خراسان نمود (526) و به او سفارش كرد كه در كار دعوت از
روش ‍ بكير استفاده كنند. اكنون به بخشى از دستورالعمل امام عباسى ، محمد بن على ، به بكير بن ماهان و
ابوعكرمه اشاره مى كنيم . او در ضمن سفارش ‍ هايى مى گويد: ..... تجارت را چنان جدى بگيريد كه هيچ كس
گمان نبرد كه شما جز آن كار ديگرى هم داريد. (527) تا به گرگان وارد نشديد راز خود را پنهان داريد و چيزى
اظهار مكنيد. (528) شمشير كشيدن و دعوت به قيام مسلحانه بر شما حرام است تا به شما اجازه داده نشود، دست
به شمشير نبريد. (529) ستم هاى بنى اميه را بر شماريد و به مردم بگوييد كه آل محمد صلى الله عليه و آله
براى حكومت سزاوارترند. (530) توده مردم را به الرضا من آل محمد صلى الله عليه و آله دعوت كنيد (531) و هر
گاه از كسى مطمئن شديد راز خود را به او بگوييد. نام من بايد از همه مخفى باشد مگر كسى كه اطمينان و
اعتماد هم چند شما باشد و به او اطمينان كامل داشته و از او بيعت گرفته باشيد. اگر از نام امام
پرسيدند: بگوييد تقيه مى كنيم و فرمان داريم نام اماممان را پنهان بداريم . (532) شيعيان ما را از حركات
پسر عموهايمان از آل ابوطالب بر حذر داريد. (533) از مردى در نيشابور به نام غالب و گروهى از كوفيان از
جمله ، عياش ‍ بن ابى عياش و زياد بن نذير (هر دو از بنى تميم ) و ابوخالد جوالقى كه از او حمايت مى
كنند، بر حذر باشيد، زيرا آنان پى فتنه مى گردند. ما از آنان بيزاريم شما نيز از آنان بيزار باشيد
(غالب و يارانش در نيشابور مردم را به امامت امام باقر عليه السلام دعوت مى كردند) (534) از كوفيان
بپرهيزيد و هيچ يك از آنان را به تشكيلات خود نپذيريد، مگر كسى را كه به او اطمينان كامل داشته باشيد.

(535) چون به مرو وارد شديد در ميان يمنيان فرود آييد و با ربيعه الفت بگيريد و از مضريان بپرهيزيد. اگر
به كسانى از آنان اطمينان پيدا كرديد، دعوتشان كنيد. خراسان را مركز دعوت قرار دهيد و بيشتر عجمان را
دعوت كنيد كه آنان ياران ما و اهل دعوت ما هستند و خداوند دعوت ما را به آنان تاييد مى كند. با من جز به
ضرورت مكاتبه نكنيد؛ در آن صورت پيك شما از مردم خراسان و كسى باشد كه وفادارى اش آزموده شده باشد.

نامه هايتان را به عراق يا دمشق بفرستيد تا آنان نرد من بياورند. (536) جز در مراسم حج يا به موقع ضرورت
به ملاقات من نياييد و جان ما را در مقابل جباران اموى به خطر نيندازيد. (537) آنچه به شما گفتم به
ياران خود بگوييد و به آنان ابلاغ كنيد كه جز آنچه گفتم هيچ اقدام ديگرى نكنند تا فرمان من (538)
برسد....

/ 91