كربلا.11 ـ پرهيز از (گذشته گرايى)و تنفّس در فضاى ديروز شعر عاشورا.12 ـ پـرهـيز از بى تفاوتى در برابر ترفندهايى كه به انحراف مسير فكرى افراد جامعه مى انجامد، كه
رسالت شاعر آيينى امروز، برخورد آگاهانه با اين گونه حركات ايـذايـى و انـحـرافـى اسـت . مـثـلاً
اگـر شـعـراى آيـيـنـى نـسـبـت بـه مـسـائل (روز) آگـاهـى كـافـى نـداشـتـه بـاشـنـد، مـسلّماً در
ارزيابى پيامدهاى اين گونه مـسائل به بيراهه خواهند رفت . خصوصاً مسائلى كه ريشه در باورهاى مذهبى
مردم داشته بـاشد كه بى تفاوتى نسبت به آنها، به بيرنگ شدن (ارزشهاى عاشورايى)در جامعه خـواهـد
انـجاميد. در حالى كه اصلى ترين وظيفه شاعر آيينى در روزگار ما، پاسدارى از ارزشـهـايـى است كه در
مكتب عاشورا آموخته است ، و استمرار حاكميّت اين مفاهيم ارزشى در جامعه هنگامى تحقّق مى يابد كه شعر
عاشورايى امروز در پاسدارى از آنها دچار ترديد نشود.
تاءمّلى در كاستى هاى شعر عاشورايى معاصر
در (بـايـدهـا) و (نـبـايـدهـا)ى شـعـر عـاشـورايـى امـروز بـه تـفـصـيـل سـخـن گـفـتـيـم و ايـنـكبـه عنوان حسن ختام اين اثر، به نقد چند نمونه از آثار عـاشـورايـى دو دهـه اخـيـر مـى پـردازيـم
ولى از ذكـر اسـامـى شـاعـران بـه دلايل اخلاقى معذوريم و حتّى از معرّفى منابع مورد استفاده نيز
پرهيز خواهيم كرد، چرا كه تـنـهـا مـسـاءله اى كـه در ايـنـجـا مـطرح است نشان دادن نقاط (ضعف)و
(كاستى) هاى شعر عاشورايى معاصر است ، كاستى هايى كه به تدريج موجوديّت آن را تهديد مى كند.ايـن كـاسـتـى هـا از دو مـنـظـر سـاخـتـارى و مـحـتـوايـى در خـور تاءمّل و بررسى است :1 ـ عـظـمـت مقام حسينى و شهداى كربلا ايجاب مى كند كه اوّلاً با معرفت به منزلت واقعى آنـان
تـصـويـر سـازى كـنـيـم ، ثـانياً از رعايت ادب به تناسب مقام و موقعيّتى كه دارند غافل نمانيم :
غـوطـه ور مـانـده در حـيـرت دشـت ، پـيـكـر مـردى از نسل توفان
مردى از توده خون و آتش ، مردى از تيره روشنى ها
مردى از توده خون و آتش ، مردى از تيره روشنى ها
مردى از توده خون و آتش ، مردى از تيره روشنى ها
تمامى واژه ها به اين انتخاب نادرست تن داده است ؟!
تا شاعر روزگار ما زندگينامه علمدار كربلا را مرور نكند، مسلّماً در به تصوير كشيدن اين شخصيّت
ممتاز عاشورايى با مشكل مواجه مى شود ـ كه شده است ـ چرا كه شنيده هاى او همه از اين (قماش) اند و به
چهره مهربان و عطوف اين شخصيّت ممتاز عاشورايى ـ كه در پـرده اى از ابـهـام فـرو رفـته است ـ دسترسى
ندارد. راستى اگر سراينده اين شعر مى خواست چهره (چنگيز) را به تصوير بكشد از كدام واژه اى جز اينها
استفاده مى كرد؟!
بنابراين عدم آشنايى با خصلت هاى واقعى اين گونه شخصيّت ها، شاعر را به بيراهه مى كشد و براى نشان
دادن خشم مقدّس و معنى دار سقّاى كربلا به سراغ واژه هايى از اين دست مى رود كه فاقد بار ارزشى است .اين بيت بر خلاف بيان عينى و ملموسى كه دارد، كاملاً غير واقعى است ، به استثناى فراز پـايـانـى آن
(مـردى از تـيـره روشـنـى هـا) كـه تـصـويـر زيـباى (پارادوكسى)و در عين حال واقعى دارد.2 ـ آفـت ديـگـرى كه گريبانگير شعر عاشورايى امروز شده است ، تكرار مكرّرات و به كار گرفتن تعابيرى
است كه بارها شنيده ايم و تكرار آنها ديگر هيچ لطفى ندارد.مـضـمـون زيـبـاى (ايـسـتـاده مردن)را همه دوست دارند ولى همين مضمون دوست داشتنى اگر كـارش بـه
تـكـرار بـكـشـد مـسـلّمـاً بـه مـضـمـونـى كـه تـاريخ مصرف آن سر آمده است ، مـبـدّل مـى شـود.بـايـد اجازه داد كه مضامينى از اين دست در جايگاه واقعى خود بمانند و از كشاندن آن ها به معركه هاى
سخن آورى پرهيز شود.