ادبيات چيست؟
استفاده از ادبيات فارسى در حوزه هاى علمى امرى ضرورى است.پيش از آن كه وارد بحثهاى ديگر شويم, ابتدا ببينيم ادبيات چيست و چه مسائلى را در برمى گيرد؟ادبيات مجموعه آثار كلامى و سخنان زيبا و خوبى است به نظم يا نثر كه حامل پيامى است. اين آثار لذت بخش و مفيد را اگر با ديدى جهانى بنگريم شامل مجموعه گفتار بر جاى مانده از اديبان, شاعران و نويسندگان جهان مى شود, و اگر تنها از نظرگاه ادب اسلامى بنگريم شامل آثارى مى گردد به نظم يا نثر كه در كشورهاى اسلامى به زبانهاى عربى, فارسى, تركى, اردو و … نگاشته شده است.در قديم علوم ادبى را شامل دوازده نوع مى دانستند كه شاعرى آنها را در اين دو بيت به نظم آورده است.
نحو و صرف, عَروض بعدَهُ لغة
كَذَا المَعانِى البَيان, الخطّ, قافية
تاريخُ, هذا لعلم للعُربِ اِحصاءُ
ثُمَّ اشتقاق, قَرضُ الشّعر اِنشاءُ
تاريخُ, هذا لعلم للعُربِ اِحصاءُ
تاريخُ, هذا لعلم للعُربِ اِحصاءُ
هرچه شعاع گسترش قرآن بيش تر شد, دامنه آن نيز وسعت بيش تر يافت.در كشور اسلامى ما ايران نيز بعد از ظهور اسلام و پذيرش دين مبين و برچيده شدن دستگاه پرزرق و برق ساسانيان و پديد آمدن فارسى درى ـ كه نخست بار از بلخ نشأت گرفت و به ديگر سرزمينها به ويژه سرزمين پهناور خراسان سرايت كرد ـ در اوايل قرن سوم هجرى گفتن شعر به زبان درى ـ كه آميخته اى از زبان فارسى و عربى بود ـ آغاز شد; و از اين زمان به بعد طلايه داران ادب فارسى, به تدريج در دو رشته نظم و نثر آثار ارزنده به وجود آوردند.خط فارسى تقليد گونه اى از خط نسخ عربى و اوزان شعرى نيز همان بود كه اقوام عرب و بعدها شعراى اسلامى در اشعار خود به كار مى بردند و لغات عربى نيز همچون شير و شكر در زبان درى به هم آميخت.البته قوم ايرانى كه اسلام را همچون آب زلالى كه به كام تشنه طلبى فروچكد ـ از آن جهت كه مروج مساوات و مواسات و برادرى و الغاء تبعيضات طبقاتى و محو استثمار فرد از فرد بود; جان تازه يافت و آن را ـ با آغوش باز پذيرا شد; چون قبل از اسلام تجربياتى در فنون كشوردارى و برخى علوم داشت با ذوق و مهارت خاص خود در هرچه اقتباس مى كرد تغييرى مناسب و شايسته آن, چنانكه مناسب اوضاع و احوال بود, مى داد. در ادبيات و خط و زبان و شعر و شاعرى نيز هرچه گرفت با چاشنى ذوق خود درآميخت و بدان صبغه قومى بخشيد. چنين بود كه شعر و شاعرى نيز به زودى راه صحيح خود را در اين مرز و بوم پيش گرفت و شاعران زيادى پديد آمدند.اما سخنگستران ما از شاعر و نويسنده و مورخ و… همه از جهت مايه و محتوا تحت تأثير اسلام و علوم اسلامى و در درجه اول قرآن كريم و حديث و حكمت هاى ناب قومى و دينى بودند, كه در مراحل تحصيلى خود آموخته بودند و از كودكى با آنها انس و الفتى ناگسستنى داشتند.امروز وقتى به دوران گذشته و سابقه هزار سال نظم و نثر ادبى خود مى نگريم بى درنگ درمى يابيم كه در دُرَر كلام و درة التاج آثار ادبى ما, تحت تأثير قرآن و حديث, حكمتهاى نكته آموز قومى و اسلامى پديدآمده است. در آثار ادبى ما, همه جا يا عين آيات بينات قرآنى يا مفهوم و ترجمه آنها, يا حديث و روايت, بعينه نقل شده يا در پوششى تازه عرضه شده است. اگرچه اين امر احتياج به آوردن دلايل و نقل شواهد ندارد; با وجود اين چند سطراز آثار كهن فارسى نقل مى كنيم: در مقدمه شاهنامه ابومنصورى كه متعلق به اوايل قرن چهارم هجرى است و در آن كلمات عربى بسيار كم ديده مى شود, اين چند سطر را در آغاز مقدمه مى خوانيم:سپاس و آفرين خداى را كه اين جهان و آن جهان را آفريد و ما بندگان را اندر جهان پديدار كرد و نيك انديشان را و بدكرداران را پاداش و با دافره برابر داشت و درود بر برگزيدگان و پاكان و دينداران باد, خاصه بر بهترين خلق خدا محمد مصطفى ^ و بر اهل بيت و فرزندان او باد.كتاب كهن ديگرى است به فارسى كه در اوايل قرن پنجم هجرى تأليف شده است به نام قابوسنامه فصلى از آن چنين آغاز مى شود:بدان اى پسر! كه ايزد تعالى اين جهان را نه از بهر نياز خويش آفريد و نه بر خيره آفريد بلكه بر موجب عدل آفريد و بياراست بر موجب حكمت.گلستان سعدى شيرازى كه نمونه عاليترين نثر مسجع است, مشحون است به مضامين آيات و احاديث و اخبار. ديباچه و سرآغاز آن چنين است:منت خداى را عزّ وجلّ كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزيد نعمت.در همين عبارت كوتاه كه شامل دو جمله است به دو آيه شريفه قرآن اشارت دارد:طاعتش موجب قربت است به >انّ أكرمكم عند الله أتقيِكم< و به شكر اندرش مزيد نعمت به >ولئن شكرتم لأزيدنّكم<
سپس سخن را بدين صورت ادامه مى دهد:هرنفسى كه فرو مى رود ممد حيات است و چون بر مى آيد مفرح ذات; پس در هر نفسى دو نعمت موجود است و بر هر نعمتى شكرى واجب.
از دست و زبان كه برآيد
كز عهده شكرش به درآيد
كز عهده شكرش به درآيد
كز عهده شكرش به درآيد
بيش تر اشعارى كه رواج عام يافته و در روانى و شيوائى كم نظير است ترجمه حديث يا مضمون آيه اى است از آيات قرآن از جمله شعر معروف:
بنى آدم اعضاى يكديگرند (يا: يك پيكرند)
چو عضوى به درد آورد روزگار
تو كز محنت ديگران بيغمى
نشايد كه نامت نهند آدمى
كه در آفرينش ز يك گوهرند
دگر عضوها را نماند قرار
نشايد كه نامت نهند آدمى
نشايد كه نامت نهند آدمى
ه در جهان امروز به كمك ادبيات آمده و آن را به صورتهاى مختلف تجسم و تحرك مى بخشد.هنرمندى و نبوغ نويسنده و شاعر در پديد آوردن هريك از رشته هاى ادبى و نقشهايى كه افراد ايفا مى كنند, در القاء مطالب تأثير فراوان دارد.اين كه ادبيات را, برخى از صاحبنظران, آئينه تمام نماى افكار و انديشه ها و آمال هر اجتماع دانسته اند, از جهتى, سخنى گزاف نيست.در كشورهاى استكبارى و جناحهاى امپرياليستى كه عده اى از صاحبان زر و زور در ناز و نعمت و رفاه مادى به سر مى برند, نويسندگان و شاعران خود فروخته, براى ارضاء تمايلات چنين طبقه اى مرفه كه تنها به شكم و متعلقات آن مى انديشند و به دنبال تازه جوئى در شهوترانى به هر وسيله مشروع و نامشروعى دست مى يازند, نويسندگان و شاعران خود فروخته و قلم بمزد, رمانهاى عشقى مى نويسند و همين رمانهاى مبتذل را به صورت سناريو (فيلمنامه) درمى آورند و صحنه هاى شرم آور شهوى را بر روى پرده سينما مجسم مى نمايند و از اين راه هم تمايلات طبقه مرفه را ارضا, مى كنند و هم پول هنگفتى از اين طريق نامشروع به جيب خود و همكاران خود سرازير مى نمايند و همين پولها به نوعى ديگر اجتماع را به لجن فساد, آلوده مى سازد. در عوض در اين اجتماعات به امور معنوى و انسانى كم تر توجه مى شود و از انتقادات سازنده اجتماعى كم تر خبرى است و اگر هست بسيار رنگ باخته و بى رونق است. دين در اين جوامع يا نيست و اگر هست محصور در كليساهاست كه تنها روزهاى يكشنبه گشوده مى شود و با تشريفاتى خاص برگزار مى گردد. نويسندگان و شاعران در چنين اجتماعى مزدور و اجير صاح
بان زر و زور و تزويراند و دردهاى اجتماعى را يا حس نمى كنند و يا تعهدى در قبال نابسامانيهاى اجتماعى ندارند; قلمى مى زنند و صفحاتى سياه مى كنند و از اين رهگذر پولى فراچنگ مى آورند! برخى از اين هنرمندان ـ به ظاهر هنرمند ـ همچون شعراى در بارهاى گذشته كشور ما هستند كه تنها كارشان سرگرم نگهداشتن پادشاهان مستبد خوشگذران و ممدوحين بود. اينان: (نويسندگان و بخصوص شاعران) به ستايشگرى افراد بى ارزش و ستمگر و جنايت پيشه مى پرداختند و با سخنان خوش آهنگ و پرزرق و برق خويش پرده اى بر روى جنايات آنان مى كشيدند و از پولى كه از اين طريق به دست مى آوردند به عياشى مى پرداختند و ديگدان آشپزخانه را از نقره و طلا مى ساختند و كارى به كار مردم رنجديده و زجر كشيده اجتماع, كه بار سنگين دربارها بر دوش آنان بود, نداشتند.اما در اجتماعاتى كه آزادى بيش ترى حاكم است و فرهنگ مردم و در نتيجه بينش شاعران و نويسندگان و هنرمندان عميق تر است, آثار انتقادى صحيحى عرضه مى شود و قلم نويسندگان و شعر شاعران, همچون تازيانه اى بر گرده صاحبان زر و زور نواخته مى گردد; به اميد آن كه, روزى به خود آيند و راه صحيح را تشخيص دهند; و به طبقات زجر كشيده اجتماع بيش از پيش بينديشند. اگر چه اين مشعلداران اجتماعى در چنين جامعه اى زجر و خوارى مى بينند و به گوشه هاى سياهچالهاى مخوف در مى افتند و حتى تبعيد مى شوند و سرانجام سرشان بر سر چوبه دار بالا مى رود. با اين همه, سخنان آتشين و انتقادى خود را بى پروا بر زبان مى رانند و از هيچ كس پروائى ندارند. مانند شاعران و نويسندگان آزادانديش مسلمان فلسطينى كه براستى از درنده خوئى صهيونيستها و اسرائيليهاى غاصب رنج مى برند و شاعران و گويندگان آفريقائى كه سالهاست از تبعيضات نژادى نژادپرستان در عذاب اند.از سوى ديگر, سازمانهاى حكومت هاى استعمارى و امپرياليستهاى سودپرست جهانخوار, رسانه هاى گروهى را در اختيار دارند و با بوق و كرنا حقايق مسلم را وارونه جلوه مى دهند و هر جنبش اسلامى و آزاديخواهى را ـ به خيال خود ـ مى خواهند خنثى كنند و آنچه طراحان فكرى و اجتماعى آنها تصويب مى كنند در لباس ادبيات و هنر به جهان عرضه مى نمايند و از شمشير برنده الفاظ و كلمات زيبا و آثار ادبى نغز و هنرمندانه به نفع خود سود مى جويند و آنها را عليه بشريت و حقوق مللى كه خود ظاهراً از آن جانبدارى و دفاع مى كنند, به كار مى اندازند.متأسفانه چنين است وضع ادبيات در پاره اى از كشورهايى كه اسير كمپانيهاى چند مليتى بزرگ و اجير جهانخواران ضد بشرند. ادبيات در برخى كشورها ـ به جز در برخى موارد ـ اصالتى ندارد بلكه ابزارى است در دست آنان كه از راه تخدير اعصاب و تأثير بر اذهان مى خواهند چند صباحى به استثمار و استكبار ناموجه خود ادامه دهند.اما در يك كشور اسلامى كه همه چيز بر ملاك دين و اعتقادات مذهبى و امور معنوى پايه ريزى شده و مى خواهد به خواست خداوند متعال, مدينه فاضله اسلامى را به وجود آورد; ادبيات بايد در جهت كمال و به سوى (الله) و در خدمت دين و اعتقاد به قرآن و ساير مبانى عقيدتى باشد. با توجه به اين حقيقت كه قرآن خود بزرگترين مظهر سخن بليغ و كلام معجزه آساى وحى است كه از مصدر جلال الهى براى هدايت خلق صادر شده و چنانكه گفتيم, آنچه در مورد ادبيات فارسى و رشته هاى مختلف آن مطرح است مخصوصاً براى تبليغ و ابلاغ پيام و بويژه براى نويسندگان, خطباء و اهل منبر و ارشاد ضرورت بيش ترى دارد كه از اين محرك ها و جاذبه هاى ادبى براى ارشاد مردم سود بيش تر بجويند و دين خدا را به طور واقعى و حقيقى در بين مردم, بخصوص نسل جوان كه آمادگى بيش ترى دارند, بگسترند.امروز دشمنان ما بخصوص آمريكاى جهانخوار آزمند با استخدام دانشمندان و به كار گرفتن اديبان و نويسندگان حرفه اى و رسانه هاى گروهى از راديو و تلويزيون و مجله ها و روزنامه هايى با تيراژ ميليونى و حتى چند ميليونى براى تبليغ گفتارهاى فريبنده و خوش ظاهر و در معنا ضد بشر سود مى جويند و آنها را در بين مردم بى خبر يا اغفال شده, نشر مى دهند و نمى گذارند حقايق دينى و انسانى به گوش مردم جهان برسد. ما نبايد در برابر چنين امواجى عظيم كه در سراسر جهان براى خواب خرگوشى مردم در بند مانده و تداوم اين وضع تلاش دارد, دست روى دست بگذاريم و منتظر بمانيم, بلكه بايد با سلاحهاى برنده اى همانند سلاحهاى تبليغى آنها به ميدان آييم و در برابر آنها مردانه بايستيم تا تبليغات زهرآ گين آنها خنثى شود.امروز مردم مستضعف جهان بخصوص جهان سوم كه سالهاست از تبعيض نژادى رنج مى برد تشنه مساوات و مواسات اسلامى اند. امروز كشورهاى مسلمان عربى و غير عرب به وحدت عظيم يك ميلياردى نيازمندند كه قواى خود را يكى كنند و در سايه كلمه توحيد و توحيد كلمه بپاخيزند و دست اتحاد در دست يكديگر بگذارند و در برابر خصم چپاولگر قد علم كنند. امروز جوانان و نسل نو كه از دنياى خشك و بى روح ماشين و تكنولوژى سرخورده شده اند و تشنه معنويت اند ولى كام جانشان در برابر سرابهاى خيالى همچنان تشنه مانده به زلال معنويت عشق و عرفان و انديشه هاى انسانى و اسلامى نياز دارند, بيش از همه جوانان گمراه و غربزده كشورهاى شرقى و اسلامى و احياناً كشور اسلامى عزيز ما ايران, آماده اند كه هويت واقعى اسلامى خود را باز يابند و بفهمند كه آنچه خود دارند از ديگران تمنا نكنند و در پى سراب غرب و شرق حيرت زده روان نشوند, اينها همه مستعد و آماده اند كه جذب شوند. اينان بايد با اسلام و انقلاب اسلامى و حقايق ناب دينى به خوبى آشنا شوند; با مفهوم ايثار و شهادت و تهذيب, با سير انديشه ها و چهره هاى ادبى و سير اجتماعى ايران در دورانهاى گذشته و معاصر, ب
ا آثار ادبى منظوم و منثور و گنجينه هاى اخلاقى و دينى اسلامى و حقايق عرفان اسلامى و فلسفى, كم كم مأنوس و آشنا گردند.از جهت ادبى, آشنايى با دستور زبان فارسى و مقدارى زبان شناسى و شيوه هاى نويسندگى و در حد لزوم مطالعه مكتبهاى ادبى مغرب زمين و سبكهاى ادبى فارسى براى طالب علم ضرورت دارد. چه در هر حال طلبه حوزه براى انتقال فرهنگ دين به مردم جامعه خود بايد از اين همه ـ كه بر شمرديم ـ با خبر باشد و از همان راهى به خصم بى امان حمله آورد و او را مجاب و مغلوب سازد كه او با همان سلاح به ميدان آمده است. طلبه حوزه بايد سخنانش, به عنوان مبلغ دين و انقلاب اسلامى, جاذبه داشته باشد و اين جاذبه را تنها از طريق آ گاهى و حفظ برخى آثار منظوم و منثور زيبا و پربار و جالب توجه مى توان به دست آورد و از آنها در جهت تعهد و مسؤوليت دينى و وجهه توحيدى و اسلامى, در جامعه بهره برد.البته اين كارها همه در حاشيه كارهاى اصلى طلاب محترم حوزه هاست. كارهاى اصلى عبارت است از آموختن مقدمات صرف و نحو و لغت و اشتقاق معانى و بيان و بديع و علوم بلاغى قرآنى, تفسير و مهم تر از همه فقه و اصول و برگزيدن رشته هاى تخصصى تا سر حد اجتهاد و اين امرى كه در حاشيه است و براى مبلغ اسلامى ضرورت بيش تر دارد همان جنبه هاى ادبى و تبليغى است كه بدان اشارت رفت و پيداست كه جمع كردن بين همه اينها كارى است بس خطير و توانفرسا ولى از آن گزيرى نيست كه مولى الموالى حضرت على & فرمود:بقدر الكدّ تكتسب المعالي ومن طلب العلى سهر الليالى
همچنان كه تمام رشته هاى متفرع از دين, زاييده تعهد و پاى بندى به اعتقادات مذهبى بوده و به منظور هرچه بيش تر فهميدن مسائل قرآنى و دينى بوده است آشنايى با ادبيات فارسى در حد آ گاهى از پيشينه ادبيات و بهره ورى از واژگان بيش تر در بيان منظور (در خطابه و منبر ـ در نگارش كتاب و مقاله ـ در مناظره و بحثهاى دينى و در تبليغ و ارشاد) آشنايى با تراجم احوال بزرگان شعر و ادب فارسى و مكتبهاى شعرى و سبكهاى مختلف نظم و نثر (از جهت قالب و محتوا) در دوره هاى گوناگون ادبى و علت پديد آمدن مكاتب و پيوندى كه با جمعه داشته و در چه حدى اين پيوند برقرار بوده است لازم مى نمايد. مطالعه در ادبيات مردمى و دربارى و علت پناهنده شدن شاعران و نويسندگان به دربارها و تأثير سوئى كه در شعر مدحى برجاى نهاده است از مطالبى است كه درخور شناخت مى باشد. و نيز آ گاهى يافتن از شيوه كار قدما و تبحر آنها در نگارش كتابهايى به زبان شيرين فارسى, در عين اين كه زبان علمى زبان عربى بوده است و بيش از همه آشنايى با وضع تاريخى و اجتماعى و دينى و قومى امت مقاوم ايران در برخورد با حوادث توانفرسا و مقاومت سرسختانه آنها در برابر طوفانهاى ه
ول انگيز تاريخى از امورى است كه طلاب محترم حوزه ها بايد تحصيل كنند.مطالعه آثار ادبى و عرفانى مانند: مثنوى ملاى روم, آثار شيخ عطار (از قبيل منطق الطير, مصيبت نامه, الهى نامه و…) ديوان ناصر خسرو قباديانى (شاعر شيعى متعهد و مقاوم در برابر منحرفان و مداحان پست دربارى) ديوان سنائى غزنوى, كليات شيخ سعدى شيرازى (كه حاوى نغزترين نمونه هاى نظم و نثر است) ديوان حافظ و عراقى و فروغى بسطامى, كليات عبيد زاكانى (كه در افشا كردن و دريدن پرده هاى ريا و تزوير سهمى مهم دارد) و از متأخران و معاصران: ديوان فيض كاشانى, ديوان نراقى, ديوان حاج ميرزا حبيب خراسانى, ديوان عشقى, عارف, پروين اعتصامى, فرخى يزدى, ملك الشعراء بهار, شهريار تبريزى, ديوان اميرى فيروزكوهى و برخى از شعراى نوپرداز معاصر مانند: مهرداد اوستا و سبزوارى لازم بل واجب است.از آثار منثور فارسى مطالعه تفسيرهايى كه از آنها نام برديم و كتابهاى مهمى مانند: تاريخ بيهقى, چهار مقاله نظامى عروضى سمرقندى, كليله و دمنه بهرامشاهى (تصحيح مجتبى مينوى طهرانى), تذكرة الاولياء شيخ عطار, وجه دين و خوان اخوان لازم است.سخنان درربار رسول اكرم ^ و نهج البلاغه حضرت امام على & و صحيفه سجاديه و دعاها و راز و نيازهاى حضرت على بن الحسين & كه هركدام آيتى در بلاغت و سخندانى است و حاوى كلامى است فوق كلام بشر و پايين تر از كلام خدا, هر نكته و كلمه آن مى تواند موضوع كتابهاى ادبى و آثار نغز شعر و نثر قرار گيرد. چنانكه بر اين كتابهاى عظيم تفسيرها و شرح هاى بسيار زياد نوشته اند و هنوز هم مى نويسند و تا دامنه قيامت, همچنان, خواهند نوشت.ما در موقعيت حاضر با انقلاب شكوهمند اسلامى مان كه انظار جهانيان را به خود متوجه ساخته است چگونه بايد باشيم و چگونه بايد عمل كنيم و از ادبيات در حوزه هاى علمى سود جوئيم؟ اين سؤالى است كه ما در اين چند سطر باقيمانده بدان پاسخ خواهيم داد.براى نشر حقايق اسلامى, طلبه متعهد بايد به زبان روز كاملاً آشنا باشد و اين آشنايى را عميقاً با مسؤوليت و تعهد توأم سازد. گفته اند: ادبيات موتور جامعه است, يعنى قدرت محركه. ما اگر نتوانيم به طور دربست اين انديشه را قبول كنيم; پس از اعتقاد به مبانى توحيدى و دينى كه اجتماع در درجه اول بر آن تكيه دارد, بايد ادبيات را يكى از محركهاى مؤثر و نافذ مردم به حساب آوريم. زبان مشترك كه تفاهم را نتيجه مى دهد, اشتراك در آثار ادبى قومى كه پشتوانه اى مهم براى نزديكى به يكديگر است; سنتها و مشتركات ديگرى كه در بزرگداشت بزرگان دين و علم و ادب وجود دارد و همه افراد را در كانونهايى از نور و روشنايى به هم نزديك مى كند و گرمى و حرارت به همگان مى بخشد; همه و همه را مى توان در بخش مهمى از ادبيات كه شامل تاريخ ادبيات و آثار شعر و نثر و حكايات و سرگذشتهاى تلخ و شيرين جامعه است قرار داد.آشنايى با سرگذشت فرهنگى و قومى امت بزرگ ما, بخصوص در دوران اسلامى و كارهايى كه هموطنان بزرگوار ما در زمينه هاى ادبى از تفسير و لغت و صرف و نحو زبان عربى, آثار منظوم و منثور در زمينه هاى مختلف به وجود آورده اند; ضرورت خاص دارد. به تهذيب نفس و تكميل و تربيت وجودى خود, كما هو حقه, آشنايى حاصل كنند, كه بسيارى خوشبختانه نه تنها آشنا شده اند, بلكه در خيل شهداء و جانبازان و دلباختگان شهادت و ايثار درآمده اند. پس از اتمام ماموريت مان در داخل كشور بايد به صدور انقلاب اسلامى به كشورهاى همجوار و تبليغ برون مرزى توجه خاص كنيم و بعد از آن به كشورهاى غرب و شرق بپردازيم كه دين اسلام دينى است جهانى و آيينى است همگانى.وقتى به سلاح علم و ادب مسلح شديم بايد با رشادت كامل و توكل بر ذات اقدس احديت قدم جلو نهيم كه: العاقبة للمتقين خداوند بزرگ پشتيبان ماست: >إن تنصروا الله ينصركم و يثبت أقدامكم< .