بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
خود لقب ميرداماد دارد هرگز حسرت و حسادت نعمت الوان شاهان مراد و منظور نظر نبوده است چرا كه در اين صورت خود نيز مشمول مفاهيم شعر خويش مى گردد و اين برازنده و در خور شأن و مقام ميرداماد نيست.به هر حال در مورد روابط شيخ بهائى و ميرداماد روايات و داستانهاى زيادى نقل شده است و از مجموع آن چنين برمى آيد كه اين دو عالمِ عارفِ همفكر صوفى منش پاى از بند تعلقات زمينى بركشيده اند و با صميميت و مهربانى بسيار در مجالس و محافل و مدارس به كار اصلاح امور مسلمانان مى پرداخته اند و لذا سر برخورد و تضاد راى و رو در رويى با هم نداشته اند.مرحوم سعيد نفيسى در كتاب احوال و اشعار فارسى شيخ بهائى مى نويسد: (سفينه اى خطى وجود دارد كه در آن اين رباعى از ميرداماد خطاب به شيخ بهائى آمده است:از شاخ برهنه برگ و بر مى طلبم از خانه عنكبوت پر مى طلبم اندر دهن مار شكر مى طلبم از پشّه مادّه شير نر مى طلبم و شيخ بهائى پاسخ داده است:علم است برهنه شاخ و تحصيل برست تن خانه عنكبوت و دل بال و پرست زهرست دهان علم و دستت شكرست هر پشّه كه او چشيد او شير نرست در مورد روابط شيخ و ساير علماى بزرگ زمان او روايات عديده اى نقل شده است چنان كه در كتاب زندگانى شاه عباس اوّل آمده است: (روزى شاه عباس صفوى به همراه گروهى از درباريان و سپاهيان و روحانيان و از جمله شيخ بهائى و ميرداماد در جريان يك سفر سوار بر اسب در كنار يكديگر مى راندند در اثناى حركت اسب ميرداماد پيشى گرفت و ميدانى از شاه عباس و شيخ بهائى جلو افتاد شاه عباس پس از مشاهده اين صحنه با لحنى كه حكايت از محك زدن شيخ داشت خطاب به او گفت: روزگار عجيبى است به كلّى آداب همراهى سفر به بوته فراموشى سپرده شده همراهان جمع دوستان را مى گذارند و بر گرده توسن سركش خويش شلاق جسارت مى كوبند.شيخ بهائى با ذكاوت و دانايى و بينش بى نظيرش دريافت منظور شاه عباس اشاره تلويحى به پيشى جستن اسب ميرداماد مى باشد. براى تعديل نظر شاه در حالى كه سعى مى كرد اسب خود را به كنار اسب شاه برساند خطاب به او گفت: البته روزگار پر از شگفتى و عجايب است