دارد از دريا نشانى هيچ آيا ذوالجناح ؟
پس چرا چيزى نمى گويد خدايا ذوالجناح ؟!
با تمام زخمها بر پاست امّا، ذوالجناح !(343)
با كه گويد ترجمان زخمها را ذوالجناح ؟
تا كند بانگ قيامت را مهيّـا، ذوالجناح
زخمهايت مى شود فردا شكوفا ذوالجناح !
انتقام عشق را بگذار با ما ذوالجناح !(344)
از بلوغ واقعه مى آيد اين توفان سرخ
زخم مى بارد ز عاشوراى چشمانش ، ولى
دست چشمانش پر از اسطوره هاى بيسرست
مى رسد از راه با يك دشت گلزخم شهيد
لحظه اى بر بند چشمان شهيدت را، بخواب !
انتقام عشق را بگذار با ما ذوالجناح !(344)
انتقام عشق را بگذار با ما ذوالجناح !(344)
خونى كه روى يال تو پيداست ذوالجناح !
يك قطره آفتاب به روى تنت نشست
هفتاد و دو ستاره و يك آفتاب سرخ
منظومه حماسىِ فرداست ذوالجناح !
خونِ هميشه جارى مولاست ذوالجناح !
بوى خدا ز يال تو برخاست ذوالجناح !
منظومه حماسىِ فرداست ذوالجناح !
منظومه حماسىِ فرداست ذوالجناح !
همچون : (دريا)، (سقّا)، (سرخ) ، (شهيد)، (در تنور)، (روى نيزه ها)، (تيغ) ، (شعله ور)، (عطش) ، (درباد)،
(خورشيد)، (بر زمين) ، (آتش) ، (داس) ، (دشنه) ، (خاكستر)، (جارى) ، (آينه ها)، (بيا تا برويم) ، (شهيد)،
(شهادت) ، (ادامه دارد) از يك سو، و انتخاب كـلمـات قـافـيـه هـمـاهـنـگ و خوش ترنّم و استفاده از
اوزان عروضى خوش آهنگ و حماسى از سـويـى ديـگـر، شـعـر عـاشـورايـى امـروز را بـا اقـبـال فـراگيرى
رو به رو ساخته و غزل عاشورايى در اين ميان بيش از هر قالب ديگر شعرى ، در فراهم آوردن زمينه هاى اين
(اقبال عمومى)دخيل بوده است .
استفاده از صنايع كارآمد شعر امروز
اگر چه حضور صنايع لفظى و معنوى در شعر عاشورا، به زيبايى صورى و معنوى آن كـمـك مى كند ولى بايد بهخاطر داشت كه يك شاعر آيينى موفّق ، شاعرى است كه همگام بـا تـحـوّلات ادبـى روزگـار خـود حـركـت
كـنـد و بـه آرايـه هاى مورد استفاده شاعران در طول سده هاى گذشته بسنده ننمايد.در روزگـار مـا، بـه خـاطـر شتابى كه در (مبادلات فرهنگى و ادبى)به چشم مى خورد، هـراز گـاه شـاهـد
حـضـور آرايـه هايى در شعر امروز هستيم كه در پيشينه شعر فارسى ، بـيـسـابـقـه اسـت مـانـنـد:(ايـمـاژ) و (تـخـيـّل عـيـنـى)و به تدريج آرايه هاى قديمى از قـبـيـل (اسـتـعـاره)جـاى خود را به
آرايه هاى جديدى مى دهند كه بايد آنها را شناخت و با كاربردشان آشنا شد.اگر شعر عاشورايى امروز مى خواهد پرونده اش براى هميشه گشوده بماند، بايد همگام با اين تحوّلات كه
در جامعه ادب جهانى شكل مى گيرد، حركت كند و آرايه هايى را كه با خـصـلت و خـوى (ايـرانى)سازگارتر و
با طبيعت قشر درس خوانده ما هماهنگ تر باشد، شناسايى كرده و در به كارگيرى آنها ترديد روا ندارد.فـرهـنـگ ما، فرهنگى نيست كه از نظر غناى فكرى نتواند با فرهنگ ديگر كشورها رقابت كـنـد و به خاطر
همين آمادگى است كه نبايد شعر معاصر ايران ، خصوصاً شعر عاشورا ـ كـه حـرف هـاى زيـادى بـراى
گـفـتـن دارد ـ از تـحوّلات ادب جهانى دور بماند چرا كه اين اسـتـعـداد ذاتـى را دارد كـه آرايـه
هـاى بـرخـاسته از متون ادبيّات اروپايى را با صبغه فرهنگى و ادبى اين مرز و بوم مورد استفاده قرار