نقيبان و دعوتگران - عباسیان از بعثت تا خلافت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

عباسیان از بعثت تا خلافت - نسخه متنی

محمد الله اکبری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ابوعكرمه و يارانش با اين دستورالعمل به خراسان رفتند و با ياران خويش ‍ ملاقات كرده با همكارى آنان
مردم را به دعوت خويش فراخواندند و مدتى دراز به دعوت مشغول بودند تا آن كه دعوت را در غالب شهرهاى
خراسان گسترش دادند و افراد زيادى از عرب و عجم دعوت آنان را پذيرفته و با آنان بيعت كردند؛ سپس نام
بيعت كنندگان را نوشته و نامه هاى آنان به امام عباسى را گرفته به عراق بازگشتند. (539)

نقيبان و دعوتگران

ابوعكرمه مدتى دراز در خراسان به امر دعوت مشغول بود تا آن كه شمار بيعت كنندگان فزونى گرفت ، در اين
هنگام بزرگان دعوت را جمع كرده از ميان آنان دوازده نقيب ، به شمار نقيبان پيامبر در ميان انصار،
برگزيد كه هسته اصلى يا شوراى مركزى سازمان دعوت را در مرو تشكيل مى دادند و دعوت زير نظر آنان انجام
مى شد. سپس بيست تن را به عنوان عضو على البدل نقيبان (نظراء نقيبان ) انتخاب كرد و تا در موقع لزوم كار
نقيبان اصلى را انجام دهند .از آن پس گروهى را به عنوان سر دعوتگر (دعاة يا داعى الدعاة ) برگزيد تا بر
كار دعوتگران نظارت كنند. در درجه بعد هفتاد تن را به عنوان دعوتگر (داعى يا دعوتگر) تعيين كرد كه كار
اصلى دعوت در مرو و توابع آن را بر عهده داشتند. براى هر شهر و روستايى نيز دعوتگر يا دعوتگرانى تعيين
كرد كه در منطقه خود كار دعوت را دنبال كنند. (540) بدين سان تشكيلاتى منظم و گسترده و در نهايت اختفا
در گرگان و چهار ربع خراسان و ماوراءالنهر پى ريزى شد كه با تمام توان مردم را به آل محمد صلى الله
عليه و آله دعوت مى كردند. دعوتگران خراسان طبق دستورى كه از كوف مى رسيد كار خود را پى مى گرفتند.

علاوه بر آنان هر از چندى نماينده اى ويژه نيز با اختيارات كامل و دستورالعمل جديد از كوفه يا حميمه
به خراسان اعزام مى شد و پيوسته نامه هاى دعوتگران از شهرهاى مختلف به مرو و از آن به كوفه و سپس به
دمشق و از آن جا به حميمه با پيك هاى ويژه فرستاده مى شد. پاسخ اين نامه ها و دستورالعمل هاى جديد نيز
از همين طريق به دعوتگران ابلاغ مى شد.

سران دعوت خراسان همه ساله در موسم حج با امام خود ديدار و تبادل نظر مى كردند و خمس اموال شيعيان را
كه گرد آورده بودند به او مى دادند و با دستورهاى جديد برمى گشتند. دعوت در خراسان متمركز شده بود و
دعوتگران با عشق و علاقه و با سرسختى تمام كار خود را دنبال مى كردند و از شكنجه و زندان و اعدام و
بريدن دست و پا واهمه اى نداشتند. هرگاه به دست ماموران حكومت گرفتار مى شدند با زيركى و تجربه اى كه
داشتند راه رهايى خود را خوب مى دانستند و از آن جا كه پيوسته با خود كالا حمل مى كردند، خود را
بازرگان قلمداد كرده و از چنگ ماموران رهايى مى يافتند، ولى هميشه كار بر وفق مراد نبود و گاه اتفاق
مى افتاد كه والى خراسان برخى از آنان را گرفته و دست و پا مى بريد و به قتل مى رساند و به طور مثال
دعوتگران پر سابقه اى چون محمد بن خنيس و حتى رياست سازمان دعوت در مرو، ابوعكرمه ، در سال 107 هجرى و
عمار عبادى در سال 108 هجرى به دست اسد بن عبدالله والى خراسان گرفتار شد كه به جز عمار كه نجات يافته
بود بقيه را دست و پا بريده به دار آويخت (541) در سال بعد نيز عمار و شمارى ديگر از دعوتگران گرفتار
شدند كه به جز عمار كه دست و پايش را بريده به دارش آويختند ديگران نيز با همان حيله هميشگى نجات
يافتند. (542) بكير بن ماهان كه به سند رفته بود در سال 105 هجرى با مالى هنگفت به كوفه بازگشت و ديرى
نپاييد كه ابوميسره رياست سازمان در كوفه درگذشت ( 105 ه ) و محمد بن على ، بكير را كه مردى عاقل ، كار
كشته و صاحب نظر بود به رياست سازمان در كوفه منصوب كرد . با جاى گرفتن بكير در راس سازمان در كوفه ،
دعوت آهنگ تازه اى گرفت ، زيرا دعوتگران او را به بزرگى و دانش و تجربه مى شناختند و از مقام وى نزد
امام آگاه بودند. بكير افزون بر دعوتگران خراسان پيوسته داعيان كار كشته و با تجربه اى را از كوفه به
خراسان مى فرستاد. بنا بر گزارش منابع در سال هاى 100، 102، 104، 105 ، 107، 108، 109، 111، 114، 117، 118، 120، 126، 127، 128
هجرى ، افراد برجسته اى براى گسترش امر دعوت به خراسان اعزام شده اند. (543) در ميان واليان خراسان اسد
بن عبدالله قسرى كه دوبار ( سال هاى 106 - 109 و 117 - 120 هجرى ) ولايت آن ديار را داشت و با آن كه خود يمنى
بود، بر دعوتگران از همه بيشتر سخت مى گرفت و هر گاه بر آنان دست مى يافت دست و پايشان را بريده و آنان
را دار مى زد. (544) پس از مرگ اسد ( سال 120 هجرى ) دعوتگران نفس ‍ تازه اى كشيدند و دعوت گسترش بيشترى
يافت . بين سال هاى 118 تا 121 هجرى دعوت با مشكلاتى رو به رو شد كه بسيار خطرناك بود. در اين هنگام سليمان
بن كثير خزاعى كه در همان آغاز دولت عباسى ( 133 ه ) به دست ابومسلم (متوفاى (136) كشته شد، رياست سازمان

/ 91