شگفتيهاى نهج البلاغة - شگفتی های نهج البلاغه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

شگفتی های نهج البلاغه - نسخه متنی

جورج جورداق؛ ترجمه: فخرالدین حجازی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

شگفتيهاى نهج البلاغة

بسم اللّه الرّحمن الرّحيمكتابخانه - كتاب شگفتيهاى نهج البلاغة

مقدمه مترجم

الحمد لله الذى بطن خفيات الامور و دلت عليه اعلام الظهور و امتنع على عين البصير فلا عين من لم يره تنكره و لا قلب من اثبته يبصره سبق فى العلو فلا شيئى اعلى منه و قرب فى الدنو فلا شيئى اقرب منه فلا استعلاوه باعده عن شيئى من خلقه و لا قربه ساواهم فى المكان به لم يطلع العقول على تحديد صفته و لم يحجبها عن واجب معرفته فهو الذى تشهد له اعلام الوجود على اقرار قلب ذى الجحود تعالى الله عما يقول المشبهون به و الجاحدون له علوا كبيرا 1 سخن را بستايش خداوند آغاز مى‏كنيم و بنام او خامه بر نامه ميآوريم كه بدون توان يابى از توانائى بى‏پايان او كارى آغاز نگردد و بفرجام نرسد ، ولى چون ما را توان شناخت او نيست تا بستايش او پردازيم و انديشه كوتاه و سخن نارسا و خامه ناتوان ما نتواند يك پرتو از فروغ محيط و گسترده او را انعكاس دهد ،
دم فرو مى‏كشيم و او را با زبان بنده والا و عارف يكتايش على ( ع ) كه پيشواى يكتاپرستانست مى‏ستائيم كه اين كتاب هم از اوست و تراوشى از صفاى نهاد و پاكى انديشه و عرفان تمام او .

انسان والائى كه خدا را ديد و پرستيد ، هم ديده بيناى دلش در خلوتگاه راز كبريايى چهره زيباى معبود محبوب را نگريست و هم انديشه بلندش از ستيغ هستى بالاتر رفت و پرده‏ى ماورايى را دريد و تا درگاه اعلاى كبريايى زبانه زد و خاضعانه فرو افتاد هم با دانش ژرف و گسترده‏اش كه هندسه هستى را رصد كرد در هر خط و نقطه و سطح آفرينش ، ابتكار بديع مبدع يكتا را دريافت و هم در مكتب آخرين آموزشهاى وحى آسمانى از زبان پاك پيامبر نغمه‏ى جانبخش توحيد را آموخت و يكسره در فضاى قدس آفرينش نواى عرفان الهى را طنين بخشيد و خود آموزگار مكتب توحيد شد .

پس خدا را با على ميگذاريم و خود سراپا چشم و گوشيم تا چه گويد و چه شنود و چه بيند و اين دو عاشق و معشوق و دو عابد و معبود و دو حبيب و محبوب و دو جاذب و مجذوب ، در پرتو يك شراره عشق راستين چه ارمغانى به انسانيت دهند و در زير آبشار رحمت بيكرانى كه از اوج وحدت ربانى بر جان پاك زبده‏ترين آفريده آفريدگار سرازير ميشود ، چه تراوشى بهره ما شود و چه قطره‏اى بر جان تفتيده‏مان فروافتد كه زنده شويم و صفا يابيم و برخيزيم و بيفتيم و برجهيم و پركشيم و بشناسيم و آگاه شويم و برآئيم و كمال يابيم و زنده مانيم و هرگز نميريم و به ابديت پيونديم ، پس على را با خدايش تنها مى‏گذاريم و خود بتماشا مى‏مانيم .كتابخانه - كتاب شگفتيهاى نهج البلاغة

على و خدا

على درباره خدايش اين چنين مى‏سرايد .

« ستايش شايسته خداوندى است كه به رازهاى پنهان آگهى دارد و پديده‏هاى آشكار آفرينش بيانگر توانائى اوست ديده‏ها را توان ديدار او نيست ولى چون او را نمى‏بيند به انكار وجودش نپردازد ، دلهائى كه با دريافت عرفانى خويش ذات او را اثبات مى‏كنند هرگز بدرك حقيقت وجودش نميرسند و از شناخت ذات واجبش ناتوان مى‏مانند ، از همه چيز والاتر است و چيزى از او بالاتر نيست و در عين والائى بهمه چيز نزديكتر است و چيزى از او نزديك‏تر نيست ، با آنكه در برين پايگاه والاى هستى است از آفريدگانش دور نيست و با

آنكه به همه مخلوقاتش نزديك است با آنها در يك جايگاه قرار ندارد خردها نتوانند صفات او را دريابند و بمرزبندى اوصافش بپردازند ولى خداى هرگز بندگانش را از امتياز شناختش باز نداشته و راه معرفت خويش بر آنها گشوده است ، همه پديده‏هاى هستى بر وجود او گواهى دهند حتى منكران خدا هم در دل خويش باين حقيقت راه يابند ، بلندتر از آنستكه بچيزى همانندش كنند و از آنچه تشبيه‏گران و منكران درباره‏اش گويند والاتر و بالاتر است » 1 در اين گفتار على بلاغت را به انتها رسانيده و جناس و تضاد و ترصيع را هنرمندانه در سخن بكار برده ، نه آنكه بخواهد شعرى بسرايد و سجعى بسازد و لفظى بپردازد بلكه ، ذات خداى را در تجليات گونه‏گونش ستوده و ستايش را در ابعادى متضاد نمايش داده و فلسفه و عرفان و علم را بهم درآميخته و مفاهيم برين ماورائى را با معجزه كلام در قالب هنرمندانه‏ترين سخنورى روزگار فرو ريخته است .

درست نگاه كنيد واژه‏هاى پنهان ، آشكار ، ديده ، دل ، بلندى ، نزديكى ، ناتوانى خرد ، توانائى شناخت ، اقرار منكران اشتباه تشبيه‏گران ، چنان براى شناخت پروردگار بخدمت گرفته شده‏اند كه انسان در اين فراز و نشيبها و تضادها و ابعاد گونه گون بحيرت مى‏افتد و بهيجان مى‏آيد و موسيقى و آهنگ كلام هم نيرومندترين استدلالهاى فلسفى را بصورت ترانه‏اى درمى‏آورد كه تارهاى گوش و دل را بنغمه مى‏آورد هم در انديشه فرو ميرود و هم قلب را بطپش مى‏افكند .

آنجا كه خداى را به آگاهى رازهاى پنهان مى‏ستايد ، سخن از غيب و ماوراء ميگويد كه خدا خود پنهان است و به پنهان‏ها

(1) ترجمه خطبه 49 نهج البلاغة

/ 167