مقدمات نويسندگى - شیوه نویسندگی و نگارش نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شیوه نویسندگی و نگارش - نسخه متنی

احمد احمدی بیرجندی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مقدمات نويسندگى

پيش از هر چيز, بايد بگويم كه نويسنده اين سطور, ادعايى در اين زمينه ندارد; تنها مى خواهد در اين بخش و بخشهاى آينده خواننده عزيز (حوزه) را با الفباى نويسندگى و نگارش ـ در حد لزوم ـ آشنا كند; چنانكه خود در طول سالها معلمى, با آن آشنا شده و قواعد آن را به كار بسته است.

نويسندگى و نگارش, قاعده يا قواعد محدود معين مدونى مانند برخى از حرفه ها و فنون ندارد كه با آموختن آنها بتوان براستى نويسنده شد, آن هم نويسنده اى كه در دلها نفوذ كند و عقلها را تسخير نمايد. شك نيست كه نويسندگى و نگارش در مراحل ابتدايى, شيوه ها و قواعدى دارد, كه بايد ياد گرفت و مهم تر آن كه, بايد به كار بست; ولى نه در حد (نويسنده) شدن به معناى عالى و متعالى كلمه, بلكه در حد الفباى كار همچنان كه اشاره كردم.

فرض كنيد, كسى مى خواهد شناگر قابل يا راننده ماهرى شود. چنين كسى از كجا بايد شروع كند؟

اوّل بايد كتابى در زمينه شنا كردن بخواند يا قواعد آن را از استاد فن بشنود, يا جزوه فن رانندگى و علائم آن را دقيقاً بخواند و حفظ كند تا بتواند ازلحاظ (نظر) و (تئورى)قواعد را ياد بگيرد و به خاطر بسپارد.

امّا آيا كار به همين جا ختم مى شود؟خير.

علاقه مند به ياد گرفتن شنا, ابتدا بايد در حوضچه اى و سپس حوض و بركه و استخرى و حواشى رودخانه اى و كم كم كنار و گوشه درياچه اى, زير نظر مربّى, به شنا بپردازد; عملاً در آب فرو رود, غوطه خورد تا بتواند كم كم با امواج سهمگين دريا دست و پنجه نرم كند تا به مرور زمان شناگر شود, و قس على هذا….

آرى:




  • سالها بايد كه تا يك سنگ اصلى زآفتاب
    لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن



  • لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن
    لعل گردد در بدخشان يا عقيق اندر يمن



بنابراين, نويسندگى هم مقدمات و لوازمى دارد و هم قواعد و مقرراتى;ولى در مرحله بدوى و ابتدايى, آن هم نه لازم و كافى بل لازم و نه كافى. زيرا: هزارنكته باريكتر ز مو اين جاست….

يكى از آن (هزار نكته)ذوق و قريحه خدا داد است و همان است كه (اصلى) را از (بدلى) جدا مى كند. به قول شاعر: (قبول خاطر و لطف سخن خدا داد است) و اين همان است و همان (آن) است كه فى المثل غزل لطيف حافظ را از غزل (خواجوى كرمانى) و (وحشى بافقى) و حتى (استاد سخن: سعدى) و ديگران, جدا مى كند و سخن شناس با شنيدن (غزل) شاعر بى آن كه (مهر تخلص) را در پاى غزلش زده باشند, آن را از ديگران باز مى شناسد; يا سخن شناس دانا (نثرِ مسجّع و دلپذير) سعدى را از نثر جامى در (بهارستان) و يا قاآنى در (پريشان) تشخيص مى دهد و (نكته هاى) ديگركه ما به برخى اشاره خواهيم كرد. بدين جهت كه (مقدمات) براى نويسندگى (لازم) است, امّا كافى نيست با اين همه, نبايد دست روى دست نهاد و زانوى غم در بغل گرفت و از سر حسرت گفت:

(چه فايده؟ چرا زحمت بكشيم و به دنبال كارى برويم كه دست يافتنى نيست!)
ـ خير, برادر, خواهر, چنين نيست. به قول معروف: (مالايُدرك كلُّه لايُترك كُلُّه).




  • آب دريا را اگر نتوان كشيد
    هم به قدر تشنگى بايد چشيد



  • هم به قدر تشنگى بايد چشيد
    هم به قدر تشنگى بايد چشيد



با تمهيد مقدمات و آموختن شيوه ها و قواعد كار, تا خيلى جاها مى توان پيشروى كرد و بايد هم چنين كرد. گفتيم: (طلبه حوزه) امروز به (نويسندگى) به شيوه اى صحيح و پسنديده نياز دارد. براى بهره جوئى از محتويات ذهنى و تجربيات فكرى, براى نوشتن و درست نوشتن آنها بايد با اصول و مبانى كار نويسندگى ـ در حد مقدور ـ آشنا شود.

هدف, براى همه طلاب, (نويسنده) شدن نيست; بلكه هدف (نويسنده) بودن است در حد لزوم و اين كار به تمرين و به كار بستن مقدمات و قواعد بستگى دارد.

پس, مصمم بايد پيش رفت. چه بسا كه صاحبذوقان در اين وادى فراوان باشند و هستند.

مقدمات:

خوب است (مقدماتِ) كار نگارش و نويسندگى را به دو بخش تقسيم كنيم: طبيعى و اكتسابى.

مقدمات طبيعى و غريزى, آنهايى هستند كه از طرف خداوند متعال با تفاوت درجات, در اشخاص به وديعت نهاده شده است.مانند: ذوق و قريحه, استعداد قبول خاطر و… كه بدان اشارت رفت….

مقدمات اكتسابى چيزهايى هستند كه بايد (كسب) كرد و نيز مى توان بر اثر ممارست بدانها دست يافت; مانند: مطالعه آثار ادبى, يادداشت برداشتن از آنها, به خاطر سپردن كلمات قصار و سخنان حكيمانه, اشعار مناسب, آشنا شدن با مقالات, كتابها و آثار نويسندگان و گفتگوى با آنها و….

بهره گرفتن از حواس و ادراكات حسى: مانند: خوب ديدن, خوب شنيدن, دقت كردن در رفتار و گفتار مردم, دقيق شدن در مناظر طبيعى كه در گوشه و كنار ما هستند و ما را به سوى زيباييهاى خيره كننده خود فرا مى خوانند ولى ما از سر بى اعتنايى از كنار آنها مى گذريم; آسمان پرستاره و بيابانهاى وسيع ناپيدا كرانه ما را به سوى ابديت مى كشند ولى ما به قول (استاد محمدتقى جعفرى) گوئى در پشت گردنمان (كوركى) داريم كه نمى گذارد به بالا بنگريم! آرى در و ديوار وجود سراسر مشحون است به لطف و زيبايى و هنر و اندرز و عبرت و… بايد چشم باز كرد و خوب نگريست.




  • مرد بايدكه گيرد اندر گوش
    ور نوشته است پند بر ديوار



  • ور نوشته است پند بر ديوار
    ور نوشته است پند بر ديوار



بهره گرفتن از استعدادهاى ديگر ذهنى مانند: تخيّل, حافظه, دقّت, استدلال.

خلق آثار هنرى: تشبيهات, استعارات ومجازات در شعر و نويسندگى و به طور كلى آرايشهاى سخن و دلاويزى هاى كلام زاييده قدرت شگفت انگيز خيال و تخيل است. اين كه حافظ مى گويد:




  • مزرع سبز فلك ديدم وداس مه نو
    يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو



  • يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو
    يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو



در حقيقت, كلام معروف (الدنيا مزرعة الآخرة) را مجسم و متبلور كرده است. زاييده خيال شاعر بوده است كه (ماه نو) را به (داس) و آسمان نيلگون را به (مزرعه) تشبيه كرده.

حافظه: مواد و مصالح كار را در ذهن فراهم مى كند, حافظه (انباردار) و (كتابدار) ذهن آدمى است. منتهى بايد چيزهايى به (حافظه) سپرد تا نگهداريش كند و مطالعه هرچه بيش تر باشد, مخزن اين كتابخانه غنى تر مى شود.

دقت: دوربين و ذرّه بين دقيق ذهن آدمى است. بايد در جزئيات گفته ها و نوشته ها دقيق شد, به زوايا و خفاياى زندگى با دقت نگريست, هيچ چيز نبايد از نظر تيزبين نويسنده به دور بماند.

تعقل و استدلال, حكم و تجريد (انتزاع) و تعميم, و قياسات منطقى همه و همه از مايه ها و ابزارهاى ذهن آدمى است. در قضاوت و صدور حكم بايد دقيق بود. اگر نوشته اى مربوط به استدلالات ذهنى است و به اثبات احتياج دارد; بايد مقدمات را طورى فراهم كرد و به دنبال يكديگر آورد كه همان نتيجه مورد نظر به دست آيد و خواننده (اقناع) شود.

استدلال است كه مى تواند در اثبات (حق) و ازهاق (باطل) نقش مهمى بر عهده داشته باشد. وقتى مقدمات فراهم شد و پاى طلب در راه نهاديم دو چيز مهم بايد وجود داشته باشد: شوق سفر همسفران موفق. تا شوقى نباشد نمى توان در راه گام نهاد. وقتى دانستيم اين (سفر) براى ما ضرورت دارد و ما را با جهانهاى ناشناخته (انديشه ها) و (خيالها) و (واقعيت هاى) زندگى آشنا مى كند و بيش از همه, در اين برهه از زمان, (تكليف) است و (تعهد و مسؤوليت), تكليفى شرعى, تعهدى اسلامى, براى (تبليغ) و صدور انقلاب به اكناف و اطراف جهان, بنابراين, اين (سفر) را بايد انجام داد و پاى شوق و طلب را با اراده اى استوار به پيش نهاد.

و اما همسفران از قديم گفته اند: (الرفيق ثم الطريق) بايد براى اين سفر همسفرى جُست, همسفرى موافق و دلسوز, كيست آن همسفرموافق در راه نويسندگى؟

كتابهاى مفيد, ارزنده, ادبى, زيبا, شوق انگيز, تعهدانگيز و مسؤوليت آور اسلامى و… مقالات خوب و پرمحتوا.

خواندن مجلات, مقالات, داستانها, خاطرات در زمينه هاى مختلف.

انتخاب كتاب و نوشته, كارى ساده و سرسرى نيست; بايد با استادان فن و معتقدان ادبى مشورت كرد.

بايد از اطلاعات كتاب شناسانِ مرجع آشنا و كتاب دوستان بصير, بهره گرفت.

شوق نويسندگى و انتخاب همسفران موافق هر دو به يكديگر مدد مى رسانند. يكى به ديگرى مايه مى دهد.

خواندن نوشته هاى خوب و لذت بردن از آنها, شعله شوق نويسندگى و مطالعه را در آدمى برمى افروزد. و اين شعله شوق به انسان, گامهايى استوار و نيرومند و اراده اى پولادين مى بخشد و به تدريج, مسافران راه دراز (تواناييها و ناتواناييهاى خود را در نوشتن باز مى شناسد و خويش را به كمال نزديك مى كند, خواننده اش را مى شناسد و به او علاقه دارد, در ميان مردم زندگى مى كند و خود را يكى از آنان كه خواننده اثرش خواهند بود, مى داند… به مردم در صحنه, عشق خواهد ورزيد و سعى خواهد كرد چراغ هدايتى فرا راه آنان گذارد و آنان را با (حق) آشنا كند و از (باطل) بر حذر دارد و سرانجام آنها را با خود به پيش ببرد….

بايد باز هم با يكديگر در شناخت اين سفر و همسفران (= مآخذ و مراجع) بيش تر صحبت كنيم. إن شاء اللّه.

/ 91