در قـالب (مـثـنـوى)راه يـافـتـه و مـورد اقبال ادب دوستان قرار گرفته است :
روزى كه در جام شفق ، مُل كرد خورشيد
شيد و شفق را چون صدف ، در آب ديدم
خورشيد را بر نيزه ، آرى اين چنين است
من زخم خوردم ، صبر كردم ، دير كردم
آن روز در جام شفق ، مل كرد خورشيد
فريادهاى خسته ، سر بر اوج مى زد
بيدردْ مَردم ما خدا! بيدردْ مَردم !
از پا حسين افتاد و، ما بر پاى بوديم
از دست ما بر ريگ صحرا، نطع كردند
نوباوگان مصطفى را، سر بريدند
در برگريز باغ زهرا، برگ كرديم !
چون بيوگان ، ننگ سلامت ماند بر ما
روزى كه در جام شفق ، مل كرد خورشيد
بر خشكْ چوب نيزه ها، گل كرد خورشيد(328)
بر خشكْ چوبِ نيزه ها، گل كرد خورشيد
خورشيد را بر نيزه ، گويى خواب ديدم !
خورشيد را بر نيزه ديدن ، سهمگين است
من با حسين از كربلا، شبگير كردم
بر خشكْ چوب نيزه ها، گل كرد خورشيد
وادى به وادى خون پاكان موج مى زد
نامرد مَردم ما خدا! نامرد مَردم !
زينب اسيرى رفت و ما، بر جاى بوديم !
دست علمدار خدا را، قطع كردند
مرغان بستان خدا را، پر بريدند
زنجير خاييديم و، خواب مرگ كرديم !
تاوانِ اين خون تا قيامت ماند بر ما
بر خشكْ چوب نيزه ها، گل كرد خورشيد(328)
بر خشكْ چوب نيزه ها، گل كرد خورشيد(328)
خاطر دارا بودن جاذبه هاى حماسى و ضرباهنگ هاى دامنه دار خـود، مـورد اقـبـال بـسـيـارى از
مـثـنـوى سـرايـان داخل و خارج از كشور (همسايه هاى شرقى)قرار گرفت و آثار پرشورى در زمينه شعر
مقاومت و شعر عاشورا در قالب مثنوى و با استفاده از همين وزن عروضى آفريده شد.
اوزان جديد مثنوى عاشورايى امروز
وزن عـروضى ديگرى كه در دو دهه اخير نظر شاعران مثنوى سرا به خود جلب كرد، وزن (مستفعلن ، مفاعلن ،مستفعلن فعول)بود.به يك مثنوى عاشورايى از نادر بختيارى توجّه كنيد:
يكبار ديگر، اَلعطشم شعله ور شده ست
اى ذوالفقارِ در تَف خون خفته ! اى حسين !
اى حيدر دوباره بر آشفته ! اى حسين !
چشمانم از تراوش اندوه ، تر شده ست
اى حيدر دوباره بر آشفته ! اى حسين !
اى حيدر دوباره بر آشفته ! اى حسين !