نمايشنامه نويسى
به عنوان مقدّمه, اين نكته را كه از قول يكى از بزرگان ما نقل شده است; در صدر مقال مى آوريم كه گفته است: (سخنانى كه پشتوانه هنرى نداشته باشد, ماندگار نيست).براستى سخنانى ماندنى است كه علاوه بر محتواى ارزشمند با فصاحت و بلاغت و هنرمندى توأم باشد. مصداق اعلا و اجلاى اين سخن, معجزه باقيه رسول گرامى اسلام ^ قرآن كريم است كه در آن كتاب عظيم از آن چنين تعبير شده است:>اللّهُ نَزَّلَ اَحسَنَ الحَديث كتاباً مُتشابِهاً مَثانِيَ تَقشَعِرُّ منهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخشَونَ رَبَّهُم ثُمَّ تَلِين جُلُودُهُم وَقُلُوبُهُم إِلى ذِكرِ اللّهِ ذلِكَ هُدَى اللّهِ يَهدِى بِهِ مَن يَشَاءُ… <خداوند بهترين سخن را نازل كرد, كتابى كه آياتش (از نظر لطف و زيبائى و عمق و محتوا) همانند يكديگر است, آياتى مكرر دارد (اما تكرارى شوق انگيز) كه از شنيدن آياتش لرزه براندام كسانى كه در برابر پروردگارشان خاشعند مى افتد, سپس برون و درونشان نرم و متوجّه ذكر خداى مى گردد, اين هدايت الهى است كه هركس را بخواهد به آن راهنمايى مى كند.و حضرت على & درباره اين كتاب كريم چنين مى فرمايد:وَإن القُرآنَ ظاهِرُهُ اَنيق وَبَاطِنُهُ عَميق… ;
براستى قرآن كتابى است كه ظاهرش شگفت انگيز و باطنش ژرف و عميق است.پس از قرآن مجيد, پيامبر اكرم ^ و ائمه معصومين } و پيشوايان گرانقدر و خطباء و بلغاء نامور و سخندانان نكته سنج و شاعران سخته گوى سنجيده سخنِ متعهّد, نمونه هاى عالى سخنان شيوا و ماندگار را به جهان اسلام و دنياى هنر و ادب عرضه كرده اند كه هريك را بنابر مرتبت خويش ارزشى است والا و مقامى است در خور از سخنانى اين چنين كه پايگاهى الهى و مقامى ملكوتى دارند بگذريم, حتى سخنان شوق انگيز و گفتارهاى پند آميز نيز وقتى مؤثر است كه علاوه بر زيبايى و هنرمندى, از درونى آ گاه و جانى تافته و روحى گداخته از آتش شوق برخيزد تا لاجرم بر دلها نشيند و تأثيرى عميق برجاى گذارد.همه سخنان ماندگار و هنرمندانه از اصلى كه بدان در بالا اشارت رفت ـ كم و بيش ـ مايه مى گيرد.بارى يكى از انواع ادبى كه مى تواند در جامعه تأثيرى بسزا كند و در تربيت ابناء بشر و آحاد مردم و راهبرى آنان به سوى كمال و اصلاح بسيار پرتأثير باشد, نمايش (تآتر) و دكلاماسيون (با روح ادا كردن مطلب) و سخنورى (در حد هنرمندى و در اوج فصاحت و بلاغت), سينما و انواع ديگر هنر مطلوب و مشروع است.اينك در اين بخش به اجمال به نوع ادبى نمايش و نمايشنامه نويسى مى پردازيم:تآتر از نوع هنرهاى نمايشى (دراماتيك) است كه گوشه اى از زندگى را به كمك سخن, آهنگ حركات, حالات غم و شادى, سكوت و هيجان و صحنه متناسب (دكور) به يارى بازيگر يا بازيگران ورزيده به نمايش مى گذارد. كلمه تآتر خود از ريشه يونانى ( Theonai) گرفته شده كه به معناى (من تماشا مى كنم) است.آنچه حوادث و پيشامدهايى را در بردارد و هيجانها و حركتهاى ناشى از آنان را به هر يك از بازيگران, متناسب با نقشى كه در تآتر ايفا مى كنند, منتقل مى كند; نمايشنامه (پيس تآتر) است. نمايشنامه را كسى مى نويسد كه استعداد آفرينش هنرى دارد و مى تواند محتواى آن را از زندگى روزمره, تاريخ, داستان كوتاه يا بلند و… بگيرد و به آن نظمى استوار ببخشد و جهات مختلف را دقيقاً به صورتى منظّم و منسجم درآورد. نمايشنامه نيز مانند داستان, هدف معينى را دنبال مى كند و به نتايج خاصى منتهى مى گردد.هنر نمايشنامه يا پيس تآتر داراى حركت (آ كسيون) و انتريگ (وقايع اساسى نمايشنامه) است. آ كسيون (= حركت) عبارت است از عصاره و موضوع اصلى است كه نويسنده مى خواهد آن را بپروراند و از آن نتيجه بگيرد.انتريگ, عبارت است از سلسله پيشامدهاى مختلف كه در جريان آنها موضوع اصلى نمايشنامه, گسترش و پرورش مى يابد تا در آخر به نتيجه برسد. هر نمايشنامه, مانند داستان تقسيماتى دارد:1. عرضه و نمايش (Exposition): كه درحكم مقدمه است و در جريان آن, بازيگران اصلى با روحيه و خصال و روابط آنان با يكديگر معرفى مى شوند و به تدريج با جريان حوادث نيز آشنايى حاصل مى گردد.2. گره, يا گره خوردگى, جائى است كه كلاف حوادث چنان درهم پيچيده مى شود كه خوانندگان يا تماشاگران نمى توانند پيش بينى كنند كه حوادث به كجا خواهد انجاميد و كدام قهرمان پيروز و سربلند يا شكست خورده و رسوا خواهد شد.3. گره گشايى, قسمت پايانى نمايشنامه است كه افق روشن مى شود و كم كم نتيجه آشكار مى گردد و نمايشنامه ختم مى شود.معمولاً نمايشنامه ها به سه نوع منقسم مى شوند:1. تراژدى, كه معمولاً غم انگيز است و به مرگ يا نابودى شخصى خاتمه مى يابد مانند: نمايشنامه (اتللو) از شكسپير.2. كمدى, كه گرچه در معنا دردآور و متنبّه كننده است, ولى به ظاهر مسرّت بخش و خنده آور است, زيرا خصال زشت افراد بشر را به نمايش مى گذارد و نقطه هاى ضعف بشرى را نشان مى دهد. مانند نمايشنامه هاى (مولير) از جمله: (خسيس).3. درام, كه معمولاً بدان غم انگيز اطلاق مى شود, ولى از جهت اصطلاح, هرنمايشنامه اى است كه نتيجه آن غم انگيز باشد يا مسرّت بخش .در هر نمايشنامه و اجراى آن چند عامل تأثير مى گذارد و آن را عالى يا متوسط, يابد, معرفى مى كند: جنبش (ژست) حالت ـ بيان ـ و آهنگ كلام و….هر يك از نكته هاى مزبور دخالت تام در اجراى نقش بازيگر دارد.مثلاً اگر آهنگ كلام را در نظر گيريم ملاحظه خواهيم كرد كه چقدر آهنگ در اداى مطلب مؤثر است, براى نمونه كلمه (مادر) را در نظر بگيريد. گوينده خوش بيان مى تواند همين كلمه چهار حرفى را در جاهاى مختلف به چندين نوع ادا كند و از هر نوع ادايى يك منظور را بخواهد.آخرين نكته اى كه در اين مختصر بايد يادآور شويم اين است كه: تآتر مى تواند عميق ترين پيامها را به بهترين صورت به تماشاگران ابلاغ كند. نيز بايد بدانيم كه نوشتن نمايشنامه مرحله اول است,ولى مرحله اى مهمّ و فنى. بعد از آن, نوبت به بازيگران و گزينش آنان مى رسد كه بسيار دقيق است و بايد بازيگران ابتدا چندين بار, نمايشنامه را بخوانند و با فضاى كلى نمايشنامه ونقشهاى مختلف آشنا شوند و پس از آن كه نقش خود را ـ با توجه به جميع جهات ـ انتخاب كردند, زير نظر استادان كار آزموده و متخصص تمرين كافى كنند.و باز آخرين سخن آن كه: قبل از همه چيز در كار نمايشنامه نويسى و بازيگرى تآتر, استعداد و شوق و علاقه شرط اساسى است.