در گفتار قبل, سخن ما بدين جا رسيد كه گفتيم: هركار, و از آن جمله, نويسندگى كه مورد بحث ماست, به دو عامل مهم نيازمند است:عامل طبيعى: يعنى ذوق خدا داد و لطف سخن و استعداد و قريحه.عامل اكتسابى: يعنى به دست آوردن اطلاعات, منابع و مآخذ موضوع مورد نياز.بعد از فراهم شدن نسبى اين دو عامل, نويسنده دست به كار مى شود. چگونه؟ پيش از هر كار بايد درست بينديشد. موضوع, مقصد و هدف خود را, از پيش, مشخّص نمايد. بداند چه مى خواهد بنويسد, براى چه كسانى مى خواهد بنويسد؟ چه پيامى دارد؟ چه مسؤوليّتى در ابلاغ آن پيام, متوجّه اوست؟ چه مقدار از نوشته مى تواند حامل پيام او باشد؟ و به طور كلى (هدف) و (طرح) نوشته خود را دقيقاً, تعيين نمايد.كار نويسنده (انشاء), (مقاله), (رساله) يا (كتاب), بسيار شبيه است به كار كسى كه مى خواهد ساختمانى بنياد نهد, خانه اى براى خود, يا مدرسه اى قديم يا جديد بسازد, يا مسجد يا كتابخانه اى بنا كند.البتّه (هدف) و (طرح) هر كدام با ديگرى فرق خواهد داشت.فرض كنيد, كسى مى خواهد در زمينى, خانه اى بسازد. يا خود مهندس و معمار و بنّاست, يا بايد از مهندس و معمار و بنّايى كمك بخواهد. چه خود مهندس, معمار يا بنّا باشد و چه نباشد, شيوه كار يكى است.زمينى است افتاده, وسيع يا محدود. هيچ علامت و نشانه اى ندارد. پر از خاك و شن و سنگ و خار و خاشاك است.به هر حال, مهندس دست به كار مى شود. ابتدا ابعاد زمين را دقيقاً تعيين مى كند. موقعيّت زمين را در آن اقليم, كشور, استان يا شهر و محلّه و كوچه در نظر مى گيرد.آيا خانه در اقليمى گرم واقع است يا سرد؟آيا خانه در كشور ايران است يا پاكستان؟ يا كشور ديگر؟آيا خانه در استان خراسان است يا خوزستان؟آيا خانه در شهر مشهد است يا درگز؟آيا خانه شمالى است يا جنوبى؟آيا خانه به شكل آپارتمان بايد ساخته شود, يا به صورت حياط؟ چند طبقه است؟آيا صاحب خانه پولى اندك براى ساختمان دارد يا پول فراوانى؟و چند سؤال ديگر از اين قبيل, كه همه را بايد مطرح كند و براى آنها جوابى پيدا نمايد.آن گاه مهندس دست به كار مى زند. مهندس نقشه ساختمان را مى كشد. ديوار خانه, ديوارهاى اتاقها, مقدار زمين زيربنا, تعداد اتاقها, دستشويى, حمام, آشپزخانه, هال, پله ها, در بيرونى و اندرونى, ابعاد جزء به جزء ساختمان را, دقيقاً تعيين مى كند.بعد از مهندس, نوبت معمار مى رسد.معمار نخست مصالح بنّايى مانند: خشت, گچ, آهن, سيمان, آهك, سنگ و قير را, با دقت و سنجش دقيق, فراهم مى كند, سپس معمار براى آغاز ساختمان, كار خود را زمان بندى مى كند و چند بنّا و كارگر را به كار دعوت مى نمايد.پى كنى شروع مى شود, سنگها و آجرها به سرعت روى هم, با نظم و ترتيب, برابر نقشه اى كه در دست دارد و اندازه هايى كه قبلاً تعيين شده است, گذاشته مى شود. ديوارها بالا مى رود.اتاقها ساخته مى شود. درها و پنجره ها كار گذاشته مى شود تمامى منزل آماده مى گردد, سيمكشى, لوله كشى, رنگ آميزى, يكى بعد از ديگرى, به پايان مى رسد.پس از چند ماه, آن زمين خشك و خالى, تبديل به ساختمانى زيبا و متناسب با زندگى صاحب خانه در كنار خيابان يا كوچه خودنمايى مى كند.بارى, كار نويسندگى و نوشتن بسيار شبيه است به كار ساختمان.نويسنده بايد براى كتاب يا مقاله و انشاء خود, ابتدا (طرح) و (نقشه) داشته باشد. بداند چه مى خواهد بنويسد؟ چه مقدار مى خواهد بنويسد؟ براى چه كسى يا كسانى مى خواهد بنويسد؟ چه هدفى و مقصدى دارد؟هرچه به روى كاغذ نقش بندد, چه نامه باشد چه كتاب يا رساله, به دست خواننده اى خواهد رسيد. و ارتباط او را از راه (نوشتار) با ديگران برقرار خواهد كرد. چنانكه امروز, ما با نوشته اى كه هزار سال پيش نوشته شده با نويسنده اش و انديشه هايش آشنا مى شويم, آن نويسنده هزار سال پيش هم در كار خود مقصد داشته است. ما نيز بايد براى معاصران يا آيندگان كه نوشته ما را مى خوانند, جهتِ كار خود را روشن كنيم.يك نوشته كوتاه, كه به آن در مدارس اصطلاحاً (انشاء) مى گويند, يا يك مقاله كه در حقيقت گفتارى است منظّم و منطقى به صورت نوشته يا كتاب و رساله, همه و همه داراى (طرح) است, مانند يك ساختمان. (انشاء) يعنى: ايجاد و خلق. يك محصّل ساده وقتى (انشاء) مى نويسد, در حقيقت معانى تازه اى را به صورت يك نوشته خلق مى كند و از اين آفرينش لذّت مى برد و همين لذّت, براى وى مقدّمه نويسندگى مى شود.در بُعد وسيع تر, (انشاء) تبديل به يك (مقاله) مى شود. مقاله نيز گفتارى است كه از صورت (گفتارى) به شكل (نوشتارى) درآمده است و وسيله ارتباط نويسنده با خواننده شده است.مرحله بعدى, رساله يا كتاب است. در اين دو نيز, نويسنده (پيامى) دارد كه مى خواهد آن را به خوانندگان خود برساند.در همه اين مراحل كه بر حسب (تدرّج), از پله اول آغاز مى شود و به پله هاى بالاتر ختم مى شود, يك اصل بايد در همه آنها حاكم باشد و آن داشتن (هدف) و (طرح) است.نويسنده كارش شباهت زيادى به مهندس و معمار و بنا دارد; با اين تفاوت كه:1. به جاى قطعه زمين, صفحه سفيد يا صفحات سفيد كاغذ است, كه پيش روى اوست.2. به جاى آجر و سنگ, كلمه ها و الفاظ زيبا و رسا (= فصيح و بليغ) هستند, كه در دسترس نويسنده قرار مى گيرند.3. به جاى نقشه ساختمان, (طرحى) است كه نويسنده بر مبناى آن, افكار و الفاظ و محتويات ذهنى خود را (پياده) مى كند. معمولاً مقدّمه اى متناسب در نوشته خود مى آورد, پس از آن بدنه يا (ذى المقدمه) انشاء و مقاله را نقل مى كند, در پايان گام به گام پيش مى رود, و از نوشته خود نتيجه گيرى مى نمايد و مطلب را به پايان مى برد.(هدف) و (طرح) مطلب, منحصر به يك نوشته يا مقاله نيست. هر مؤلف و مصنّفى كه كتاب مى نويسد, معمولاً براى بيان مطالب خود چنين مقصد و طرحى دارد.هم اكنون كتاب مستطاب معراج السعاده نوشته عالم ربّانى, مرحوم ملا احمد نراقى در (علم اخلاق و آداب و سنن اسلامى) پيش روى من است. نظرى به اين كتاب افكنيم:نويسنده از آغاز كه مى گويد:معراج سعادت جاودانى و مفتاح ابواب فيوضات دو جهانى, ستايش و سپاس خداوندى است يكتا, جلّ شأنه, و بيانش افزون از قياس, يگانه اى است بى همتا بهر برهانه, كه از لمعات اشراقات فيض كاملش مصابيح قلوب اهل علم و عرفان درمشكوة مهج روشن است, و از لوامع تجليات, لطف شاملش سراج المنير علوم بر زواياى ضماير اولى البصائر پرتو افكن….با (براعت استهلال) و چيدن مقدّمات, ذهن خواننده مستعدّ را روشن مى سازد و پس آن گه (نام كتاب) و (ابواب پنجگانه) آن را بيان مى كند و هرباب را به چند (فصل) تقسيم مى نمايد و از آن جا كه (كليد سعادت دو جهانى شناختن نفس خود است) ده فصل را بدين باب اختصاص مى دهد. در باب دوم (در سبب بدى اخلاق و بيان قواى نفس) سخن مى گويد و كتاب را با بيان آنچه در اين مقصد, ضرورت دارد به پايان مى رساند.اين نظم دقيق در (كتاب آفرينش) و در (كتاب آسمانى) به صورتى متقن و نظمى خلل ناپذير, در جهت (هدفى) معيّن و (مقصدى) متعالى مطرح است, آن چنانكه يك (كلمه) و حتى يك (حرف) را نمى توان در آن جا به جا كرد. همه چيز در جاى خود نشسته و پيوندى با قبل و بعد خود دارد. همچنان كه سلسله (مكوّنات) باهم پيوند رزين و استوار دارند.بنابراين, نتيجه بحث ما اين است كه بايد درهر نوشته, چه كوتاه و چه بلند, ابتدا (موضوع) را درنظر گرفت, سپس در باره آن (انديشيد) آن گاه مطالبى كه به ذهن آمده است به ترتيب يادداشت كرد, و اگر احتياجى باشد به مآخذ و منابعى كه با موضوع مورد بحث ما ارتباط دارد و مى تواند اطلاعات ما را در آن زمينه كامل كند; مراجعه نمود سپس به تمام آنها نظمى منطقى و استوار داد, و آن نظم را بر مبناى (طرح) و (نقشه) اى معين كه از پيش كه در ذهن آماده شده, بر روى كاغذ آورد, كه ما را به مقصد خاصّ خودمان برساند.