نبود دست كه بيرون ز زخم آرد تير
سوار آب ، چو پرواز را تجسّم كرد
ز خون لاله ، تمام كرانه رنگين بود
خميده بود افق ، بسكه داغْ سنگين بود
به خيمه آب رساند، اگر گذارد تير
چه صادقانه بِدان زخمها، تبسّم كرد
خميده بود افق ، بسكه داغْ سنگين بود
خميده بود افق ، بسكه داغْ سنگين بود
صداى سوگ ز محمل به آسمان مى رفت
دراى ، مرثيهْ خوان بود و كاروان مى رفت (332)
دراى ، مرثيهْ خوان بود و كاروان مى رفت (332)
دراى ، مرثيهْ خوان بود و كاروان مى رفت (332)
ديرآشناى (مستفعلن فعولُ مفاعيلن / مستفعلن فعولُ مفاعيلن)است كه به خـاطـر بـلنـدى بـيش از حد و
پردامنه دار بودنش بايد آن را به عنوان بحر مضاعف و وزن تـواءمـان شناخت چرا كه وزن نيمه هر مصراع
شعر در اين وزن ، مى تواند وزن يك مصراع تلقّى گردد (مستفعلن فعولُ مفاعيلن) .هـر چـنـد، جـاى ايـن بـحـث در قـسـمـت مـربـوط بـه اوزان جـديـد غزل هاى عاشورايى امروز است ـ كه
گذشت ـ ولى پس از صفحات زيادى كه به بررسى اوزان جديد مثنوى هاى عاشورايى دو دهه اخير اختصاص يافت ،
عنوان كردن حضور اين وزن اسـتـثـنـايى در غزل عاشورايى معاصر در اينجا براى تنوّع بخشيدن به بحث ،
چندان هم غـريـب نـيـسـت . بـه نـظـر مـى رسد كه اين وزن مضاعف (توامان)در برقرارى ارتباط با
مـخـاطـبـان دچـار يـك مـشـكـل اسـاسـى اسـت و شـايـد عـدم اقبال شاعران از اين وزن در همين امر
نهفته باشد.به غزلى از يداللّه گودرزى در همين وزن توجّه كنيد:
خورشيد، سر برهنه برون آمد
آيينه هاى عرش ، ترك برداشت
از فتنه هاى فرقه نوبنياد،
تنها نه روح پاك شقايق مرد،
حالت چگونه بود؟ نمى دانم !
بر ساحل شريعه خون آلود،
جنگاورى ز اهل حرم كم شد،
آرى ميان آتش نامردان
هنگام ظهر، كودك عطشان را بردى
جبريل پاره كرد گريبان را
در آن كوير تفته آتشناك ،
تا آنكه در مصاف گلوى تو،
چشمان سرخ و ملتهبى
امّا نيامدىّ و ازين اندوه ،
مى خواستم براى تو اى مولا!
امّا قلم در اوّلِ ره خشكيد،
اوراق ناگشوده دفتر سوخت (333)
چون گوى آتشين و، سراسر سوخت
قلب هزار پاره حيدر سوخت
آتش به هر چه بود و نبود افتاد
تنها نه بال هاى كبوتر سوخت
وقتى ميان معركه مى ديدى
آن سروِ سربلند تناور سوخت
از اين فراق قامت تو خم شد
، فرزند نازنين برادر سوخت
به دست خويش به قربانگاه
وقتى كه حلق نازك اصغر سوخت
آن قدر داغ و غرق عطش بودى
حتّى گلوى تشنه خنجر سوخت !
آن روز، چشم انتظارْ آمدنت بودند
آن چشمهاى منتظر آخر سوخت
شعرى به رنگ مرثيه بنويسم
اوراق ناگشوده دفتر سوخت (333)
اوراق ناگشوده دفتر سوخت (333)