عاشق اربر رخ معشوق نگاهى بكند ما به عاشق نه همين رخصت ديدار دهيم بوسه را نيز دهيم اذن كه گاهى بكند
نه چنانست گمانم كه گناهى بكند بوسه را نيز دهيم اذن كه گاهى بكند بوسه را نيز دهيم اذن كه گاهى بكند
و حتى از زمانه شيخ بهائى نمونه آوريم كه مير ابوالقاسم فندرسكى وقتى از درس وبحث و مدرسه مى گريزد مى فرمايد:شرب مدام شد چون ميسر مدام به مى چون حرام گشته به ماه حرام به يك بوسه از رُخَتْ ده و يك بوسه از لبت تا هر دو را چشيده بگويم كدام به آرى از اين نمونه هاى زيبا در ادبيات عرفانى ما بسيارند و جمع آنها به اثبات اين مدعا مى انجامد كه بزرگان علم و دين اين سرزمين ابتدا عارفانى بودند جملگى سر به چوگانِ گردانِ يار سپرده و آن گاه پاى در ركاب رفتن و رسيدن به اهداف ديگر داشته اند اين است كه سرانجام كار نيز به هر مقصدى رسيده اند; در ياد و ذكر معبود ازلى همگام و همنوا مى شوند و با هم سرود عشق سر مى دهند كه (از هر چه بگذرى سخن دوست خوشتر است).اينان در اين سودا باكى از طعنه اغيار و هراسى از سرزنش بى خردان نداشته اند و سرود مجلس عشق را به زيبايى تمام سر داده اند و رسوا و سودايى جمال بى همتاى يار گشته
اسرار درونى به زمزمه شعرى بازگو كرده اند كه وجه مشترك سخن دل
كرده اند كه وجه مشترك سخن دل كرده اند كه وجه مشترك سخن دل
شعر است شعر عارفانه.به هر حال شيخ بهائى انسانى عارف و رياضيدانى توانا و فقيهى عاليقدر بوده كه در طول زندگانى پرثمرش آثار گرانبهايى در زمينه هاى مختلف به جاى گذارده است.شيخ بهائى در مدرسه درس و محراب عبادت و محكمه قضا و ديوان ادارى و محضر ملوك زمان و جمع مردم عامى و معاشرت بزرگان دين و حتى تماشاى معركه معركه گيران و كلبه حقير هر فقير هر جا با مردم بوده است و اين مردمى بودن و مردمى انديشيدن چنان تأثيرى در او گذارده كه در مدرسه فقه مى گويد و حكمت مى آموزد و فى الحال طومار تقسيم آب مى نويسد و طرح شاخص اوقات شرعى عرضه مى دارد و گلخن حمام استثنايى اش را به نور معرفت روشن مى سازد. زمانى در مدرسه خواجه مُدرّس است و گاهى راهى سرزمينهاى دور و نزديك مى شود. از بعلبك و جبل عامل تا خراسان و عراق عرب و شام و مصر و بيت المقدس و حلب و كعبه همه جا را زير پا مى نهد و در هر نقطه اى نكته اى مى آموزد چنان كه صاحب (خلاصة الأثر) گويد: (در مصر با استاد محمد بن ابى الحسن بكرى ملاقات نمود) و در روضات الجنات از قول سيد عزالدين حسين كركى آمده است كه: (شيخ بهائى از