اند، و صدها نكته ارزشى ديگرى كه شاعر آيينى ، وظـيـفه به تصوير كشيدن آنها را دارد ولى (ادب مقام)هم
ايجاب مى كند كه از به كار بردن واژه ها، و تركيباتى كه در شاءن آل اللّه نيست ، پرهيز كنيم .بـه بـيـان ديـگـر، اگـر در حـوزه شعر آيينى با محدوديّت هايى كه براى شخصيّت هاى عـادى وجـود دارد،
رو به رو نيستيم و گستره هاى ارزشى كران ناپيدايى در منظر ما قرار مى گيرد، ولى مجاز هم نيستيم كه در
تبيين عظمت و منزلت اين شخصيّت هاى استثنايى ، از واژه هاى معمولى و تركيبات پيش پا افتاده استفاده
كنيم .
طبقه بندى موضوعى
در حـادثـه كـربـلا و عـرصـه عـاشـورا بـا (وفـور تـصـاويـر) رو بـه رو مـى شـويم ، تـصـاويـرى كـهمـزاحـمـتـى بـراى يـكـديـگـر نـدارنـد بـلكـه مكمّل هم اند.ايـن تـصـاويـر بـديـع را، شـهدايى آفريده اند كه (نام)و (يادشان)تا هميشه تاريخ باقى خواهد ماند.تصاوير زيبايى كه دايماً در تكثيرند و در آيينه تمام نماى حسينى به جلوه نشسته اند.هـرگـز يـك شـعـر عـاشـورايـى به خاطر محدوديّت هايى كه با آن رو به رو است ، نمى تـوانـد بـه روايـت
تـمـامـى صـحـنـه هـاى شـورانـگـيز كربلا بپردازد، بلكه وفور اين تـصـاويـر بى نظير ايجاب مى كند
كه شاعر به روايت اجزاء هر تصوير ـ به صورت جداگانه و مستقل ـ بپردازد و جزء به جزء اين صحنه ها را با
عنايت به تلفيق موضوعى به تصوير كشد.
نبايدهاى شعر عاشورايى
گـفـتـيـم كـه بـرخـى از مـؤ لّفه هاى شعر عاشورايى جنبه (نهيى)و (پرهيزى)دارند و شاعر آيينى موظّفبه رعايت آنها است .
ايـن (نبايدها) حكم خطهاى قرمزى را دارند كه شاعر در قلمرو شعر عاشورايى با آنها رو بـه روسـت و
عـبـور از (خـطّ قـرمـز) بـه مـعـنـاى عـدم رعـايـت يـكـى از ايـن اصول بازدارنده است . اين (نبايدها)
را مى توان بدين گونه توضيح داد:1 ـ پرهيز از (كلّى گويى)و (اوصاف كلّى)كه به (شعارى شدن)شعر، مى انجامد.2 ـ پـرهـيـز از بـه تـصـويـر كـشـيدن (شنيده ها)، خصوصاً اگر ريشه در مطالب واهى و خـرافـى داشـتـه
بـاشـد. يـك شـاعـر مـوفـّق آيـيـنـى ، شـاعـرى اسـت كـه مـسـتـنـدات قابل ارايه اى ـ براى مطالبى
كه به آن مى پردازد ـ در اختيار داشته باشد.3 ـ پـرهـيـز از (تـكـرار مـكـرّرات)و زيـاده گـويـى ، كـه ملال مخاطبان و خوانندگان اثر را به دنبال
دارد.4 ـ پـرهـيـز از بـيـان (مفهومى)و (غير عينى) ، كه دامنه تاءثير اثر را كوتاه و گاه به حدّاقل مى رساند.5 ـ پـرهـيز از تركيبات كليشه اى در انواع قالب هاى شعرى كه ريشه در عدم خلاّقيّت و نوآورى دارد.6 ـ پـرهـيـز از كـاربـرد صـنـايـع مـعـنـوى و غـيـر عـيـنـى ، و عـنايت به آرايه هاى حسّى و تصويرى
، فرمهاى طولى و مستدير و...7 ـ پـرهـيـز از القـاى مـسـتـقـيـم و بـيـواسـطه (رسالت)و (پيام)عاشورا، كه با ايجاد (فضاهاى